شبه اي در يكي از دانشگاهها شده كه مي گويند اگر نماز ستون دين است اين چگونه ستون ديني است كه با كوچكترين فعل انسان باطل مي شود؟




در پاسخ به سؤالتان ابتدا مقدمه اي عرض مي كنم.

همانطور كه مي دانيد انسانها فطرتاً خداوند را مي شناسند و به سوي او گرايش دارند اما اين ميل مانند همه ميلهاي ديگري كه در وجود انسان قرار دارد تا مورد توجه قرار نگيرد و پرورش پيدا نكند به شكوفايي نمي رسد البته اين ميل هيچگاه از بين نمي رود زيرا سرشت و آفرينش انسان با شناخت خداوند و عشق الهي آميخته شده است.

خاك دل آن رو زكه مي بخشند شبنمي از عشق در آن ريختند (1)

اما در اثر توجه به دنيا و آرزوهاي طولاني و پرورش تمايلات نفساني و عدم توجه به ميل پرستش اين ميل در انسانها ضعيف مي شود و به تناسب توجهي كه به اين حس مي شود تقويت شده و انسان را به راه رشد و صلاح هدايت مي كند و كلاً هدف آفرينش نيز پرورش همين حس از طريق عبادت و تفكر است.

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (2) جن و انس را خلق نكردم مگر براي پرستش و عبادت.

بوعلي سينا در نمط اشارات عبادت را چنين تعريف مي كند: عبادت ا ز نظر اهل معرفت ورزش همتا و قواي وهميه و خياليه است كه در اثر تكرار و عادت دادن به حضور در محضر حق، همواره آنها را از توجه به مسائل مربوط به طبيعت و ماده به سوي تصورات ملكوتي بكشاند و در نتيجه اين قوا تسليم سر ضمير و فطرت خداجويي انسان گردند و مطيع او شوند به حدي كه هر وقت اراده كند كه در پي جلب توجه حق برآيد اين قوا در جهت خلاف فعاليت نكند وكشمكش دروني ميان دو ميل علوي وسفلي ايجاد نشود و سر باطن بدون مزاحمت اينها از باطن كسب اشراق كند (3)

اصولاً يكي از وظايف بشر تسلط بر هوس بازي خيال است و گرنه اين قوه شيطان صفت مجالي براي تعالي و پيمودن صراط قرب نمي دهد و تمام نيروها و استعدادها را در وجود انسان باطل و ضايع مي گرداند.

جان همه روزه لگد كوب از خيالوز زيان سود و از خوف زوال



ني صفا ماندش ني كرو فرني به سوي آسمان راه سفر

از خيالات تو مي آيد بلاچون خيالت فاسد آمد جابجا

گه خيال فرجه و گاهي دكانگه خيال علم و گاهي خان و مان

گه خيال مكسب و سوداگري گه خيال تاجري و داوري

گه خيال فقره و فرزند و زنگه خيال بوالفضول و بوالحزن

گه خيال كاسه و گاهي قماشگه خيال مفرش و كاهي فراش

گه خيال آسيا و باغ و راغگه خيال بيخ و باغ و ليغ و لاغ

گه خيال آشتي و جنگهاگه خيال نامها و ننگها

همين برون كن از سر اين تخيلهاهمين بروب از دل چنين تبديلها (4)



دوست عزيز! همانطور كه گفته شد هدف آفرينش پرستش و عبادت خداوند است، خداوندي كه ياد او مايه آرامش دلهاست و البته كسي پيدا نمي شود كه بگويد من آرامش نمي خواهم بلكه مي توان گفت همه آرزوها و آمال انسان به نوعي به احساس آرامش و آسودگي خيال بر مي گردد در صورتيكه اكثر ما از اين امر غافل هستيم اما نماز فرصتي براي يكي كردن تخيلات گوناگون و متمركز كردن آنها و ايجاد آرامش حقيقي در زندگي است. اين تمرين ضبط قوه خيال در نماز باعث مي شود انسان در طي روز نيز به يكي كردن تخيلات بپردازد، به جاي راضي كردن چند نفر به راضي كردن خدا بينديشد ـ البته فرامين خداوند مصلحت فرد و اجتماع را نيز در بر دارد ـ به جاي ترديد در قبول نظرات انديشمندان و متفكران مختلف قوانين آسماني را مبنا قرار دهد و ... همانطور كه حضرت يوسف (ع) در زندان اين نكته را به همراهانش گوشزد كرد كه : أارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار. (5)

اما ضبط خيال و تمركز فكر يا حضور قلب امكان ندارد مگر اينكه موانع پراكندگي فكر برداشته شود همانگونه كه امروزه در روان درماني نيز براي ايجاد آرامش از روش آرام سازي (Relaxation therapy) كه اساس آن ايجاد تمركز فكر در فرد است. (6) براي ايجاد تمركز از هر مانعي كه باعث پراكندگي فكر شود پرهيز داده مي شود.

بنابراين براي پرواز روح در نماز پرواز از پراكندگي هاي فكري و مشغوليات روزانه احساس راحي و آرامش نياز به از بين بردن همه موانع تمركز و حضور قلب است و كوچكترين امور اين تمركز را بهم مي زند البته اين امر عجيبي نيست كه بگوييم چطور نمازي كه گفته شده ستون دين است با يك عمل كوچك بهم مي ريزد زيرا با توجه به مطالبي كه عرض شد هدف اصلي عبادت حضور قلب و تمركز فكر است و اين تمركز و حضور و تسلط بر قوه متخيله كه از قواي دروني انسان است كار سخت و پيچيده اي است كه با كوچكترين فعل از بين مي رود.

در امور جسماني نيز اين امر مشاهده مي شود كه با از كار افتادن قسمت كوچكي از يك عضو كه نقش عظيمي در بدن موجود داشته تمام سيستم بهم ريخته و آن عضو نتوانسته عمل قبلي خود را انجام دهد.

در جرايد نوشته بودن يك جوان دانشجوي شيرازي، در خوزستان دچار يك حادثه رانندگي شد و ضربه اي به مغز او وارد گشت ولي ظاهراً هيچ عيبي در وجود او حاصل نشد اما با نهايت تعجب تمام گذشته خود را فراموش كرد معلوم شد در اين ضربه مغزي قسمتي از سلولهايي كه در حقيقت سيم اتصال ميان فكر و مخزن حافظه اوست از كار افتاده يا شايد نقطه اي كه از كار افتاده به اندازه يك سر سنجاق از مغز او نبوده باشد ولي چقدر در زندگي او اثر گذارده است. (7) بنابراين در جائيكه در امور جسماني و ظاهري كه انسان ادعاي بيشتري در تسلط بر آن دارد از كار افتادن يك جزء كوچك از يك اندام باعث اختلالات فراواني مي شود نبايد از تأثير امري به ظاهر كوچك در روح و روان انسان كه از قسمت بسيار كمي از آن كشف شده و بسياري از مسائل آن از مجهولات بشر است تعجب كرد.















































منابع و مآخذ:

1ـ شعر از علامه طباطبايي

2ـ قرآن كريم، ذاريات، 56

3ـ ولاء و ولايتها، استاد مرتضي مطهري، ص81

4ـ مثنوي مولوي، دفتر دوم

5ـ قرآن كريم، يوسف، 39

6ـ اصول بهداشت رواني بررسي مقدماتي اصول بهداشت رواني، روان درماني و برنامه ريزي در مكتب اسلام، دكتر سيد ابوالقاسم حسيني، ص171

7ـ 50 درس اصول عقايد، ناصر مكارم شيرازي، ص49



مؤسسه پيوند با امام

بازگشت