نماز و عبادت حضرت مريم سلام الله عليها


مريم عليها السلام آن قدر به عبادت مي ايستاد كه پاهايش ورم كرد و در سن نه سالگي در روزه و نماز و پارسايي از همه ي عبادت كنندگان زمانش پيشي گرفت، و در صبر و مقاومت در برابر حوادث، يگانه ي زمانش بود (1)
مريم عليها السلام يك دختر بود، ملاحظه كرديد كه يك دختر با ايمان بر اثر همت و پاكي و تلاش مي تواند به چه مقام بزرگي برسد و از همه بالاتر در دامن او پيامبري مانند حضرت عيسي عليه السلام پرورش يابد!
مريم عليها السلام كه در همه جا با خدا بود و تسليم فرمان او، خداوند نيز او را در پرتو رحمت بي نهايت خود نگه داشت و نام نيكش را تا پايان جهان حفظ كرد، و در قرآن يك سوره را به نام مريم عليها السلام ناميد و به او اختصاص داد و 34 بار از فضايل و نام او سخن به ميان آورد.
و طبق روايات بهترين زنان بهشت چهار زن هستند و خداوند اين چهار زن را برگزيد:
1- خديجه عليها السلام
2- فاطمه عليها السلام
3- آسيه عليها السلام
4- مريم عليها السلام (2)
حضرت مريم عليها السلام مقدس زني با ايمان و پاكدامن بود و به خاطر اخلاص در عمل و انجام عبادت فراوان لايق شنيدن وحي الهي شد و خداوند حضرت عيسي عليه السلام را به او هديه داد.
در سوره آل عمران آمده است كه ملائكه به حضرت مريم عليها السلام گفتند:
«اي مريم! فرمانبردار خدا باش و براي خدا سجده كن و با اهل ركوع و عبادت و بندگي براي پروردگارت برخيز.»
مريم عليها السلام از اين فرمان، در عبادت و اطاعت و ركوع و سجود و نماز سر از پاي نمي شناخت و در راه اطاعت پروردگار آن چنان خالص و خاشع بود كه به جز سه زن هيچ كس در مقام اطاعت به آن درجه نرسيد.
قرآن كريم درباره ي حضرت مريم عليها السلام مي فرمايد:
«هر زمان زكريا وارد محراب مي شد، غذاي مخصوصي در آن جا مي ديد. از او عليهاالسلام مي پرسيد: اي مريم! اين را از كجا آورده اي؟!
مي گفت: اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بي حساب روزي مي دهد.» (3)
ابن عباس مي گويد:
هنگامي كه حضرت مريم عليها السلام نه ساله شد، روزها را روزه مي گرفت و شب ها را به عبادت مي پرداخت و چنان در پرهيزگاري و معرفت و شناسايي پروردگار پيش رفت كه از احبار و دانشمندان پارساي آن زمان پيشي گرفت.» (4)
حكايت زهراي اطهر عليها السلام، همچون حكايت مريم عليها السلام است، با اين تفاوت كه مريم عليها السلام سرور زنان عصرش بود، اما فاطمه عليها السلام سرور زنان دو جهان است.
پس از آن كه حضرت عيسي عليه السلام به خواست و معجزه ي الهي به دنيا آمد، حضرت مريم عليها السلام كودك عزيزش را كه تازه متولد شده بود در آغوش گرفت و به سوي بيت المقدس آمد، ولي هنوز چيزي نگذشته بود كه يهوديان او را ديدند و زبان به كلمات ناروا و تهمت هاي ناراحت كننده گشودند. يهود با عباراتي زشت او را مخاطب كرده و گفتند: اي مريم! مطلب تازه و امري عجيب پيش آوردي، با آن كه مادرت اهل فساد و آشنايي با بيگانگان نبود و پدرت از منكرات و كارهاي زشت بر كنار بود، تو چگونه روش آنها را از دست دادي و بدون شوهر فرزند آوردي؟
مريم بي گناه به طفل نوزادش اشاره كرد كه از وي پرسش نماييد.
