ِآيا نماز اهل تشيع كاملتر است يا نماز اهل سنت و از چه زماني اختلاف بين آنها سر گرفت


الف) سؤالاتي از اين قبيل كه آيا نماز شيعيان كاملتر است يا اهل سنت يا نماز آنها قبول ميشود يا نه، آنها به بهشت ميروند يا نه و غيره در صورتي براي انسان حل ميشود كه اول به مسائل اعتقادي و اصول دين توجه شود؛ آن مسائل كه روشن گرديد، فروع دين كه براساس اصول انجام ميشود حل ميگردد.
ب) در اين رابطه سؤالاتي مطرح است از جمله اين كه تشيع و تسنن چيست؟ چگونه پديد آمدهاند؟ كدام يك كاملتر است؟ كه طبيعتاً مباحثي بسيار طولاني از جهت مفهوم شناختي، تاريخي و كلامي ميطلبد.
طبيعتاً و قطعاً بحث مستوفا دراين زمينه، از حوصله اين نوشتار خارج است. ازاينرو به ناچار به طور فشرده نكاتي را به آگاهي ميرساند. قبل از هر چيز بايد اين نكته را يادآور شد كه آنچه مهم است اين كه به طور واقع بينانه، بايد به منابع و ادله طرفين نگريست و منصفانه و بدون تعصب، در آن داوري كرد. البته همانطور كه ميدانيد، مستندات و مطالب علماي شيعه، معمولاً در متون معتبر اهل تسنن نيز وجود دارد و اگر آنان به درستي و با كنار زدن حجاب تعصب در آنها بنگرند، مطالب بسياري برايشان روشن خواهد شد.
الف - بررسي مفهوم شناختي و تاريخي
1- تسنن نيز در لغت به معناي سنت گروي است.
2- كلمه تشيع در لغت به معناي پيروي است و شيعه؛ يعني، پيرو.
اگر صرفاً به معناي لغوي تسنن و تشيع، نظر افكنيم و بار اصطلاحي آن را در نظر نگيريم، همه اهل تسنن، شيعهاند و همه اهل تشيع، سني؛ زيرا اهل تسنن نيز پيروند؛ اما پيرو چه چيز؟ و همه شيعيان، نيز اهل سنت و پيرو سنت ميباشند، اما كدام سنت؟ اين جا است كه بايد قدري دقيقتر شد و معناي دقيق اصطلاحي را - كه حقيقت اين دو گروه را مينماياند و فرق آن دو را روشن ميسازد - به دست آورد. نا آگاهي از حقيقت اين دو مفهوم، موجب خلط و مغالطه بسياري شده است، تا آن جا كه برخي خيال ميكنند تسنن؛ يعني، پيروي از سنت پيامبر(ص) و تشيع؛ يعني پيروي از ائمه اهل بيت(ع) اما آيا به راستي اين معنا درست است؟ و اگر درست نيست حقيقت مسأله چيست. در جواب اين پرسش گفتني است كه:
1- معناي واقعي تسنن و آنچه اهل سنت به آن معتقداند، مجموع سنت و ميراث گفتاري و كرداري پيامبر و خلفاي راشدين است. حامد الگار (يكي از اسلام شناسان برجسته اهل سنت و استاد دانشگاه بركلي آمريكا) روي اين مسأله انگشت نهاده و پس از اشاره به قرآن مجيد و سنت پيامبر(ص) ميگويد: ... و براي ما سنيها، تمام ميراث خلفاي راشدين [هست و ما] با استفاده از اين همه منابع اصيل، ميتوانيم همه مشكلاتمان را حل كنيم، (كتاب نقد 2 و 3 - دين و دنيا، بهار و تابستان 76، ص 118 - 119).
