نكته سي و پنجم: تاثير نماز بر درمانهاي راز وارانه


يا من اسمه دوائ و ذكره شفاء و طاعته غناء

در شماره هاي گذشته از “ تلقين ” سخن گفتيم و بيان نموديم كه چگونه ممكن است

“ تلقين ” سبب به بار آمدن نتايج كاملا غير منتظره و غير قابل توجيه با منطق گردد و از آنجا به “ نماز ” و تلقين هاي سازنده توأم با آن اشاره نموديم گفتيم چگونه آن چيز كه انسان ، به خاطر طلب نمودن آن از خدا ، نماز مي گذارد و در راه طلب ، به نماز خود ، توجه مي كند و با توجيه علمي آن چيز كه انسان بوسيله “ نماز ” به خود تلقين مي نمايد ، به طرز اعجاب انگيزي براي او حاصل خواهد شد . اما وجود درمانهاي رازوارانه و درمانگري بدون توجه و اطلاع از مسائل پزشكي نيز از پديده هاي مسلم و قابل قبول براي دانش بشري است كه سوابق ديرينه دارد و با پديده تلقين ، توجيه مي شود .

از آن جمله مي توان به روشهاي شفابخش جادويي و مذهبي يونان باستان اشاره كرد و معجزات درماني و شفاي بيماران صعب العلاج يا لاعلاج كه در معبد “ اسكولاپيوس ” واقع در “ اپيدوروس ” به وقوع مي پيوست را ذكر نمود .(86)

در سرتاسر قرون وسطي نيز ، مردم اروپا ، براي معالجه بيماريهايشان به قديسين و كليسا متوسل مي شدند .

مثلا “ براي امراض چشمي خود از قديس “ كلار ” و براي طاعون از قديس “ رالف ” مدد مي جستند و يا براي مرض بواسير به قديس “ فياكر ” و يا حتي براي درمان “ سل ” به پادشاهان خود !؟! پناه مي بردند و در اكثر موارد نتايج درخشان درماني به دست مي آوردند !

علاوه بر آن “ شخصيت هاي عابد و پارسا ، گاهي فقط به اعتبار نام و تاثير ساده كلمات ، موفق به درمانهاي بسيار چشمگيري مي شوند كه ممكن است به دخالت غيبي ، نسبت داده شود ” (87)

قبول اين موضوع به ظاهر غير عقلاني و غير قابل توجيه با منطق ، آن قدر عموميت دارد ، كه حتي در آثار ادبي و فلسفي عقل گراترين نويسندگان دنيا تاييد شده است ( براي نمونه رجوع كنيد به رمان “ سرگيوس پير ” اثر “ لئون تولستوي ” ) .

در تاريخ اسلام و ايران نيز تا به امروز موارد بيشماري از درمانهاي رازوارانه ، از شفاي بيماران غير قابل علاج و رو به مرگ ، در امامزاده ها و مساجد گرفته ، تا درمانگري توسط شخصيت هاي مذهبي اعم از علماي دين يا مشايخ صوفيه و يا حتي گروهي خاص كه در اصطلاح عوام “ نظر كرده ” خوانده مي شوند ، مي توان سراغ گرفت. شايد مشاهده تعدد اين قبيل درمانهاي عجيب باعث شده بود كه مولانا (ره) با اطمينان ، فرياد بزند : “ من قاعده درد و دوا مي شكنم ” !

اين موضوع ، هر چند گاهي به انگيزه سود جويي و استحمار مردم انجام گرفته و در واقع به شارلاتان بازي ! تبديل شده است ، اما موارد متعددي را كه مورد تاييد “ علم و دين ” مي باشد را نيز در بر مي گيرد .

چرا كه ، همانطور كه گفته شد ، علم پزشكي ” اين مقولات را بوسيله پديده نيرومند تلقين ، توجيه مي كند (88) و از طرفي در “ دين ” ضمن اعتقاد به قدرت بي انتهاي الهي و ممكن بودن هر غير ممكن بشري ، براي ذات اقدس خداوند ، مي توان با اطمينان كامل ، شفاي هر دردي ، و لو لا علاج را از او خواست ودر درمان هر بيماري كه حتي پزشكان از كنترل آن ، عاجز مانده اند ، از رحمت بيكرانه اش ، بهره جست .

با اين ديدگاه ، چنانچه پزشكان به مادري بگويند كه : ديگر از دست ما براي فرزندت هيچ كاري ، ساخته نيست ! همه چيز به پايان نرسيده است ، بلكه همان خدائي كه پزشكان در درمان بيماران علاج پذير ، وسيله انتقال رحمت و شفاي اويند ، قادر است چنانچه اراده كند وسايل و واسطه هاي ديگري كه چه بسا غير مادي هم باشند براي درمانگري كودك دردمند بر انگيزد.

اما جايگاه “ نماز ” در بروز اين چنين درمانهاي “ غرق در رمز و راز ” جايگاه ويژه اي است .

چه بسيار است شرح روايات زندگي آنان كه با دخيل شدن به درگاه نوراني ائمه دين (ع) و به خصوص حضرت ثامن الائمه ، السلطان ابو الحسن علي بن موسي الرضا (ع) و پس از اقامه نمازهاي طولاني و عجز و لابه بسيار به بارگاه حضرت باريتعالي يا با واسطه قرار دادن حضرت امام زمان (عج ) ، چننان از سلطه مرگبار بيماريهاي پيشرفته نجات يافته اند ، كه زبان و قلم از توصيف آن قاصر و دانش پزشكي از كشف ماهيت آن ، انگشت به دهان است !

بدين ترتيب آن زمان كه همه درهاي علم و طبابت ، بر روي انسانهاي دردمند و ناتوان ، بسته مي شود و علم از نقص نسبي خود ، شرمسار مي گردد تنها شكوهمند ترين جلوه “دين ” يعني نماز است كه قادر خواهد بود ، دروازه هايي بزرگ از رحمت الهي را بر بنده عليل و بيمار بگشايد و شفايي شگفت انگيز ، هديه اش كند . چرا كه “ نماز ” تكرار اسم كسي است كه اسمش دواست و ذكر دائمي همو ست كه ذكرش شفاء .

پاورقي

(86) - روانپزشكي لينفورد ـ ريس ، صفحه 388
(87) - روانپزشكي لينفورد ـ ريس ، صفحه 388
(88) - در بررسي كه توسط اساتيد روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي ايران بر روي 30 مورد اشخاص مبتلا به امراض مهلك كه توسط شخصي موسوم به “ پرورنده ” ( كه با ادعاي برخورداري از انرژي شفابخش در منطقه قلهك تهران طبابت مي نمود ) شفا يافته بودند روشن شد كه 28 نفر از آنها داراي شخصيت هاي هيستريونيك ( يعني به شدت تلقين پذير ) بوده اند.

بازگشت