خواهشمندم با خواندن اين نامه مرا راهنمايي كنيد به هر روشي كه مي توانيد مثلاً معرفي كتاب و ... ،دختري 20 ساله هستم كه چند ماه پيش به طور خيلي اتفاقي با پسري آشنا شدم كه دو سال از من كوچكتر است، او پسري است كه با دوستان ناباب راه ميرود ولي خودش دلي پاك و قلبي رئوف دارد، من با او رابطه خواهر برادري ديني آغاز كرده ايم نه مثل جوانان ديگر در حد نام و سوء استفاده از آن، او تنها پسري است كه من در اين 20سال با او حرف زده و اعتماد كرده ام من اهل هيچ گونه روابط دوست دختر و پسري نيستم ابدا او هم با اينكه با دختران زيادي به قول خودش در ارتباط است اما به هيچ وجه با من مثل آنها رفتار نمي كند و از حد خودش تجاوز نكرده، شايد باور نكنيد هيچ گاه در تمام عمرم از هيچ دختر يا پسري خوشم نيامده است، من او را حتي از برادران تني خود بيشتر دوست دارم و هميشه براي هدايت او به راه راست دعا كرده ام، به اندازه تمام عمرم گريه كرده ام حتي با هر بار نماز خواندن به جاي او هم نماز مي خوانم، مي خواهم از شما بپرسم آيا اين رابطه ها در حد ديدن و حرف زدن گناه دارد؟ من در اين مورد هم با او صحبت كرده ام من دختري با حجاب و چادري هستم و محرم و نامحرم برايم بسيار مهم است از صميم دل از شما خواهشمندم هستم مرا راهنمايي كنيد و براي هر دوي ما آرزوي توفيق باشد كه همه ما رستگار شويم؟




ابتدا به بررسي متن شما مي پردازيم و سپس به پاسخگويي.

فرموديد : آن پسر؛ 1.دو سال از شما كوچكتر است، 2.دوستان ناباب دارد، 3.قلبي پاك دارد، 4.با دختران ديگري هم ارتباط دارد، 5.تنها پسري است كه با او ارتباط داريد و از برادرانتان بيشتر دوستش داريد و ...

1. اگر فارغ از احساسات و با نگاهي كه وظيفة شماست به همين چند مطلب بنگريد متوجه شرايط خطرناكي كه خود را در آن قرار دادهايد

مي شويد. رسول ا... ( ما را از نزديكي با كسي كه داراي ويژگيهايي مثبت است اما درجايگاهي فاسد قرار دارد برحذر مي دارند و از چنين فردي تعبير به سبزه اي در زباله داني ياد مي كنند. كسي كه به تصريح شما عشق خود را با بيش از يك دختر آن هم بدون اجازة پدر و مادر و عقد شرعي تقسيم كرده، و بصورت غير مستقيم هم فرموديد تنها نسبت به شما حدود را رعايت ميكند، شايستگي آن را ندارد تا دختري مؤمن، مهر خود را به او عرضه كند، اينكه فرموديد به او علاقه اي وافر يافته ايد كاملاً طبيعي است چرا كه همانطور كه خودتان اشاره

فرموديد بدليل تقوايي كه داريد با هيچ پسر نامحرمي ارتباط نداريد از سويي بدليل نزديك شدن يا رسيدن به سن ازدواج بطور فطري خداوند جاذبه اي را در جنس مخالف در انسان ايجاد مي كند و اگر محبتي نيز از سوي آن فرد ببيند به صورت طبيعي و با همان فطرت پاك به آن پاسخ مثبت مي دهد، اما در بلند مدت يكي از طرفين يا خداي نكرده هر دوي آنها به سمت امور شهواني متمايل مي شوند كه چون اصولاً مرد مجذوب اصلي اين ميدان است، اين خطر بيشتر پسر را در مرحلة گناه قرار مي دهد و دختر را نيز به گناه مي كشاند و يا اگر مقاومتي كند مجبور به آن مي سازد. اگر پدر و مادر شما از طريق آن جوان يا بصورت اتفاقي متوجه اين ارتباط شوند، آيا ديگر به شما اعتماد خواهند داشت؟ آيا پسران متّقي كه براي ازدواج به سراغ دختران مؤمن مي روند براي ازدواج به خواستگاري شما خواهند آمد؟ و ... اينها همه سؤالاتي است كه در شرايط فعلي پاسخ به آن نگران كننده مي نمايد. نكته اي كه گاه از آن غفلت مي شود، چيزي است كه شما هم در نوشتة تان به آن اشاره كرده ايد : بارها گريه كرده ام، به جاي او نماز مي خوانم و ...

اصولاً در امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح جامعه استعداد و توان افراد شرط محوري است. شما در زمينة هدايت آن پسر هيچ گونه وظيفه اي نداريد. شايد اين حرف من كمي سنگين باشد و شما را حتي از خواندن بقية نوشتة من منصرف كند، اما بگذاريد به شما بگويم كه شما تنها دختر ساده و پسر ساده اي نيستيد كه در اين وضعيت خطرناك قرار داريد. بسياري از پسران پاك كه حتي اهل مسجدند و نماز جماعت، و دختراني كه حتي مي شناسم خانوادة شهيد هستند به دليل همين غفلت و نفهميدن وظيفة خود، در اين وضعيت خطرناك هستند. دو هفتة قبل همسر شهيدي كه دختري باتقوا مانند شما دارد به من مراجعه كرد و شرايطي مشابه شما را برايم توضيح داد، و گفت كه پس از شش ماه ارتباط، آن پسر به دخترم پيشنهاد ازدواج داده وحال دخترم پس از شش ماه موضوع را با ما در ميان نهاده، او آنقدر گريه كرده بود كه چشمانش باد داشت و نميتوانست درست راه برود. مي گفت در مقابل نصيحتهاي من او مقاومت كرده و گفته من وظيفه دارم به اين پسر جوان كمك كنم و او را مؤمن كنم.

