امام علي (ع) چگونه در حال نماز به سائل توجه داشت و انگشتري خويش را به او داد، در حالي كه حضرت در نماز ، غرق در عبادت مي شد و تنها توجهش به خدا بود و جز خدا، همه چيز را فراموش مي كرد؛ به گونه اي كه گفته اند: در هنگام نماز، تير را از پاي مباركش در آوردند و حضرت متوجه نشد؟


بين اين حادثه و اعطاي انگشتري در نماز به فقير، منافاتي وجود ندارد و حضور قلب و عبادت خالصانه در هر دو مورد هست، چون كه اوّلاً شنيدن صداي سائل و كمك به او ، پرداختن به امور غير خدايي نيست.



قلب پاك امام علي (ع) در براي صداي سائلان حساس بود و به نداي آنان پاسخ مي گفت. حضرت با اين كار، عبادتي را با عبادت ديگر در آميخت و در حال نماز، زكات داد و به فقير انفاق نمود. اين دو كار ، براي خدا و در راه تقرّب به اوبود كه قرآن، آن را به بهترين وجهي تأييد كرده و ستوده است.



اگر اين عمل نشانة غفلت و دوري از ياد خدا بود، قرآن آن را به عنوان يك كار با ارزش تلقي نمي كرد. از اين كه قرآن به آن ارج نهاده است، معلوم مي شود پاسخ به نداي سائل در هنگام نماز، عبادتي بزرگ است.



ثانياً: حالات پيامبران، امامان و اولياي الهي در نماز، هميشه يكسان نيست. گاهي حال متوسطي دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم كثرت و مظاهر مادي هم توجّه دارند و از آن ها غافل نيستند و اگر مسئله اي پيش آيد، در صورت لزوم واكنش نشان مي دهند كه اعطاي انگشتري به فقير توسط امام علي (ع) ، يكي از نمونه هاي بارز اين حالت است. نظير اين حالت را از پيامبر گرامي اسلام (ص) و اهل بيت (ع) نقل كرده اند.



شيخ صدوق در علل الشرايع و علامه مجلسي در بحارالانوار مي نويسند: روزي كه پيامبر گرامي اسلام(ص) نماز مي خواند و اصحاب به وي اقتدا كرده بودند، كودكي شروع به گريستن نمود. حضرت ، نمازش را به سرعت به پايان رساند. بعد از نماز ، علتش را از حضرت جويا شدند. فرمود: آيا فرياد بچه را نشنيديد؟ .[52]



گاهي غرق در عالم ملكوت مي شوند و به جز ذات پاك كبريايي، چيزي نمي بينند و به آن چه در اطرافشان رخ مي دهد، توجهي ندارند و حتي از بدن خود غافل مي شوند، انگار كه حواس ظاهري شان در هنگامة جذبة عشق و عرفان رباني، از فعاليت باز مي ماند و آنچه را مربوط به بدن مي شود ، احساس نمي كنند. بيرون كشيدن تير از پاي حضرت امير (ع) در هنگام نماز، از اين قبيل است.



در وصف عبادت امام سجاد(ع) نقل شده است كه شبي، يكي از فرزندان امام از بلندي افتاد. دستش شكست و فريادش بلند شد. همسايگان جمع شدند، اما امام مشغول عبادت بود . هنگام صبح حضرت ديد دست بچه اش بسته شده است. علتش را پرسيد، گفتند: ديشب چنين اتفاقي افتاد.



نيز نوشته اند حضرت سجاد(ع) در خانه اش در حال نماز و سجده بود كه در گوشه اي آتش زبانه كشيد. فرياد زدند: آتش! آتش! . حضرت همچنان به عبادت مشغول بودو متوجه سر وصدا و آتش نشد. پس از آن كه آتش را خاموش كردند، امام سر از سجده برداشت و با كمال آرامش و بي توجه به سر و صدا نمازش را به پايان رساند.[53]



اولياي الهي از حالات متفاوتي بهره مندند.گاهي غرق در ذات خداوند و گاهي حالت متوسطي دارند، مثل جريان حضرت يعقوب 0ع) و حضرت يوسف(ع) حضرت يوسف به جفاي برادران در چاه كنعان افتاد، اما يعقوب متوجه نشد. بعد از گذشت سال هاي متمادي، يوسف، عزيز مصر شد. برادران نزد او رفتند و از مصر، پيراهنش را براي پدر به ارمغان بردند. قرآن مي گويد: هنگامي كه كاروانِ فرزندان يعقوب از مصر حركت كرد، يعقوب كه در كنعان بود، گفت : من بوي يوسف را استشمام مي كنم.



