قد قامت الصلوة


هر صبحگاه با دم فيض مناره ها
رو سوي نور پنجره اي باز مي شود

فصلي كه امتداد حضور فرشته هاست
با جوش جوش حنجره آغاز مي شود

بايد روانه شد به تكاپوي عشق ناب
در روشناي زمزم جانها وضو گرفت

با بالهاي خسته و دلهاي خيس عشق
از چشمه سار فيض خدا آبرو گرفت

در آفتاب جاري قد قامت الصلوة
دلها به حجم عاطفه پيوند مي خورند

تا رشته ي محبتشان نگسلد ز هم
آري به آب و آينه سوگند مي خورند

گلدسته هاي سبز دعا در تمام روز
سرشار از طراوت فصلي مكدر است

وقت نماز راز حضور فرشتگان
در جاري تلاوت الله اكبر است

درهاي آسمان دعا باز مي شوند
آنگه كه سر به شانه پرواز مي نهيم

مائيم و باز كوچه بن بست پيش رو
وقتي كه دل به نغمه ي ناساز مي دهيم

اي پرده وار، سوي اجابت بلند گير
دستي كه از ضريح تو كوتاه مانده است

سنگيني كه بال و پر را شكسته است
بار مسافري است كه از راه مانده است

عبدالحميد رحمانيان جهرمي

بازگشت