گفتند: چگونه با طفلي سخن گوييم كه قابليت تكلم ندارد و با بچه اي كه در گهواره است حرف بزنيم؟
در آن جا به قدرت كامله ي پروردگار كودك به سخن در آمد، عظمت و مقام ارجمند خود را اظهار داشت و گفت:
«من بنده ي خدا هستم، به من كتاب عنايت كرده و پيامبر قرار داده است، و وجودم را مايه ي بركت نموده، هر كجا كه قدم بگذارم مرا سفارش به نماز و زكات فرموده مادام كه زنده هستم».
در اين جا نيز مي بينيم كه حضرت عيسي عليه السلام از همان اوان كودكي كه به قدرت الهي تكلم كرد، مسئله نماز را مطرح نمود و در بين كلماتش اشاره كرد كه سفارش به برپايي نماز شده است و اين حكايت از اين مطلب دارد كه نماز هميشه و در هر زمان بر تمام انسان ها واجب بوده است.
مريم عليها السلام اول زني است كه به لقب بتول و عذراء خوانده و موسومه گرديد و اسم شريفش با مسمي مطابقه كرد كه به عبادت و خدمت بيت المقدس مشغول گرديد و در حسن و جمال شهره ي آفاق بود و در محراب عبادت از نور رويش احتياج به چراغ نبود. (5)
حضرت مريم عليها السلام در اين دار دنيا شصت و سه سال زندگاني كرد. عيسي بن مريم عليهما السلام به مادر خود مريم فرمود: «اي مادر! من از آن علمي كه خداوند متعال به من ياد داده است فهميدم كه اين دنيا را بقايي نيست و در معرض فنا و زوال مي باشد و دار آخرت دار بقاء و دائمي. اكنون كار درست آن است كه: من با تو تا بتوانيم توشه از اين دار فاني براي دار باقي تهيه بنماييم.»
بنابراين مريم عليه السلام با فرزند دلبند خود به طرف كوه لبنان رفتند. روزها را روزه و شب ها را به عبادت مي گذرانيدند و قناعت مي كردند به آنچه از گياهان و درختان و آب باران به دست آنها مي رسيد و با اين حال مدت بسياري روزگار به سر بردند.
روزي حضرت عيسي عليه السلام براي يافتن غذا از كوه به زير آمد، در اين وقت ملك الموت بر مريم عليها السلام نازل شد، در حالي كه در محراب عبادت خود بود و گفت: «السلام عليك يا مريم الصائمة القائمه!»
مريم از هيبت ملك الموت غش كرد، چون به هوش آمد دوباره گفت: «السلام عليك»
دو مرتبه غش كرد، چون به هوش آمد گفت: «اي بنده ي خدا! كيستي كه از ديدن تو بندهاي بدن من لرزيد و پوست بدن من مرتعش شد و از صداي تو گويا عقل از سر من پرواز كرد؟!»
گفت: من آن كسي هستم كه نه بر صغير رحم مي كنم و نه بر كبير و هنگام دخول بر سلاطين و ستمگران طلب اذن نمي كنم و بي رخصت داخل مي شوم، من خراب كننده ديار و ويران كننده قصور و معمور كننده قبور و جدايي انداز بين جماعات و برادران و خواهران و پدران و مادران مي باشم. من ملك الموت عزرائيل هستم كه اكنون براي قبض روح تو آمده ام.
فرمود: «آيا مهلت نمي دهي كه فرزند عزيزم و نور چشمم و حبيبم عيسي بيايد تا يك بار ديگر او را ببينم.»
ملك الموت گفت: من اجازه ندارم. من مامور به امر پروردگارم، نمي توانم قبض روح كسي را بدون اجازه ي حق تعالي بنمايم. فعلاً مامور هستم كه قدم از قدم برندارم تا روح تو را قبض بنمايم. آماده شو براي لقاي پروردگار خود.
