دوست دارم به دور از حواس پرستي، نمازهايم را با حضور قلب و توجه كامل به خداي متعال بخوانم و از اين ارتباط معنوي، بهره و لذت ببرم. بايد چه كنم؟


اي عزيز! خوشا به حالت كه در جواني به فكر اصلاح خويش افتادهاي. لحظات جواني را غنيمت شمار و پيش از افتادن به زمين و جذب زمينيان شدن، به آسمان پرواز كن. آسمان پر اختر ايمان و معنويت، آن جا كه انسان پالايش مييابد و به كمال نهايي و مقام انسانيت نايل ميگردد.

خواهر! بدان كه خلايق همه صفرند و ميلياردها صفر بدون عدد، هيچ. پاية اعداد يك است. اگر صفرها خود را بر يك مقدم دارند، باز صفر و نيستي محض اند، ولي اگر پيش از صفرها يك قرار گيرد، به همة آنها، هستي و حيات ميبخشد. پس آن يك را كه دو ندارد، در همه حال، بر همه چيز مقدم دار، تا تمام تلاش ها و حركت ها، حقيقت مدار و هدف مند گردد و حيات و هستي، جهت و مفهوم حقيقي پيدا كند.

نماز، اتصال صفرهاي وجود ما، كه سراسر نياز و نيستي است به خداي يگانه هستي بخش است.

نيستي با هست چون خيزد ز جاي تا خدا چونست در پيش خداي

سؤال فرمودهاي كه دوست دارم به دور از حواس پرتي، نمازم را با حضور قلب و توجه كامل اقامه كنم و از ارتباط و راز و نياز با خدايم بهره معنوي ببرم.

ما نيز از عمق جان خويش، همراه شما دست به دعا بر ميداريم و هم نوا با امام سجاد عليهالسلام دعا كنيم: خدايا! ما را در كشتيهاي نجات خودت جاي ده و به لذت مناجات و راز و نياز با خودت بهرهمند ساز.[1]

بدان كه نيل به آن مقصد و قله سيمرغ پيما دست يافتني است، اما نه به آساني و صرف آرزوها، بلكه سيري مستمرّ، و سلوكي خالص و آراسته، و طاعتي آگاهانه و به هم پيوسته، نياز است تا جان و انديشه از رذايل اخلاقي رهايي يابد، و دل چون آيينة صاف، حقيقت نما شود، و قلب جايگاه خدا گردد تا از طريق نماز لذت حضور و ملاقات و مناجات با او را درك نمايد، و قطرة ناچيز وجود خويش را به اقيانوس بي ساحل هستي مطلق متصل نمايد، و در مقام ذاكرين و اميد واران به رحمت الهي زبان به ترنّم باز كند و بگويد: محبوب من! چگونه تو را فراموش كنم، در حالي كه پيوسته تو به ياد مني [و از من دل جويي ميكني] و چگونه از تو غافل گردم؟ [و دل به غير تو بسپارم] در حالي كه تو مراقب و مواظب هستي؟[2]

رهايي از رذايل اخلاقي و نيل به جايگاه عبوديت و بندگي نيازمند سيري است كه در ذيل به مراحلي از آن ـ كه موجب پيدايش حضور قلب در نماز ميگردد ـ اشاره ميشود ، ليكن تذكر يك نكته را از پيش لازم ميبينيم:

همان گونه كه خروج از مرز اعتدال و انسانيت تدريجي است و هيچ فرد مفسد و جنايت كار يك باره چنين نشد، خودسازي و تهذيب نفس از رذايل اخلاقي نيز تدريجي و محتاج زمان است.

نبايد انتظار داشته باشي ره صد ساله را يك شبه بپيمايي.

رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود

اين راه علاوه بر زمان، نيازمند شناخت صحيح و بازنگري در عملكردهاي گذشتة خويش است تا بيداري دل حاصل گردد و انقلابي درون دل و انديشه پديد آيد (توبه حقيقي).

اگر تحول بر خواسته از احساسات زود گذر نباشد، ميوه اش رهايي از رذايل اخلاقي و صعود به قلة سعادت است.



دفتر تبليغات اسلامي

بازگشت