خواهر گرامي! وظيفة من و شما اطاعت از خداست، و خداوند چنين وظيفه اي را بر عهدة شما نگذاشته، خداوند در قرآن ميفرمايد : و بالوالدين احسانا(1) بعد از امر به اطاعت از خدا مي فرمايد : به پدر و مادر خود نيكي كنيد يعني اطاعت امر آنها كه نياز به گفتن ندارد، بايد اطاعت كرد،اما بعد از اطاعت، نيكي هم بكنيد. سؤال مي كنم، آيا پدر و مادر شما از كار شما راضي هستند؟ آيا اگر مطلع شوند از شما نمي خواهند آن را ترك كنيد؟ آيا اگر مطلع شوند غمگين و افسرده نمي شوند؟ آيا دچار شكستگي نمي شوند؟

خداوند دو بار در قرآن مي فرمايد:يكي از شرايط كسي كه مي خواهيد با او ازدواج كنيد اين است كه دوست پنهاني نگيرد. آيا فكر نمي كنيد كه به اين آيه مبتلا شده ايد، يا نزديك است كه در آن قرار بگيريد؟ آنچه كه تاكنون به شما گفتم نگاهي اخلاقي به اين واقع بود.

2. بررسي فقهي اين واقعه كاملاً آشكار است، در تمامي موارد، مراجع نسبت به ارتباط نامحرم با يكديگر كه احتمالـ توجه كنيد حتي احتمال ـ گناه باشد، آن را جايز نمي دانند(3) ولو اينكه شما قصد حرام نداريد و به آن اشاره كرده ايد، اما از وضعيت روحي و جسمي آن پسر چگونه مي توانيد مطمئن باشيد؟ باز هم تكرار مي كنم شما به خودتان توجه نكنيد، در خلقت الهي مرد مجذوب زن است(4) و گرچه ممكن است شما احساسي شهواني نسبت به او نداشته باشيد اما او لاجرم از هم صحبت شدن با دختري و ارتباط بااو لذت مي برد، و اين حالت مثبت قضيه است و من به جنبه هاي منفي آن مثل اينكه او براي بلند مدت نقشه اي هم داشته باشد فكر نمي كنم. اما اگر نگاهي عارفانه كه مي تواند حجت را تمام كند، فراموشي عشق آن پسر، جايگزيني مي خواهد كه فقط در شرايط فعلي الله تعالي است. عرفا بنا بر آيه شريفة انا لله و انا اليه راجعون تعبيري دارند با نام قوس صعود. يعني ما از خدا و مِلك خدا بوديم. آنگاه خداوند ما را به دنيا فرستاد و ما در دورترين نقطه نسبت به او قرار گرفتيم، و حال به سوي معشوق حقيقي خود باز مي گرديم. اين مقصود و بازگشت، قوص صعود است. براي رسيدن به او و به عبارتي اين صعود، بايد تمامي واجبات را انجام داد، محرّمات را ترك كرد، مستحبات را تا جايي كه مي توانيم انجام دهيم، و مكروه را نيز تا جايي كه مي توانيم ترك كنيم. اگر چنين كرديم در حركت خود به سمت خداوند موفق بوده ايم و به وصال او مي رسيم، اما اگر در راه دچار انحراف شويم طبيعي است كه دچار خسران و دوري از خدا مي شويم. پس در هر حال و در مقابل هر عمل بايد تابلويي درمقابل خود ترسيم كنيم : آيا اين كار مرا به خدا نزديك مي كند؟ اگر چنين نكرد، رهايش كنيم. ملاك نزديك شدن به خدا هم اطاعت از اوامراوست. در روايات آمده است كه گاه كسي گمان مي كند حال خوشي دارد، اما اين در واقع مكر خداست كه او را به حال خود رها كرده و او فكر مي كند مشغول ذكر خداست. يا به تعبير قرآن گمان ميكند كار او نيكوست. حال آنكه باعث دوري از خدا مي شود. خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين مردم در كارها، چه كساني هستند؟ آنها كه تلاشهايشان در زندگي دنيا كم شده، با اين حال مي پندارند كار نيك انجام مي دهند(5)

اميد دارم آنچه نوشتم واقع بينانه باشد و به شما در انتخاب تصميمي كه همانا قطع ارتباط با آن جوان است كمك نموده باشد. براي مطالعه بيشتر كتاب احكام روابط زن و مرد، مي تواند وظيفة ديني شما را به شما نشان دهد، همينطور كتب مسأله حجاب ، روابط جنسي در اسلام و غرب، و نظام حقوق زن در اسلام از شهيد مطهري .

از اينكه با ما مشورت كرديد سپاسگزارم و اگر از مجموع مطالبي كه بيان شد سؤالي داشتيد، يا نكات جديدي در موضوع مطرح شده به ذهنتان رسيد كه لازم دانستيد بپرسيد، مي توانيد در سؤال بعدي بنويسيد.









منابع و مآخذ :

1. سوره مباركه بقره / آيه 83

2. سوره مباركه نساء / آيه 25

3. احكام روابط مرد و زن، مطابق با فتاواي 8 تن از مراجع ص138 تا 145، مسعود معصومي

4. زن در آيينة جلال و جمال، آيت ا...جوادي آملي، ص31 به بعد

سوره مباركه كهف / آيه 104



مؤسسه پيوند با امام

بازگشت