مريم عليها السلام گفت: تسليم امر پروردگار خود هستم، مشغول شو به آنچه مأموري.
ملك الموت روح او را قبض كرده و ملائكه آن روح را به آسمان بالا بردند.
اتفاقاً در آن روز آمدن عيسي به طول انجاميد تا هنگام نماز عشاء رسيد، چون از كوه بالا آمد، مقداري گياه خشك براي افطار مادر تهيه كرده، مادر را خوابيده ديد، با خود گفت: زيادي عبادت و روزه او را به رنج انداخته، بهتر اين است بگذارم مقداري استراحت كند.
پس افطاري كه در دست داشت به كنار گذاشت و به محراب عبادت خود آمده مشغول نماز گرديد تا ثلث از شب گذشت، ديد مادر بيدار نشد، آمد او را ندا كرد با قلب شكسته و حالت پژمرده گفت:
«السلام عليك يا اماه! قد هجم الليل و افطر الصائمون و قام القائمون، مالك لا تقومين لعبادة الرحمن؛
اي مادر! تاريكي شب عالم را فرو گرفته، روزه داران روزه ي خود را گشودند و عبادت كنندگان براي عبادت از جامه خواب برخاسته اند، چه شده است كه تو امشب از جاي برنخيزي؟»
سپس با خود گفت: هر خوابي را شيريني باشد، به خدا قسم، مادر خود را مي گذارم در خواب خوش باشد تا قدري استراحت بنمايد و من به جاي او نماز مي خوانم.
عيسي عليه السلام افطار نكرد و به محراب عبادت برگشت تا نزديك طلوع فجر وحشت او را گرفت كه مادر من هرگز اين قدر نمي خوابيد. به بالين مادر آمد، ديد از دار دنيا رفته است. صورت به صورت مادر گذاشت و آه سوزناك از جگر بركشيد. چندان كه ملائكه از گريه ي او به گريه درآمدند و جنيان با او هم ناله شدند و كوه و دشت متزلزل شد، خطاب رسيد به ملائكه كه: براي چه گريه مي كنيد؟
عرض كردند: خدايا! اين روح الله است كه جزع و ناله ي او ما را به جزع آورده است و غريبانه و تنها ناله مي كند و مي گويد «من لي لوحشتي و من آنسني في غربتي و من يعنيني علي طاعة ربي؟»
پس خطاب به كوه شد كه عيسي را دلداري بده و موعظه كن!
كوه به عيسي ندا كرد: يا روح الله! اين جزع و ناله براي چيست، «اَ تُريدُ مَعَ الله انيساً؟؛ آيا جز خدا انيس و مونس هست؟
حضرت مريم عليها السلام مستجاب الدعوه بود و چون معصومه بوده، او را عيسي عليه السلام غسل داد؛ چون معصومه را جز معصوم نتواند غسل بدهد. بالجمله مزاياي بسيار دارد كه در ميان زنان ممتاز و به اين خصايص سرافراز است.
