1- چه كنيم كه دركارهايمان ريا نباشد؟2- چه كنيم درنماز حضور قلب داشته باشيم؟3- كسي كه خمس نمي دهد درزندگي مادي نه بلكه معنوي او چه تأثيري دارد؟


1)درباب مبارزه با مرض مهلك وكشندة ريا دركتب اخلاقي از جمله كتاب ارزشمند شرح چهل حديث امام خميني1 مطالب مبسوطي گفته شده كه بصورت اجمال وبرگزيده درزير خواهد آمد وبراي استفاده بيشتر ميتوانيد به كتاب مذكور مراجعه فرمائيد. درتعريف ريا گفته اند : كه ريا يعني نشان دادن و وانمود كردن چيزي از اعمال حسنه يا خصال پسنديده يا عقايد حقه به مردم با اين هدف كه درقلب آنها شهرت بيابد به خوبي و دين داري بدون داشتن قصد الهي، كه اين خود داراي مراتب است ...

يكي از بيشترين مواردي كه درمرض ريا، مبتلاي افراد مي باشد، همين عمل كردن به عبادات شرعي وبه جاي آوردن آنها به قصد ونيت ارائه به مردم و جلب كردن قلبهاي آنهاست وفرقي هم نمي كند كه خود عمل را به قصد ريا انجام دهد يا كيفيت و چگونگي انجام آنرا، يا شرائط آنرا ويا حتي قسمتي ازآن عمل راو نيز بايد گفت گاهي ترك انجام يك عمل هم از روي رياست، بايد دانست چون بيشتر افراد متعبد، اهل عبادات صوري مي باشند، شيطان از اين طريق بيشتر وارد مي شود يعني سعي مي كند كه ريشة ريا را دراعمال اين افراد متعبد آبياري كند تا شاخ وبرگ پيدا كرده و حسنات آنها را مبدل به سيئات كند ودرنتيجه آنها را از طريق مناسك و عبادات وارد جهنم نمايد. تا چيزهائي را كه آنها مي خواهند با آن به تعمير و مرمت آخرت بپردازند، اسباب تخريب آخرت آنها كند.

بسيار اتفاق مي افتد كه خود شخص ريا كار هم به اين توجه ندارد كه ريا دراعمال او رخنه كرده واعمالش ريائي وناچيزاست چون مكايد وحيله هاي شيطان ونفس به قدري دقيق وباريك كه تا انسان موشكافي نكند نمي فهمد چه كاره است، خودش گمان مي كند كارهايش براي خداست اما براي شيطان است. و اين بخاطر اين است كه چون انسان درفطرت خود حب نفس يا خودخواهي دارد اين خود خواهي عيوب او را براي او مي پوشاند . اما دراينجا چون مصاديق ريا را ذكر نكرده ايد، ناچاريم با شرح چند مصداق راه تشخيص عمل ريائي وطريق پاك كردن ريا را توضيح دهيم :

مثلاً يكي ازعبادات بزرگ اسلام نماز جماعت است. شيطان جاهائي كه جماعت كمي درنماز شركت كرده اند، نزد مأموم رفته وبه او مي گويد : به مردم بفهمان كه من از دنيا گذشته ام ودر مسجد كوچك محله با فقرا و ضعفامي گذرانم ! درواقع اينجا شيطان ريا وحسد را همراه هم كرده وبه دل مأموم انداخته يا چون صف اول فضيلتش بيشتراست و بين آنها هم مأمومين سمت راست فضيلتشان چون از چپ بيشتر است، آنها را بيشتر مورد هدف خود قرار وشخص مقدس و متدين بيچاره را ازمنزل دور كشيد، و در صف اول درطرف راست نشاند ، واو را اينگونه وسوسه ميكند كه اين فضيلت را به چشم مردم بكش! واين شخص بيچاره هم كه نمي داند جريان از چه قرار است واز كجا دارد ضربه مي خورد، با يك حالت عشوه ونازي، شروع به اظهار فضل وبرتري خود مي كند! نمي داند كه دارد با اين عمل شرك باطني خود را بروز مي دهد و عمل خود را به جهنم مي فرستد.