يكي پرسيد از آن گم گشته فرزند











كه اي روشن روان، پير خردمند











زمصرش بوي پيراهن شنيدي











چرا در چاه كنعانش نديدي؟











بگفتا حال ما برق جهان است











گهي پيدا و ديگر گه نهان است











گهي بر طارم اعلي نشينيم











گهي بر پشت پاي خود نبينيم

[54]



[1] مسند احمد، ج 6، ص 256.



[2] حجرات (49) آية 13.



[3] واقعه (56) آية 10 - 11.



[4] نحل (16) آية 97.



[5] مجادله (58) آية 11.



[6] نساء (4) آية 95.



[7] نظام حقوق زن در اسلام، ص 121.



[8] زن در آيينة جلال و جمال، ص 373 - 374.



[9] زن در آيينة جلال و جمال، ص 345 - 347.



[10] تحرير الوسيله ، ج 2، ص 463.



[11] فاضل لنكرانيك تفصيلالشريعهْْ في شرح تحرير الوسيله، (الحدود) ، ص 163.



[12] وسائل الشيعه، ج 18، ص 348.



[13] همان، ص 347.



[14] همان.



[15] همان، ص 350.



[16] بحارالانوار، ج 88، ص 93.



[17] منتهي الامال ، ج 2، ص 10.



[18] كليات سعدي، ص 53.



[19] علي بن محمد ماوردي، الاحكام السلطانيه، ص 33.



[20] همان.



[21] ر.ك: شرح نهجالبلاغه ابن ابي اعديه، ج 3، ص 210 و الامامه و السياسه دنيوري، ج 1، ص 19.



[22] ر.ك: حسين علي منتظري، دراسات في ولايه الفقيه، ج 1، ص 289 - 300.



[23] ر.ك: امام خميني، ولايت فقيه، ص 51.



[24] همان، حسين علي منتظري، ولايت فقيه، ج 1، ص 288 - 300.



[25] ر.ك: حسين علي منتظري، ولايت فقيه، ج 1، ص 300 به بعد.



[26] همان، ص 288 - 300.



[27] الرسائل ، ج 1، ص 52، با اقتباس از : مجموع مقالات كنگره، نقش زمان و مكان در اجتهاد ، ج 11، ص 148.



[28] صحيفة نور، ج 20، ص 174.



[29] صحيفه نور، ج 20، ص 170.



[30] غلام حسين مصاحب، دايره المعارف فارسي، ج 2، ص 1844.



[31] عدل الهي، ص 335.



[32] ر.ك: عدل الهي، ص 337 ـ 338.



[33] عدل الهي، ص 339.



[34] زلزال (99) آية 7 ـ 8.



[35] كهف (18) آيه 30.



[36] ابراهيم (14) آية 18 و تفسير نمونه ، ج 10، ص 308.



[37] عدل الهي، ص 347.



[38] عدل الهي، ص 377.



[39] تفسير نمونه، ج 10، ص 312ـ 317.



[40] توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 166.



[41] توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 167.



[42] الميزان، ص 51.



[43] رجوع شود به الميزان ، ج 5، ص 56 ـ 61.



[44] الميزان، ج 9، ص 406، نقل از كافي.



[45] الميزان ، ج 9، ص 407.



[46] تحرير الوسيله ، ج 2، ص 463.



[47] فاضل لنكرانيك تفصيلالشريعهْْ في شرح تحرير الوسيله، (الحدود) ، ص 163.



[48] وسائل الشيعه، ج 18، ص 348.



[49] همان، ص 347.



[50] همان.



[51] همان، ص 350.



[52] بحارالانوار، ج 88، ص 93.



[53] منتهي الامال ، ج 2، ص 10.



[54] كليات سعدي، ص 53.





دفتر تبليغات اسلامي

بازگشت