روايت شده است:
هنگامي كه فرشته ي مرگ (عزرائيل)، براي قبض روح حضرت مريم عليها السلام نزد او حاضر شد، مريم مهلت خواست تا سجده اي به جا آورد، چون اجازه يافت، به سجده رفت و در همان حال، تسليم فرمان حق شد و جان داد (6)
در مأخذ ديگري آمده است:
حضرت عيسي عليه السلام پس از مرگ مادرش مريم عليها السلام، او را صدا زد و گفت: مادر! آيا مي خواهي به دنيا برگردي؟
پاسخ داد: آري! (دوست دارم برگردم) براي آن كه در شب سرد براي خدا نماز بگزارم و در روز بسيار گرم روزه بگيرم، آن گاه فرمود: اي پسر جان من! اين راه (برزخ و قيامت) بيمناك است (7)
ما مي بينيم آل عمران كه عظمتي در قرآن براي آنهاست، از دو زن پيدا شدند، آن هم در حال محراب، خداوند مسيح را كه در حوزه يا دانشگاه به مريم نداد. در محراب به او داد. ملائكه در دانشگاه و حوزه با مريم سخن نگفتند. بلكه در محراب با او سخن گفتند. فرشتگان كه در مراكز علمي با زكريا، حرف نزدند، در محراب با او تكلم كردند. آنجا كه مي فرمايد:
«فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصَلّيِ فيِ الْمِحْرَاب»(8)
اين محراب، همان حالت جنگ است، نماز جاي جنگ بين عقل و جهل است. گاهي انسان از شر علم، مي خواهد نجات پيدا كند. اين جنگ در نماز به ظهور مي رسد و در نماز، انسان موفق مي شود كه از دانش نجات پيدا كند. از شر فهميدن نجات پيدا كند. اين فهميدن گاهي علت است براي شر، كه مي گويد «أنا اعلَمُ مِنهُ» من از او بالاترم؛ اما وقتي انسان از شر فهميدن، نجات پيدا كرد، بعد اين فهم را مقدمه اي قرار مي دهد و اين چنين اظهار مي دارد كه: خدايا! فهميدم كه تو مرا از خاك آفريدي تا مرا متواضع كني نه اين كه خاك بر سر بريزي، اصلاً فهم براي اين است كه انسان پياده شود، نه براي آن كه در انسان داعيه ايجاد بشود. اگر ذكر زمام فكر را گرفت، اين همان علمي است كه:
«نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء » (9)
خداي سبحان فرمود:
«اگر شما هدايت را از من بخواهيد، من علاوه بر اين كه شما را اهل سير و سلوك در صراط مستقيم مي كنم و صراط مستقيم را به شما نشان مي دهم و راهي را كه آنان رفته اند به شما مي نمايانم، بلكه شما را همسفر آنها قرار مي دهم.»
يك وقت گفته مي شود راه راست را به شما نشان مي دهم و زماني براي تشويق مي فرمايد: توفيق سلوك در راهي كه انبياء رفته اند را به شما عطا مي كنم و زماني ديگر بالاتر از اين با ما سخن مي گويد، مي فرمايد: شما را با همسفران خوب همراه مي كنم و اين قافله سالاران عبارت اند از: انبياء و صديقين و شهداء و صالحين كه يكي از آن صديقين مريم عليها السلام است و اين اختصاصي به زن ها ندارد كه زن ها بگويند: خدايا! راه مريم را به ما ارائه بده. بلكه همه ي نمازگزاران دعا مي كنند كه راه صديقين را به ما نشان بده كه مريم هم جزء صديقين است.
اين كه مردها در همه ي نمازها مي گويند: خدايا! راه انبياء و صديقين را به ما بنمايان. مرادشان صديقين منهاي مريم نيست، بلكه صديقيني است كه مريم نيز از آنهاست. (10)
مريم عليها السلام به تنهايي اين مقامات را دريافت كرد و اين مقام مريم بود كه باعث شد زكريا از خداي سبحان فرزندي طلب نمايد.
اين چنين نبود كه معجزه ي زكريا در مريم عليها السلام ظهور كرده باشد، بلكه كرامت هاي مريم عليها السلام موجب آن شد كه زكريا از خداي، يحيي را طلب كند و فرزند «رضيي» كه به مقام رضوان بار مي يابد از خداي سبحان مسئلت نمايد.
