چشم مرطوب نيايش


ما گوش بر آهنگ گرم تيشه داريم
هر صبح بر مهر جنون سر مي گذاريم

انديشه مان در بيستون عشق جا ماند
زين رو به جز ديوانگي حاصل نداريم

شبهاي يلدا در زمستان دل خود
همكاسه ي پاييز و همكيش بهاريم

برخيز تا با چشم مرطوب نيايش
آيينه را در خاك دلهامان بكاريم

ديريست ابر و بغض و ما هم آشيانيم
اي كاش امشب تا سحر با هم بباريم

اكرم گوديني

بازگشت