شيطان از ساير صفوف هم دست بردار نيست وبا جهنمي كردن صف اول دست بردار نخواهد بود واشتهايش سيري نخواهد پذيرفت بلكه سراغ صفهاي بعدي مي رود وآنها را وادار مي كند صف اول را با كنايه و اشاره تكذيب كرده ومقدس بيچاره را مورد طعنها و دشنامهاي مختلف زباني وقلبي قرار دهند و تازه خودشان را هم از عيوب او مبرا بشمارند وگاهي ديده مي شود حتي شيطان توانسته در امام ونماز امام هم رخنه كند ويا حتي به امام ومأموم اكتاف نكرده به ريش بعضي از كسانيكه فرادا نماز مي خوانند مي چسبد وبه او افسار مي زند واز بازار يا منزل او را به مسجد ميآورد واو با يك كرشمه وناز دركنج مسجد يك سجاده پهن كرده، هيچ امامي را عادل ندانسته، درحضور مردم با يك طول سجود وركوع ويك ذكرهاي طولاني نماز مي خواند! ودر باطن او اين است كه به مردم بفهماند من آنقدر مقدس و محتاطم كه ترك جماعت مي كنم تا مبادا به غير عادل گرفتار شوم! اين شخص علاوه براينكه داراي عجب ورياكار است، مسائل شرعيه را هم نمي داند! چون مراجع تقليد غالباً فقط حسن ظاهري را براي صحيح بودن اقتدا شرط مي كنند نه بيشتر.

وهمين طور ساير كارهاي ما چه بسا تحت تصرف شيطان باشد و آن ملعون هر قلب كدري پيدا كند درآنجا منزل كرده واعمال ظاهره وباطنه را مي سوزاند وما را از طريق اعمال حسنه، (كه درواقع ريائي است) جهنمي مي كند.

پس دركارهاي خود بايد دقيق شد واز نفس خود درهر عملي حساب كشيد ودربرابر هر پيش آمدي بايد از او سؤال و مؤاخذه كرد كه آيا اقدام او دراعمال خير وحسنات براي چيست؟ مثلاً چرا دوست دارد از چگونگي خواندن نماز شب سؤال كند يا براي كسي توضيح بدهد، آيا مي خواهد براي خدا مسأله را بفهمد يا مسأله بگويد، يا مي خواهد خود را از اهل آن قلمداد كند؟ يا مثلاً چرا سفرهاي زيارتي كه رفته با هر وسيله اي كه است به مردم مي فهماند؟ حتي تعداد آنها را هم مي گويد؟ يا چرا صدقاتي را كه پنهان داده را ضي نمي شود كه كسي ازآن مطلع نشود وبا هر راهي كه شده حرفي وسخني ازآن به ميان مي آورد وبه مردم ارائه مي دهد؟ اگر براي خداست ومي خواهد كه مردم ديگر به اوتأسي كنندومشمول حديث شريف راهنمائي كنندة به كار خير مثل انجام دهنده آن است شود، اظهار و آشكار كردنش با اين هدف (يعني هدايت ديگران) خوب بوده وبايد كه اين قلب پاك باشد اما بايد توجه داشته باشد كه وقتي ازنفس خود سؤال مي كند گول شيطنت او را نخورده باشد وعمل ريائي را به صورت مقدس به خوردش ندهد. و در صورتي كه براي رضاي خدانيست از آشكار كردن واظهار آن عمل پرهيز كند. ما بايد از شر نفس مان به خداوندمتعال پناه ببريم كه حيله هاي نفس خيلي دقيق است ولي ما اجمالاً مي دانيم كه اعمال ما خالص نيست چرا كه اگر بنده خالص خدائيم نبايد شيطان اينهمه درما رخنه كند، اگر مخلص هستيم و رياكار نيستيم مگر درحديث نداريم كه هركه خود رافقط چهل صبح براي خداوند خالص كند چشمه هاي حكمت از قلب به زبانش جاري مي شود، پس كو چشمه هاي حكمت درحاليكه ما سالهاست ادعاي اخلاص مي كنيم. پس بايد بدانيم اعمال ما براي خداوند خالص نيست و خودمان هم نمي دانيم درحديث داريم كه ريا كار مشرك است، يعني كسي كه رياست ديني، امامت، تدريس،تحصيل،روزه ونماز خود يا هرعمل صالحي را به مردم ارائه كند براي منزلت درقلوب، مشرك است ودرآيه داريم كه مشرك آمرزيده نمي شود اگر بي توبه از دنيا برود.