اكنون اين سؤال پديد ميآيد كه:
اولاً، به چه دليل ميراث و سنت خلفا در كنار سنت پيامبر و جزو مصادر تشريع قرار گرفته و معتبر شمرده شده است؟
ثانياً، اگر تعارض بين سنت پيامبر و سنت و سيره خلفا پديد آيد، كداميك مقدم است؟ با كمال تأسف ميبينيم كه الگار و ديگران، به صراحت ميگويند كه تمام ميراث خلفاي راشدين. بنابراين اگر در موردي روش يكي از خلفا، برخلاف سنت پيامبر(ص) بود، بر اساس ديدگاه فوق، سنت خلفا مقدم شمرده ميشود و نميتوان آن را كنار گذاشت. همچنين با كمال تأسف ميبينيم كه ميزان پايبندي برادران اهل سنت به سنت خلفا، خيلي جديتر از پيروي از سيره پيامبر(ص) است. از همينرو اجتهادات خليفه را در مقابل نصوص معتبر، مقدم ميانگارند؛ در حالي كه اجتهاد در مقابل نص جايز نيست!!
مرحوم علامه سيد شرف الدين در كتاب النص والاجتهاد، هفتاد مورد از مواردي را كه خليفه دوم برخلاف نص قطعي و سيره و سنت پيامبر(ص) دست به اجتهاد زده است برميشمرد و با كمال تأسف برادران اهل سنت، در اين موارد سنت خليفه را بر سنت پيامبر(ص) مقدم داشته و به آن عمل ميكنند؟! از همينرو ميتوان تسنن را مكتب خلفا ناميد.
براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:
1- اجتهاد در مقابل نص سيد شرف الدين
2- انديشههاي اسلامي در ديدگاه دو مكتب علامه عسكري، ترجمه: دكتر جليل تجليل
2- تشيع پيروي از حقيقت اسلام ناب است، كه از قرآن و سنت پيامبر(ص) به دست ميآيد و اين پيروي پس از رحلت پيامبر(ص)، در پيروي از امام علي بن ابيطالب(ع) و سپس ديگر ائمه معصومين(ع) تجلي مييابد و چون شيعه پس از پيامبر اكرم(ص) از پيروي مكتب خلفا دست برداشته و به پيروي از حضرت علي(ع) و ائمه اهل بيت(ع) پيوسته است، او را شيعه علي(ع) يا شيعه اهل بيت(ع) مينامند. در اين جا توجه به چند نكته لازم است:
اولاً، كلمه شيعه را براي اولين بار و به كرات، خود پيامبر اكرم(ص) در مورد پيروان حضرت علي(ع) به كار بردهاند و آنان را در اين باره ستودهاند؛ تا آن جا كه خطاب به حضرت علي(ع) ميفرمودند: انت و شيعتك علي منابر من نور؛ [اي علي] تو و پيروانت [البته مقصود پيرو و شيعه حقيقي است] بر منبرهاي نور قرار داريد و... .
ثانياً، پيروي از اهل بيت(ع) به دستور خود پيامبر(ص) و مبتني بر وصاياي مكرر آن حضرت بوده و در واقع پيروي از سنت خود رسول اكرم(ص) است. بنابراين تشيع؛ يعني، تسنن حقيقي و ناب. در همين رابطه دكتر تيجاني سماوي كتابي نگاشته است به نام الشيعة هم اهل السنة كه به فارسي به نام اهل سنت واقعي كيست ترجمه شده است.
ثالثاً، پيروي از اهل بيت(ع) تا آن جا است كه با قرآن و سنت قطعيه پيامبر(ص) مطابقت داشته باشد. ازاينرو هيچ يك از ائمه(ع) به چيزي برخلاف قرآن و سنت پيامبر(ص) دستور ندادهاند و خود آنان فرمودهاند: اگر چيزي برخلاف آنها از ما نقل شد به ديوار بزنيد و بدانيد كه ما آن را نگفتهايم. حال خود قضاوت كنيد كه كداميك از اين دو مكتب، اصيلتر است.
از آنچه گذشت علاوه بر جنبه مفهومي، مسأله تاريخي و چگونگي پيدايش تشيع و تسنن نيز روشن شد. به عبارت ديگر تشيع و تداوم پيروي راه پيامبر(ص) در راه اهل بيت(ع) خلاصه ميشود و اين مسأله در سخنان خود پيامبر اكرم(ص) ريشهدارد. ازاينرو پس از رحلت آن حضرت، مسلمانان به دو گروه تقسيم شدند:
1- پيروان مكتب خلفا (اهل تسنن)،
2- پيروان اهلبيت(ع) بنا به دستور پيامبر اكرم(ص) (تشيع).
