اگر بگويم شايد باورتان نشود، من هميشه در سلام كردن سعي مي كنم پيش قدم باشم چرا كه: 1ـ دستور اسلام است. 2ـ باعث افزايش محبت آن شخص در نزد افراد مي شود. تنها يك بار مشاهده كردم كه بعد از بيرون آمدن از مسجد امير المومنين (ع) گناباد پيش نماز اين مسجد هنگامي كه از روبرو ما را ديد با اين كه حواس ما در تقدم سلام كردن پرت بود با چنان صداي بلند و رسايي سلام كرد كه جمعي كه با من بودند چنان لذتي را تا به حال نبرده بودند. حال سؤال من اين است كه چرا روحانيون عزيز به اين مسايل واقعاً با ارزش اهميت كمي مي دهند يا مثلاً من كمتر ديده ام كه يك فرد روحاني در عزاداري امام حسين (ع) مثل بقيه مردم و در كنار مردم و محل مردم سينه بزند آيا با اين كار محبوبتر نمي شوند؟ و آيا با اين كارها فاصلة مردم با ايشان كمتر نمي شود حال نمي دانم دليل اين رفتارها از طرف گويندگان دين ما چيست؟




برادر عزيز و بزرگوار سلام،

از اين كه مي بينم جواناني همانند شما به اين مسايل و قداست روحانيت و رهبران مذهبي و نيز اجراي دستورات اسلامي اهميت داده و مقيد هستيد و دل مي سوزانيد خداوند بزرگ را شاكر و سپاسگزاريم.

ما نيز با شما برادر عزيز و گرامي موافق هستيم و معتقديم اجراي دستورات ديني قشر و طبقه نمي شناسد و كساني كه لباس مقدس هدايت جامعه بر تن دارند بايد رفتارشان شباهت بيشتري به رفتار پيامبر (ص) داشته باشد. پيامبر (ص) در سلام كردن سبقت مي گرفت و هيچكس نتوانسته است در سلام كردن بر پيامبر (ص) سبقت بگيرد. اگر رفتار و منش رهبران ديني با رفتار و منش پيامبر (ص) شباهت بيشتري داشته باشد اثر بيشتري در تربيت ديني مردم مي گذارد تا اين كه بخواهند با شيوه بياني و گفتاري به هدايت مردم بپردازند چنانچه شاعر گفته است:

دو صد گفته چون نيم كردار نيست.

دوست عزيز با اذعان به آنچه شما برادر ارجمند و محترم بيان كرده اي و تاييد درك و فهم و استنباط شما بايد اضافه كنيم كه در ميان روحانيت نيز همانند ساير طبقات افرادي با روحيات و حالات گوناگون وجود دارد. چه بسا بسياري از آنها به اين نكاتي كه مطرح كرده اي توجه ندارند يا به لحاظ ارثي به گونه اي بار آمده اند و تربيت شده اند كه تحول شخصيتي آنان كمي مشكل و سخت به نظر مي رسد و گاهي نيز ممكن است تعداد اندكي با روحيه اقتدار گرايانه و از موضع برتري جويانه اي با جامعه برخورد نمايند و خود را از ساير افراد جامعه برتر بشمارند و توقعي مشابه با اين احساس داشته باشند و برخي كارها و امور را در شأن خودتان بحساب آورند.

از سوي ديگر برخي از كارها اگر چه براي روحاني بدون اشكال است ولي عرف جامعه آنرا قبيح و كوچك و سبك مي شمارد. بنابراين عزيزان روحاني با توجه به اين جنبه اجتماعي از برخي كارها اجتناب مي كنند. مثلاً آيا مكيدن شكلات و آدامس براي روحاني حرام است؟ قطعاً از نظر شرعي حرمت ندارد ولي اگر امام جمعه يا امام جماعت در حالي كه آدامس مي جود در جمع مردم حاضر شود همه مردم اين عمل را تقبيح مي كنند و حال آن كه عملي حرام نيست.

بنابراين برخي از كارها را عرف جامعه براي برخي طبقات سبك و خلاف شأن آنها مي شمارند. اين قبيل كارها اگر چه از نظر شرعي حرام نيست ولي افراد بايد با توجه به شأن اجتماعي خودشان كارهايي كه جامعه آنرا خلاف شأنشان مي شمارد ترك كنند. البته گاهي نيز افراط و تفريط مي شود و برخي كارهايي كه اجتماع دون از شأن نمي داند به بهانه دون شأنبدان ترك مي كنند و گاهي برخي كارها به بهانه اين كه دون شأن نيست انجام مي شود. رفتار متعادل و متناسب با هر جامعه توسط افراد جامعه نشان دهنده سطح والاي فرهنگي آن جامعه است و تا زماني كه ما به اين سطح از فرهنگ نرسيم در همه طبقات از جامعه روحانيت اين مشكلات وجود داشته و خواهد داشت.

اميد است با افزايش سطح فرهنگ عمومي اين رفتارها متعادل گردد.



مؤسسه پيوند با امام

بازگشت