نماز و حضور


چون موج رحمتش آيد ز درياها به ساحلها
حضوري گر بدست آري چه پر سود است حاصلها

چه دور است از ادب، در محضرش غايب از او بودن
ثمر برگير از اين رحمت، مباش از جمله غافلها

نمازي با حضور دل در اين ساحل چو شد حاصل
چو نيكو بنگري دلدار همراه است با دلها

چه منزلها فراوان، در طريق قرب حق باشد
نكوبختان با توفيق طي كردند منزلها

چو وصل يار مي جوئي در اين معراج روحاني
رها كن غير آن دلبر، چنين كردند عاقلها

سرودي دلنشين باشد لسان الغيب حافظ را
كه مي گويند و مي خوانند مشتاقان به محفلها

«حضوري گر همي خواهي از او غافل مشو حافظ
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها» (1)

نكو گفتي ولي خود در حضور اي «مير» همت كن
به توفيقات رحماني تو هم بردار مشكلها

سيد حسين ميرزاده

پاورقي

1- هر گاه به وصال محبوب رسيدي دنيا را رها كن و واگذار.

بازگشت