براي آگاهي بيشتر ر.ك:
1- شيعه در اسلام علامه طباطبايي
2- بررسي مسائل كلي امامت ابراهيم اميني
3- الحضارة الاسلامية جعفر سبحاني
4- تشيع مولود طبيعي اسلام شهيد سيد محمد باقر صدر
ب - كدام يك كاملتر است؟
بهتر است پاسخ اين سؤال را از قرآن بشنويم. قرآن مجيد ميفرمايد: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دنيا؛ امروز دين را براي شما كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم (به حد نهايي آن رساندم) و راضي شدم كه اسلام دين شما باشد، (مائده، آيه 3).
آيه ياد شده در روز غدير خم و پس از معرفي حضرت علي(ع) به عنوان جانشين پيامبر(ص) نازل گرديد و معناي آن اين است كه تا پيش از اعلام ولايت اميرالمؤمنين(ع) - كه بهترين استمرار دهنده راه پيامبر(ص) است - دين ناقص بود و نعمت خدا تمام نگشته و هنوز رضايت خاطر الهي فراهم نشده بود. افزون بر آن، اين همه ميراث عظيم علمي در باب معارف، فقه و ديگر مسائل اسلامي - كه از اهل بيت عصمت و طهارت(ع) به يادگار مانده و اقيانوس بيكران از دانش و معرفت را در اختيار بشر قرار ميدهد - قابل مقايسه با فرهنگ ديگر مذاهب اسلامي نيست. از امام علي(ع) فقط در مدت پنج سال خلافت با آن همه دشواريها، كتاب عظيمي مانند نهج البلاغه پديد آمد كه نه تنها جهان اسلام را متحير و شگفتزده ساخته است؛ بلكه براي تمام بشريت فوقالعاده زيبا و شگفتانگيز است. آري شيعه مفتخر به پيروي از امامي است كه همه جهانيان، او را ميستايند و هر كجا سخن از علم، عرفان، زهد، شجاعت، عدالت، آزادگي، رادمردي و... است، نام مباركش چون خورشيد ميدرخشد و بسياري از مسيحيان چون جرداق، زيدان، شكيب ارسلان، كتاني، ولتر و... شخصيت او را با برترين عبارات و واژهها ميستايند. اما جاي اين پرسش هست كه دربرابر نهج البلاغه امام علي(ع)، خلفا كدامين ميراث علمي را به يادگار نهادهاند؟ و اگر آنان چيزي در اين زمينه دارند، چيست و كجا است؟
- آيا اين كه خليفه دوم بارها و بارها در حل مسائل به امام شيعيان مراجعه ميكرد و از آن حضرت جواب سؤالهايش را ميگرفت و خود بيش از هفتاد بار ميگويد: لولا علي لهلك عمر؛ اگر علي نبود هر آينه عمر هلاك ميشد دليلي بر كاملتر بودن مكتب اهلبيت(ع) نيست؟
- آيا اين كه طنطاوي دانشمند بزرگ اهل سنت، صحيفه سجاديه امام سجاد(ع) را فوق كلام بشر ميخواند، نشانگر برتري مكتب اهل بيت(ع) نيست؟
- آيا اين كه بسياري از راويان صحاح اهل سنت، از شيعه ميباشند و دهها نفر از آنان را علامه سيد شرفالدين در المراجعات معرفي كردهاند، نشانه تفوق علمي مكتب اهل بيت(ع) نيست؟
- آيا اين كه همه اهل سنت بر عظمت و بزرگي و فضائل امامان اهل بيت(ع) اتفاق نظر دارند و هيچ كس تاكنون كمترين انتقادي نتوانسته است به آنان وارد كند، نشانگر برتري مكتب اهل بيت(ع) نميباشد؟
- آيا اين كه همه ائمه بزرگ اهل سنت مانند: ابو حنيفه، امام احمد بن حنبل و... - با واسطه و بيواسطه - از امام صادق(ع) علم ياد گرفتهاند و از درياي بيكران دانش آن حضرت، جرعهاي نوشيده و مكاتب فقهي خود را پايهگذاري كردهاند، نشانه برتري مكتب اهلبيت(ع) نيست؟
جالب اينجا است كه ابو حنيفه خود ميگويد: لولا السنتان لهلك النعمان؛ اگر نبود آن دو سال [كه شاگردي امام صادق(ع) را نموده است] هر آينه هلاك ميگشتم.
