هلال عيد


بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد
هلال عيد به دور قدح اشارت كرد

ثواب روزه و حج قبول آن كس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد

مقام اصلي ما گوشه خرابات است
خداش خير دهاد آن كه اين عمارت كرد

بهاي باده چون لعل چيست جوهر عقل
بيا كه سود كسي برد كاين تجارت كرد

نماز در خم آن ابروان محرابي
كسي كند كه به خون جگر طهارت كرد

فغان كه نرگس جماش شيخ شهر امروز
نظر به دردكشان از سر حقارت كرد

به روي يار نظر كن ز ديده منت دار
كه كار ديده نظر از سر بصارت كرد

حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسيار در عبارت كرد

حافظ

بازگشت