بنابراين بايد اين تذكر را مدام درهمة امور عبادي و غيره به خود تكرار كرد كه قلوب همة مردم در دست حضرت حق است. وجز او مؤثري درعالم نيست واين تذكر را با تكرار وتوجه زياد به قلب رساند تا ديگر انسان، ديگران را درعالم مؤثر نبيند كه طالب توجه آنها باشد. ومردم هيچ نفع وضرري نمي تواند برساند وتنها نافع وضار خداوند متعال است.

درهر حال بايد از خداوند مهربان درهر وقتي، خصوصاً در خلوت ها با تضرّع واستكانت عجز و مذلت وشكستگي بخواهد كه آدمي را به نور توحيد هدايت كند واز آن ذات مقدس بايد خواست كه اعمال انسان را خالص كند.

ودرآخر بايد گفت كه تمام تلاش انسان بايد اين باشد برحركات واعمال ورفتار وسكنات ونيز قلب خود مواظبت كامل داشته باشد وازاو حساب شديد كشد. از خفاياي او تفتيش كند همان طور كه يك نفر از شريك تجاري خود حساب مي كشد درامور دنيائي واگر نشدعمل .

2)درمقدمه اين بحث بايد بگوييم ازآنجا كه جايگاه نماز بسيار با اهميت است واگر مقبول واقع شود اعمال انسان هم مورد قبول واقع شده واگر رد شود همه اعمال انسان هم رد مي شودان قبلت، قبلت ما سواهاوان ردت، ردت ما سواها درواقع پيوند وارتباط نماز با ساير اعمال جايگاه نماز را رفيع قرار داده است.

حي علي الصلاه، حي علي خير العمل، بهترين اعمال است ورأس عبادات شمرده مي شود درحقيقت نماز مانند آيينهاي است كه سير انسان را درطول روز نشان مي دهد. وبازتاب نيات واغراض انسان كه آيا به طرف خدا سير كرده يا غير خدا درنماز معلوم مي شود، مثلاً زمانيكه نماز ظهر وعصر رامي خواند درحقيقت حاصل عمري را كه از صبح تا الان گذشته درنماز به ظهور مي رساند نكته مهم اين است كه اصلاح نماز بستگي كامل به اصلاح مقاطع زماني دارد و انسان نميتواند درفاصله ما بين نمازهايش ازخدا غافل بوده واعمالش مطابق فرامين الهي نباشد وهنگامي كه به نماز مي ايستد انتظار داشته باشد با تكبير اول به سوي خدا پرواز كند.

بنابراين يكسري مقدمات را بايد قبل از نماز انجام دهيم ومقارنات كه مربوط به داخل نمازاست بايد مهياي انجام آن باشيم. درحقيقت اعمالي كه از ما سر مي زند وتوجهات ودغدغه هايي كه داريم سير روح ما را نشان مي دهد بايد توجه داشت كه براي خدا باشد وجنبه الهي داشته باشد اگر مداومت ومواظبت براين امور وجود داشته باشد انسان را درنماز آماده پرواز مي كند. اما اگر غفلت، گناه ومعصيت باشد انسان را از اوج گرفتن باز مي دارد.