- آيا پويايي فقه شيعه و تفوق علمي و گستردگي و رشد عظيم آن، به اعتراف علماي بزرگ اهل تسنن نشانه برتري مكتب اهل بيت(ع) نميباشد؟
آنچه گفته شد، قطرهاي در برابر اقيانوسي از مطالب است كه در طول تاريخ علما و دانشمندان، با الهام از تعاليم عاليه اهلبيت(ع) بدان رسيدهاند و با جان و دل، با تبعيد، شكنجه، زندان و كشته شدن، تهمت شنيدن و... از آن پاسداري كرده و براي نسل امروز به وديعت نهادهاند.
در پايان ضمن آرزوي توفيق براي شما برادر گرامي عرض ميكنيم كه چنانچه ارثي نيز شيعه باشيد بدانيد كه ارث خوبي بردهايد.
در ذيل، شمار بسيار اندكي از كتابهايي كه برخي از آنها توسط علماي اهل تسنن - كه شيعه شدهاند - نگاشته شده است، جهت مراجعه و مطالعه بيشتر معرفي ميشود:
1- بررسي مسائل كلي امامت ابراهيم اميني
2- امامت و رهبري شهيد مطهري
3- آنگاه هدايت شدم تيجاني سماوي، ترجمه: سيد محمد جواد مهري
4- اهل سنت واقعي كيست؟ تيجاني سماوي، ترجمه: سيد محمد جواد مهري
5- از آگاهان بپرسيد تيجاني سماوي، ترجمه: سيد محمد جواد مهري
6- اهل بيت، كليد مشكلها تيجاني سماوي، ترجمه: سيد محمد جواد مهري
7- همراه با راستگويان تيجاني سماوي، ترجمه: سيد محمد جواد مهري
8- عبداللَّه بن سبا، ج 3 - 1 علامه عسكري
9- نقش ائمه در احياي دين، ج 15 - 1 علامه عسكري
10- يكصد و پنجاه صحابي ساختگي علامه عسكري
11- نقش عايشه در تاريخ اسلام علامه عسكري
12- انديشههاي اسلامي در ديدگاه دو مكتب (ترجمه معالم المدرستين)، ج 2 - 1 ، علامه عسكري، ترجمه: دكتر جليل تجليل
13- حقجو و حقشناس (ترجمه المراجعات)، علامه سيد شرفالدين، ترجمه محمد رضا امامي
14- شيعه در اسلام علامه طباطبايي
15- شيعه و تهمتهاي ناروا علامه جواد شري
16- شيعه پاسخ ميگويد سيد رضا حسيني نسب
17- فريب صالح الورداني
18- خاطرات مدرسه سيد محمد جواد مهري
19- سيري در صحيحين محمد صادق نجمي
20- الغدير علامه اميني
21- عبقات الانوار ميرحامد حسين
22- احقاق الحق علامه شهيد تستري
23- شبهاي پيشاور سلطان الواعظين شيرازي
24- راه ما، راه و روش پيامبر ما علامه اميني، ترجمه: موسوي همداني
ج) ثواب و عقاب بر حسب علم و جهل مكلف است. اگر كسي با آگاهي از حقيقت باز خلاف آن را نجام داد مثل علماي تسنن و كساني كه به حقيقت اسلام و ولايت علم دارند؛ ولي با اين حال خلاف حقيقت عمل ميكنند، اينها دچار

ستاد اقامه نماز

بازگشت