نماز ظهر عاشورا


رضاي حق، مرا چون بوده مقصود
گذشتم از همه در راه معبود

ز قتل اكبر و عباس و قاسم
مرا هر لحظه داغي ديگر افزود

همي گريد رباب و نيست اصغر
بود گهواره خالي، خيمه پر دود

به پيش چشم زينب در وداعم
دگر شام اسارت بود مشهود

به دنبالم دوان آمد رقيه
مگر بار دگر بيند مرا زود

همه ياران من رفتند يكسر
رسيدند آن وفاداران به مقصود

ولي من مانده ام تنهاي تنها
ز هر سو راه ها گرديده مسدود

به گود قتلگه افتادم از پا
به غارت چون كه دشمن دست بگشود

سرم بر ني، به دست نيزه داران
تنم زير سم اسبان بفرسود

صراط وصل را، در اين مراحل
دلم با شوق و بي حد، گرچه پيمود

ولي والاترين معراج عشقم
نماز ظهر عاشوراي من بود

«حسانا» كربلا گلزار زهراست
خوشا آن عاشقي كآنجا بياسود

استاد حبيب الله چايچيان (حسان)

بازگشت