حضرت امامره درتوضيح هر كدام از موانع حضوروطريق علاج آن مطالب گرانقدري را به مشتاقان طريق حق ارائه نموده اند كه مي تواند بعنوان يك دستورالعمل كاملي قرار گيرد : اما مانع حضور درعبادات، تشتت خاطر وكثرت وارادت قلبيه است. واين گاهي از خارجه وطرق حواس ظاهره حاصل مي شود مثل آنكه گوش انسان درعبادت چيزي بشنود وخاطر به آن متعلق شده مبدا تخيلات وتفكرات بگردد و واهمه ومتصرفه درآن تصرف نموده ازشاخه اي به شاخه اي پرواز كند يا چشم انسان چيزي ببيند ومنشا تشتت خاطر وتصرف متصرفه، يا ساير حواس انسان چيزي ادراك كند واز آن انتقالات خياليه حاصل شود. وطريق علاج اين امور را اگر چه فرموده اند رفع اين اسباب است، مثل آنكه دربيت تاريكي يا محفل خلوتي باشيد وچشم خود را دروقت نماز ببندد ودر جمعي كه جلب نظر مي كند نماز نخواند.(آداب نماز ص42) وگاهي تشتت خاطر ومانع ازحضور قلب ازامور باطنه است وآن به طريق كلي دو منشا بزرگ دارد كه عمده امور به آن دو منشا برگردد.

يكي هرزه گري و فرّار بودن خود طاير خيال است زيرا كه خيال قوه اي است بسيار فرار كه دائماً از شاخه اي به شاخهاي آويزد واز كنگره اي به كنگره اي پرواز كند.

وطريق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است وآن چنان است كه انسان دروقت نماز خود را مهيا كند كه حفظ خيال درنماز كند وآن را حبس درعمل نمايد وبه مجرد اين كه بخواهد از چنگ انسان فرار كند آن را استرجاع نمايد ودرهر يك از حركات وسكنات واذكار واعمال نماز ملتفت حال آن باشد واز حال آن تفتيش نمايد ونگذارد سرخود باشد. واين در اول امر كاري صعب به نظر مي آيد، ولي پس ازمدتي عمل ودقت وعلاج حتما رام مي شود وارتياض پيدا مي كند منشا ديگر حب دنيا وتعلق خاطر به حيثيات دنيوي است كه راس خطيئات وام الامراض باطنه است كه خار طريق اهل سلوك وسرچشمه مصيبات است وتا دل متعلق به آن ومنغمر در حب آن است راه اصلاح قلوب منسدّ ودر جمله سعادات به روي انسان بسته است ...بالجمله دل ما چون با حبدنيا آميخته شده ومقصد و مقصودي جز تعمير آن ندارد، ناچار اين حب مانع از فراغت قلب وحضور آن درمحضر قدس شود وعلاج اين مرض مهلك وفساد خانمان سوز با علم وعمل نافع است اما علم نافع براي اين مرض تفكر درثمرات ونتايج آن ومقايسه كردن بين آنها ومضار ومهالك حاصله از آن است ...

روايتي دربيان مهالك حب دنيا : في الكافي عن ابي عبدا...قال : راس كل خطيئه حب الدنيا... وبس است براي انسان بيدار همين حديث شريف، وكفايت مي كند براي اين خطيئه بزرگ مهلك هيمن كه سرچشمه تمام خطاها و ريشه وپايه جميع مفاسد است با قدري تامل معلوم شود كه تقريباً تمام مفاسد اخلاقي واعمالي ازثمرات اين شجره خبيثه است.

وچون معلوم شد كه حب دنيا مبدا ومنشا تمام مفاسد است وبر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است اين درخت را از دل ريشه كن كند، وطريق علاج عملي آن است كه معامله به ضدكند پس اگر به مال ومنال علاقه دارد با بسط يد و صدقات واجبه ومستحبه ريشه آن را از دل بكند ويكي از نكات صدقات همين كم شدن علاقه به دنيا است ولهذا مستحب است كه انسان چيزي را كه دوست مي دارد ومورد علاقه اش هست صدقه دهد چنانچه دركتاب كريم الهي مي فرمايد : لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون2 واگر علاقه به فخر وتقدم ورياست واستطاعت

مؤسسه پيوند با امام

بازگشت