يا شيخ! فقه بياموز


شيخ مفيد شبي در خواب ديد كه در مسجد «كرخ» كه از مساجد بغداد است نشسته، صديقه كبري فاطمه زهرا عليها السلام دست حسنين عليهما السلام را گرفته، نزد شيخ مفيد آمد و فرمود: «يا شيخ! عَلِّمهُما الفقه.»
شيخ بيدار شد و به حيرت افتاد كه اين چه خوابي است و مرا چه بر اين كه امام را تعليم نمايم و خواب ديدن ائمه معصومين عليهم السلام هم خواب شيطاني نيست.
صبح همان شب به همان مسجد كه در خواب ديده بود رفت و در آنجا نشست، به ناگاه ديد كه مادر سيد مرتضي، همراه كنيزان كه دور او را گرفته بودند و دست سيد مرتضي و سيد رضي را گرفته بود آمد و به نزد شيخ مفيد رسيده گفت: «يا شيخ! عَلِّمهُما الفقه.»
شيخ تعبير آن خواب را فهميد و در احترام اين دو سيد بزرگوار كمال مبالغه مي كرد. (1)
معروف است كه زن ها به مادر سيدين مي گفتند: خوشا به حالت! با اين فرزندان عالم و صالحي كه داري.
آن خانم جواب مي گفت: من هيچ وقت بدون وضو به اينها شير نداده و از وقتي كه به آنها حامله شدم مواظب بودم كه هميشه پاك باشم. (2)

پاورقي

1- قصص العلماء، ص 403.
2- مردان علم در ميدان عمل، ص 362.

بازگشت