نماز عاشورا


چه غريبانه از عطش مي سوخت
تن تبدار كربلا آن روز

آتش آفتاب مي تابيد
بر سر خاك آشنا آن روز

نيزه از هر كرانه مي باريد
ياسها پرپر جفا بودند

لاله هاي شكفته در دل خون
در مناجات با خدا بودند

اشك از چشم آسمان مي ريخت
سينه از درد شعله ور مي شد

لحظه لحظه ز فتنه ي دشمن
بارش نيزه بيشتر مي شد

ترك سجاده و نماز نكرد
گرچه از جان بريده بود حسين (ع)

سر به درگاه دوست مي آورد
عشق را برگزيده بود حسين (ع)

زير باران نيزه ي دشمن
در ركوع و سجود بود امام (ع)

در مناجات ظهر عاشورا
شعر پرواز مي سرود امام (ع)

زهرا صفائي

بازگشت