روضه رضوان


يار مرا مي كشد تا دل گلزار راز
شعله زند عشق او در لحظات مجاز

در طلبش همچو ني ناله پريشان كنم
گر كه شبي بشكفد پنجره هاي نياز

اي دل سرگشته ام روضه ديدار دوست
بر سر سجاده ها گل بدهد در نماز

شور جنون هر سحر باز ندا مي دهد
رهرو عشقي اگر با عطش او بساز

تا كه برافراشتم دست دعا همچو شمع
بال و پرم شعله شد در دل سوز و گداز

گل بدهد در نماز «روضه ي رضوان دوست»
روضه ي رضوان دوست گل بدهد در نماز

زهرا سيفي

بازگشت