زني 27 ساله هستم كه شش سال است ازدواج كرده و داراي دختري سه ساله هستم. همسرم كارمند مي باشد و اختلاف سني ما پنج سال است. شوهر با خانواده ام مشكل دارد. ايشان اهل نماز نيست و اعتقادات ضعيفي دارد و سيگاري است و گاهي مشروب مي خورد. دولت دارد تنها باشد و با دوستانش بيرون برود. وقتي مخالفت كردم، بند انگشت مرا شكست. تصميم گرفتم از او جدا شوم، ولي فكر مي كنم به او علاقه دارم. آيا مي توانم زندگي ام را سرو سامان دهم يا طلاق به صلاح من است؟


خواهر گرامي! به نظر مي رسد با توجه به مطالب مطرح شده در نامه آن چه در پيوند و استحكام نظام خانواده دخيل است، مانند ديانت، اخلاق، صميميت و تفاهم، در خانوادة شما نباشد و اين موضوع جزئي و پيش پا افتاده اي نيست كه بتوان با اغماض و چشم پوشي از آن گذشت. البته مسائلي مانند اختلاف با خانوادة شما، با گذشت زمان قابل حل است، ولي عدم رعايت ادب در گفتار، توهين كردن، حرف هاي زشت زدن، اذيت و آزار جسمي رساندن، اعتقادات ضعيف، نماز نخواندن و مشروب خواري ضعف هاي بنيادي و ريشه اي است كه هر يك از آن ها به تنهايي در سست شدن اركان خانواده تأثير به سزايي دارد. بيم آن مي رود كه به تدريج تحت تأثير دوستان نا اهل قرار گرفته و به دام اعتياد گرفتار بشود، زيرا زمينه هاي آن در همسرتان وجود دارد. تمايل به تنهايي و بيرون رفتن با دوستان و غيره از جمله اين نشاني ها است. اين مسائل همه نقاط مثبت ايشان را كم رنگ و بي اهميت مي كند. اگر فكر مي كنيد با اتخاذ روش هايي مانند به خانه پدر رفتن به صورت موقت و يا كمك گرفتن از فاميل با نفوذ

مي توانيد در رفتار همسرتان تغييري ايجاد كنيد و او را اصلاح نماييد، اين كار را انجام دهيد، ولي اگر از اصلاح ايشان مأيوس هستيد، لازم است زودتر تصميم نهايي را بگيريد و براي هميشه او را ترك نماييد. هرچند پيشنهاد طلاق امري تلخ و ناخوشايند و اجراي آن براي شما تلخ تر است، ولي بايد اين واقعيت را قبول كرد كه در مواردي طلاق بر ادامة زندگي بهتر است و چاره اي جز پذيرش آن نيست.







دفتر تبليغات اسلامي

بازگشت