در سجده پاياني
اين كيست كه در آتش، مي سوزد و مي سازد
در عين «بلا» دارد سجاده مي اندازد
اين كيست كه تنها «دوست»، وِرد كلمات اوست
با «دوست» در اتمام و با «دوست» مي آغازد
در راز و نياز خويش، در بين نماز خويش
آهي ست كه درگيرد، سوزي ست كه بگدازد
تا آب وضويِ او، از خون گلوي اوست
تقدير به اين شيوه، مي بالد و مي نازد
با حضرت حق از آن عشقي كه هر آن دم زد
در سجده پاياني، جاني ست كه مي بازد
سيد وحيد نوربخش