به نظر من كسي كه مشغول نماز خواندن است، بايد فكرش متمركز باشد. اگركسي تمركز نداشته باشد، مقام خدا را ناديده گرفته است. من نماز نميخوانم، چون شناخت عميقي نسبت به دين خدا و فلسفه نماز ندارم. به خود قول دادهام تا شناخت پيدا نكردهايم نماز نخوانم. مرا راهنمايي كنيد.


اين سخن كه نماز بايد با توجه و حضور قلب خوانده شود، حرف صحيح و مورد قبولي است و در روايات معصومين بر اين نكته تأكيد شده است، تا جايي كه در بعضي روايات، قبولي نماز را در گرو حضور قلب دانستهاند. امام باقر(ع) ميفرمايد: بر تو باد به حضور قلب در نماز! آن مقداري كه با قلبت توجه به نماز داري، قبول و محاسبه ميشود.(1)

اما ياد توجه داشت حضور قلب و احساس لذت بردن از نماز شرط صحت آن نيست، ولي شرط قبولي نماز است.

البته بايد همه تلاش كنيم با استفاده از روشهاي مخصوص به اين امر مهم برسيم ولي هرگز عدم حضور قلب، ترك نماز را موجّه نميسازد. از قديم گفتهاند: چيزي كه به طور كامل درك نميشود، به طور كامل ترك نميشود. شايد اين وسوسه شيطان باشد كه از اين راه وارد شده و شما را به ترك نماز خوانده است، تا از ثواب بزرگ محروم كند و به كيفر سخت ترك نماز برساند. شيطان ميداند كه هر چه عبادت خدا توسط بندگان كم شود، تسلط او بر آدم بيشتر ميشود.

اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: هرگاه كسي به نماز برخيزد، شيطان ميآيد و با نظر حسادت به او نگاه ميكند، زيرا ميبيند كه رحمت خدا او را فرا گرفته است.(2)

نكته ديگر آن است كه نماز داراي مراتب است، يكي نماز صحيح. نماز صحيح آن است كه با شرايط ظاهري صحت، با تمام اجزا و شرايط به جا آورده شود، كه فوائد بسياري دارد؛ زيرا در شرايط صحت نماز، پاكي بدن و لباس و غصبي نبودن لباس و... وجود دارد، كه اگر شرايط ظاهري رعايت شود، انسان ميتواند به كمالاتي دست يابد، مثلاً لباس انسان و جايي كه نماز ميخواند، نبايد غصبي باشد يعني در لباس و مكان نمازگزار نبايد از ديگران مال و حقي وجود داشته باشد.

همين طور حضور قلب مراتب دارد. شايد رسيدن به بعضي مراتب سخت باشد، ولي بعضي از مراتب آن آسان است، مثل اين كه نمازگزار بداند با خداوند سخن ميگويد و يا به معاني كلمات و اذكار توجه داشته باشد.

آرمان گرايي تا جايي مطلوب است كه انسان را از تلاش و حركت بازندارد. كسي كه نماز ميخواند، ولي حضور قلب ندارد، لااقل حركتي كرده و در مسير عبوديت گام برداشته است، اما كسي كه به طور كلي نماز را ترك ميكند، سير قهقرايي دارد و در مسير تكامل پا نگذاشته است.

نكته ديگر آن است كه تكامل را بايد قدم به قدم و در حال حركت و سير به دست آورد. كسي كه خواهان رسيدن به مدارج علمي است، بايد مراتب پايين را طي كند تا به مراحل بعدي برسد. در كمالات معنوي نيز چنين است. بايد نماز را گرچه بدون حضور قلب باشد، به جاي آوريد و سعي در تأمين و حفظ شرايط ظاهري و صحت آن داشته باشيد كه آنها بسيارند و به سعي و تلاش بسيار نياز دارند.

سپس به رفع نقايص بپردازيد و با تمرين و رياضت حضور قلب را به دست آوريد. همان طوري كه شنا كردن را نميتوان با آموختن يادگرفت، بلكه آن را در استخر و مرحله عمل بايد آموخت، حضور قلب را هم در حال نماز و با تلقين و تمركز ميتوان به تدريج به دست آورد. نردبان كمال را انسان بايد از پله اول آغاز كند. تا اولين



پلهها را طي نكرده، نميتواند به پلههاي نهايي دست يابد. اين مسئله كاملاً روشن است كه هيچ دليلي نميتواند توجيه كننده ترك نماز باشد، حتي اگر انسان گناهان بسياري انجام ميدهد، نميتواند به اين دليل كه گناه ميكند، پس نماز چه فايدهاي دارد، آن را ترك نمايد.

اگر خواهي كه دوست نگسلد پيوند

سر رشته نگه دار تا نگه دارد

كتابهاي پرواز در ملكوت از امام خميني، صلاة الخاشعين از آيت الله دستغيب، خودسازي از ابراهيم اميني، اسرار الصلاة از ملكي تبريزي ترجمه رضا رجب زاده را جهت مطالعه پيشنهاد ميكنيم.

در پايان به نكاتي كه در نامه شما آمده دقت بيشتري ميكنيم:

گفتهايد: اگر كسي نماز بخواند اما هيچ احساس خاصي به او دست ندهد يا تمركز فكري نداشته باشيد، مقام خدا را ناديده گرفته... پس من نماز نميخوانم، چون با اين كار مقام خدا را ناديده گرفتهام

اولاً اين طور نيست كه هر كس نماز بخواند (گرچه نماز عادي و سطحي) هيچ گونه احساسي به او دست ندهد، زيرا ممكن است انسان در بين نماز حواسش پرت بشود اما حتماً از وضو گرفتن، نيت كردن، رو به قبله ايستادن، نيت نماز كردن، تكبير گفتن، ركوع، سجود و... احساسهاي معنوي خوبي نصيب او ميشود.

ثانياً اين طور نيست كه هر كس در نماز تمركز فكري نداشته باشد، مقام خدا را ناديده گرفته باشد، زيرا هر انساني در نماز درمقايسه با غير حالت نماز، نسبت به مقام خدا و احترام به او، داراي حالتهاي متفاوت است.

آيا صحيح است بگوييم انساني كه نماز ميخواند، ولي در نماز گاهي حواسش پرت ميشود و حضور قلبي كامل ندارد، نسبت به مقام خدا بي احترامي و بي توجهي كرده است، ولي انساني كه اصلاً نماز نميخواند، نسبت به مقام خدا بي احترامي نكرده و و از اين جهت بهتر از آدم اوّلي است؟! مسلّماً اين طرز فكر صحيح نيست.

ثالثاً: نتيجهاي كه گرفتهايد چون در نماز حالت توجه ندارم، نماز نميخوانم قابل ملاحظه است، زيرا هر انسان مكلفي بايد كاري كند كه در نماز حالت توجه پيدا كند. اگرخدا به ما دستور داده كه نماز بخوانيد، براي ياد من (اقم الصلوة لذكري) وظيفه داريم هم نماز بخوانيم و هم نماز ياد خدا و حالت توجه پيدا كنيم. در حقيقت خداوند دو چيز از ما ميخواهد:

1 - نماز بخوانيد،

2 - نماز با حالت توجه و ذكر بخوانيد.

پس ما بايد راهكارهاي توجه قلبي را جويا شده و به كار بنديم.



دفتر تبليغات اسلامي

بازگشت