سرود سبز لاله


در احد مير حيدر كرار
يافت زخمي قوي در آن پيكار

ماند پيكان تير در پايش
اقتضا كرد آن زمان رايش

كه برون آرد از قدم پيكان
كه همان بود مر او را درمان

زود مرد جرايحي چو بديد
گفت بايد به تيغ باز بريد

تا كه پيكان مگر پديد آيد
بسته زخم را كليد آيد

هيچ طاقت نداشت با دم گاز
گفت بگذار تا به وقت نماز

چون شد اندر نماز، حجامش
ببريد آن لطيف اندامش

جمله پيكان از او برون آورد
او شده بي خبر ز ناله و درد

سنايي غزنوي

بازگشت