اجابت دعا


اعمش مي گويد كه:
من به عزم زيارت بيت الله الحرام بيرون آمدم، در بعضي از منازل فرود آمدم، ناگاه ديدم زني را كه از هر دو چشم نابينا بود و دست ها به جانب آسمان برداشته مي گويد: «يَا رَادَّ الشَّمْسِ عَلَي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً بَعْدَ مَا غَابَتْ، رُدَّ عَلَيَّ بَصَرِي »
اعمش مي گويد: من بسيار تعجب كردم با خود گفتم: فقير است او را كمكي بنمايم.
دو دينار از كيسه ي خود بيرون آوردم و به او دادم، چون به دست خود او را مسح كرد و فهميد دينار است، به سوي من پرتاب كرد و گفت: تو كيستي كه مرا ذليل پنداشتي و به ذلت فقر مرا شناختي؟! آن كس كه دوست آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم است ذليل نخواهد بود!
اعمش گويد: او را گذاشتم و به سوي حج رفتم، در هنگام مراجعت در آن منزل فكري نداشتم، مگر آن كه از حال آن زن اطلاع پيدا كنم، چون خدمت آن زن رسيدم، ديدم چشم هاي آن زن روشن در نهايت صحت و زيبايي مي باشد. گفتم: يا أمة الله! محبت علي بن ابي طالب عليه السلام با تو چه كرد؟
گفت: من شش شب متوالي خدا را به علي بن ابي طالب عليه السلام قسم دادم، چون شب ششم مصادف با شب جمعه شد، سر به بالين نهادم، مردي نيك رو را در عالم رؤيا ديدم كه به من مي گويد: اي زن! تو علي بن ابي طالب عليه السلام را دوست داري؟
گفتم: بلي.
گفت: دست خود را روي چشم خود بگذار!
من گذاردم، ديدم آن مرد مي گويد: پروردگارا! اگر اين زن از روي اخلاص و نيت صادقه از دوستان علي بن ابي طالب عليه السلام است، چشم هاي او را به او برگردان.
پس به من گفت: دست خود را بردار! من دست خود را برداشتم، ديدم اين مرد همان است كه او را در خواب ديدم، گفتم: تو كيستي؟ گفت: «من خضر، برادر علي بن ابي طالب عليه السلام هستم. بدان كه حب علي عليه السلام در دنيا بليات و آفات را دفع و رفع مي كند و در آخرت موجب خلاصي از آتش جهنم است.» (1)

پاورقي

1- رياحين الشريعه، ج 4، ص 55.

بازگشت