صلاي نيمه شب


خواهي طواف دل كني،
رو در فضاي نيمه شب
جان را اگر «بسمل» كني،
رو در مناي نيمه شب

يكدم چو گل شو گلشني،
بگذار اين ما و مني
اندر حجاب ايمني،
بشنو نواي نيمه شب

خواهي جهاني جاودان،
شو با خيالش هم عنان
دنيا و عقبي اي فلان،
كي شد نواي نيمه شب

در سير كوي آن نكو،
چشمي حقيقت بين بجو
وانگه به كويش آر رو!
بنگر لقاي نيمه شب

اي يار مهجوري چرا؟
وز كاروان دوري چرا؟
پيدا نما ره را تو از
بانگ دراي نيمه شب

كي ابتلا بيند خرد؟
ره چون سوي جانان برد
دل مي دهد، جان پرورد،
اين ابتلاي نيمه شب

اي سالك گم كرده ره
چون مَه، درآ، در بزمگه
شو لايق الطاف شَه،
از اِصطفاي نيمه شب

رازي اگر داري به دل،
از ما سوي دل بر گسل
برخيز و رو از جان و دل،
سوي خداي نيمه شب

(قطبا) دمي بگذار تن،
لب بر فرو بند از سخن
وآنگاه با صوت حسن،
بشنو صلاي نيمه شب

محمدرضا قطب كرمانشاهي

بازگشت