مناجات مادر امام علي عليه السلام


هنگامي كه فاطمه بنت اسد؛ مادر امام علي عليه السلام را درد زايمان فرا گرفت، نزديك خانه كعبه آمد و گفت: «پروردگارا! من به تو و به پيغمبران تو و آن چه كه از نزد تو آورده اند ايمان دارم و كتاب هاي آسماني را نيز تصديق مي كنم. خدايا! به حق اين مولودي كه در رحم من است، وضع حمل را بر من آسان گردان!»
ناگاه ديوار كعبه شكافته شد و فاطمه به درون آن رفت، سپس ديوار به هم چسبيد و قفل آن ديگر باز نشد، ما دانستيم كه اين امر خداوند است.
سه روز گذشت، روز چهارم فاطمه بنت اسد در حالي كه امام علي عليه السلام در دستانش قرار داشت، از كعبه خارج شد و گفت: «خداوند مرا بر زنان قبل از من برتري داد؛ زيرا آسيه دختر مزاحم خداوند را در مكاني عبادت مي كرد كه ناچار بود، مريم دختر عمران با دست خود نخل خشكيده را حركت داد تا از آن خرماي رسيده تناول نمود؛ اما من وارد كعبه شدم، از ميوه هاي بهشتي تناول نمودم و هنگامي كه خواستم خارج شوم نداي هاتفي را شنيدم كه مي گفت:
«نام اين مولود را علي بگذار! زيرا خداي علي اعلي نام او را از نام خويش مشتق نموده است و او را به ادب خويش تربيت نموده و علوم پنهاني را به او آموخته، او كسي است كه بت ها را مي شكند و بر بالاي كعبه اذان مي گويد و او كسي است كه كعبه را از آلودگي كفر پاك مي كند و مرا تقديس مي كند.»
«فَطُوبَي لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَصَاهُ» (1)

نماز بر جنازه ي فاطمه بنت اسد
فاطمه ي بنت اسد مادر امام علي عليه السلام، از زنان بزرگ صدر اسلام بود، بسيار به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم علاقه داشت و نخستين زني بود كه پس از هجرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به مدينه، به دنبال آن حضرت به مدينه هجرت كرد، او در سخت ترين شرايط، مسلمان شد و خدمت بسيار به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم كرد، و براي آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم مادري مهربان و دلسوز بود.
هنگامي كه فاطمه ي بنت اسد از دنيا رفت، حضرت علي عليه السلام گريان به حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و خبر داد. قطرات اشك از چشمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سرازير شد و فرمود: «خدا او را بيامرزد كه تنها مادر تو نبود، بلكه مادر من نيز بود.»
آن گاه عمامه و پيراهن خود را به علي عليه السلام داد و فرمود:
«اينها را براي فاطمه عليها السلام كفن قرار بده، و به زنان بگو در غسل دادن جنازه ي او دقت كنند، و آن را حركت ندهند تا من بيايم.
هنگام حركت دادن جنازه، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد و دنبال جنازه ي او حركت نمود، و بر او نماز خواند، و چهل بار تكبير در نماز گفت، سپس وارد قبر شد و در آن دراز كشيد، مدتي در قبر خوابيد، آن گاه جنازه را دفن كردند، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بالاي سر فاطمه عليها السلام در ميان قبر ايستاد و فرمود: «اي فاطمه! من محمد سيد فرزندان آدم هستم، و به آن افتخار نمي كنم، هنگامي كه دو فرشته نكير و منكر نزد تو آمدند و پرسيدند: پروردگار و دينت كيست، در پاسخ بگو: «الله ربي، و محمد نبيي، و الاسلام ديني، و القرآن كتابي، و ابني امامي و وليي؛ پروردگارم خدا است، و پيامبرم محمد صلي الله عليه و آله و سلم است، و دينم اسلام مي باشد و كتابم قرآن است و امام و رهبرم پسرم مي باشد.»
آن گاه فرمود: «خدايا! فاطمه عليها السلام را بر گفتار حق، استوار كن!»
سپس از قبر بيرون آمد، و با دست مبارك، خاك ها را در ميان قبر ريخت تا اين كه فارغ شد، آن گاه دست ها را به هم زد تا خاك ها بريزد، در اين هنگام فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست او است، فاطمه ي بنت اسد عليها السلام صداي دست هاي مرا مي شنود.»
عمار برخاست و عرض كرد: اي رسول خدا! درباره ي فاطمه به گونه اي رفتار كردي كه با هيچ كس چنين رفتار نكردي؟
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «فاطمه، سزاوار و شايسته ي اين رفتار بود، او فرزندان خود را گرسنه مي داشت و مرا سير مي كرد، كودكانش را برهنه مي كرد، و مرا مي پوشانيد.»
عمار: چرا در نماز بر او چهل بار تكبير گفتي؟
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «زيرا چهل صف از فرشتگان در نماز فاطمه عليها السلام شركت نمودند، براي هر صفي، يك تكبير گفتم.
علت اين كه لباسم را كفنش نمودم، اين بود كه وقتي به او گفتم: مردم در قيامت، برهنه هستند، فاطمه فرياد كشيد و از برهنگي و رسوايي قيامت، پريشان شد، با لباسم او را كفن نمودم تا پوشيده بماند، و در قبر از خدا خواستم كه كفنش نپوسد.
و چون فاطمه از «سؤال و عذاب قبر» مي ترسيد، در قبرش خوابيدم تا خداوند از قبر او دريچه اي به بهشت گشود و قبرش باغي از باغ هاي بهشت گرديد.» (2)

پاورقي

1- رياحين الشريعه، ج 3، ص 6 - 7.
2- بصائر الدرجات، طبع جديد، ص 278.

بازگشت