اذان عشق
گهِ عاشقي رسيده است به سوز و ساز ديگر
به اذان عشق برخيز و بخوان نماز ديگر
اگر عاشقان نمردند به زخم تيغ هجران
بكُش عاشقان خود را تو به تيغ ناز ديگر
كه به سجده گاه خورشيد، دعاي ما رساند؟
سر و صد هواي وصل و دل و صد نياز ديگر
به سر مدامْ سبزت قسم اي بلاي جانم!
نگشود چشم عقلم بجز عجز، راز ديگر
بشكست پشتِ صبرم ز جفاي نا اميدي
من و تَرِك عشقبازي، تو و عشقباز ديگر
كيانوش نورمحمدي