علاوه بر اين كه سفارش به قنوت و دوام عبادت و خضوع مستمر، و سجود و ركوع، نشانه ي مقام خود مريم است و نيز اوصافي كه ذات اقدس اله براي اين بانو ذكر مي كند، نشانه آن است كه شخصيت خود مريم موجب شد تا فرشته ها را ببيند و با آن ها سخن بگويد و سخنان آنها را بشنود يا آن هنگام كه خداي سبحان از مريم ياد مي كند كه: « وَ صَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ كُتُبِهِ وَ كاَنَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» (11)
يا اين كه مي فرمايد: «و اُمُّهُ صِدّيقَه» (12)
يعني عيسي عليه السلام داراي مادري بود كه سخنان غيب را تصديق مي كرد، او نه تنها صادق بود، بلكه از صديقين به شمار مي آمد و اين صديق بودن او، و صحه گذاشتن ذات اقدس اله بر اين موضوع، نشانگر آن است كه همه ي اين فضائل از آن خود اوست.
قرآن كريم از مريم به عنوان صديقه ياد كرده است كه اين مبالغه در تصديق است. بدين معنا كه نه تنها مصدقه است، نه تنها صادق و صديق بلكه صديق است.
صديقين گروهي هستند كه با انبياء و صالحين و شهداء همراه و هم قافله اند. اينان قافله سالار كوي الهي اند. افراد عادي چه زن و چه مرد در نماز و نيايش ها و عبادات شان از ذات اقدس اله مسئلت مي كنند كه: «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستقيم صراط الذين انعمت عليهم» راه «منعم عليهم» را به ما نشان بده، يعني ما را هدايت فرما به سوي راهي كه سالكان آن راه مورد انعام تو واقع شده اند.
خداوند در سوره ي نساء منعم عليهم را مشخص كرد، فرمود:
«وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّنَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِيقًا» (13)
كسي كه مطيع خدا و رسولش باشد او همسفر قافله اي است كه اهل آن عبارت اند از نبيين و صديقين و شهداء و صالحين و بعد در ادامه مي فرمايد: «وَ حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِيقًا» اينها رفقاي خوب و همسفران شايسته اي هستند.

فرشتگان با مريم عليها السلام سخن گفتند و سخنان مريم عليها السلام را هم شنيدند؛ بلكه مسافهتاً و مشاهدتاً گفتار را با شهود آميختند، هم مريم آنها را ديد و هم آنها در مراي مريم قرار گرفتند.
اينها تعبيرات بلندي است كه قرآن درباره ي مريم عليها السلام دارد كه فرشتگان فراواني با او سخن گفتند و سخنان او را شنيدند و اين گفتاري كه به صورت شفاهي بود به شهود مبدل شد و نيز در جاي ديگر در مقام تبيين مقام والاي مريم عليها السلام مي فرمايد:
«وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَئكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَئكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَئكِ عَليَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، يَامَرْيَمُ اقْنُتيِ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِين» (14)
فرشتگان فراواني با اين بانو سخن گفتند، و او را از مقام والايش با خبر كردند و به او گفتند: تو صفوة اللهي، تو مطهري، و در ميان زنان عالم ممتازي، دائماً به ياد حق باش، سجود و ركوع را فراموش مكن، از اهل ركوع باش.
و نيز بشارت حضرت مسيح را به او دادند. (15)

پاورقي

1- رياحين الشريعه، ج 2، ص 380.
2- كشف الغمه، ج 2، ص 133.
3- سوره مباركه آل عمران، آيه 37. توضيح: اين آيه درباره ي حضرت مريم است كه فاطمه ي زهرا عليها السلام در پاسخ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از آن استفاده كرده است.
4- تفسير نمونه، ج 2، ص 399.
5- رياحين الشريعة، ج 2، ص 278.
6- تفسير سوره ي يوسف، ص 532 - 534.
7- منازل الآخرة، ص 23.
8- سوره مباركه آل عمران، آيه 39.
9- حديث نبوي.
10- زن در آئينه جلال و جمال، ص 146.
11- سوره مباركه تحريم، آيه 12.
12- سوره مباركه مائده، آيه 75.
13- سوره مباركه نساء، آيه 69..
14- آل عمران، آيات 42 و 43.
15- دويست داستان از حالات عرفاني و معنوي، نماز بانوان، عباس عزيزي، ص39-51.

بازگشت