شهيدان


آنان كه نماز عشق بستند همه
زنجير ز دست و پا گسستند همه
بر رسم كبوتران در حال قنوت
مهمان خدا شدند و رستند همه

شهيدان محراب
كم نيستند آناني كه در محراب عبادت شهد شهادت نوشيدند. از اين ميان به آستان اولين شهيد محراب حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام تقرب مي جوييم.

امام علي عليه السلام
درباره علي عليه السلام چه مي توان گفت تا حق سخن درباره مولي الموحدين ادا شود؟
صداي گام هايي شتابنده به گوش مي رسد!
سراسيمه است. صداي پاي كيست.
علي، بشتاب! به سوي مسجد كوفه بشتاب!
وقت نزديك است...
ابن ملجم در مسجد خوابيده است! بيدار است! به رو افتاده بر شمشيري كه زهري مرگبار بر خود دارد.
شگفتا! علي بيدارش مي سازيد. برخيز، برخيز كه هنگام نماز است.
صف ها بسته مي شود، كوفيان به نماز مي ايستند، ابن ملجم نگران است. شمشير را در زير لباس بلندش پنهان نموده و دستش بر قبضه شمشير چسبيده است، خيس عرق است.
نماز، آغاز مي شود.
ركعت اول! امام به ركوع مي رود! سجده اول را مي گذارد، سر از مهر برمي دارد. آرامش، قبل از سجده دوم!...
كساني كه در صف نزديك امام نشسته اند، برقي را بر فراز سر امام، مشاهده مي كنند و سپس آخرين دم پر دردِ مولاي خويش را در نماز.
الله... اكبر.
دهان گناه آلوده ابن ملجم، از هم باز مي شود؛ اي علي! حكومت و حكميت متعلق به خداست، نه از آن تو!
در اين طنين، جهالتي است كه هنوز هم، گناه حكميت و فريب خوردن ابوموسي اشعري را بر عهده علي مي داند!
خدايا! علي چه مي كشد از اين منافقان نادان!
علي، برمي گردد و بر مردماني كه در پس او، هم چنان مبهوت و حيران مانده اند مي نگرد و با چشماني كه از درد در هم پيچيده است، ناله مي كند:
... آن... شخص... از دست شما... فرار... نكند.
پس، بيگانه از هر چه در اطراف خويش است، ناله اي حزين مي كند؛
- رستگار شدم به خداي كعبه!
جمعيت به خود مي آيند.
دل هاي وحشت زده به گلو مي رسند.
زبان ها از حلقوم، بيرون مي جهند.
كلمات، جمله نمي شوند: بريده، بريده و كلمه كلمه، از گلو بيرون مي آيد؛
- واي بر ما!
- اميرالمؤمنين كشته شد!
امام، دست راست خود را با آرامش و آسودگي و خونسردي، بالا مي آورد تا زخم عميق را لمس كند؛ از وسط سر تاپيشاني، شكافته است.
سپس با همان آرامشش، دست را بر صفحه رخسار خويش پايين مي آورد.
مشتي از خون كه در لابه لاي ريش انبوهش جمع شده است، بر سجاده مي چكد. خاطره اي پر رنگ، در ذهنش پرتو مي افكند و او را به ياد محبوب خويش مي اندازد.
- اي علي! بر سر تو ضربتي زده خواهد شد...
كه ريش صورتت را خضاب خواهد كرد. (1)

امام حسين عليه السلام
«يا ثارالله و ابن ثاره» اي نور چشمان محمد المصطفي صلي الله عليه و آله و سلم؛ اي آرزوي علي المرتضي عليه السلام؛ اي عزيز فاطمه سلام الله عليها؛ اي برادر بي سر حسن المجتبي عليه السلام، از چه سر به نيزه شدي؟ از چه كربلا ز خونت گلگون شد؟ از چه پيكرت چاك چاك شد؟ از چه بر تن خونينت اسب تاختند؟ به كدامين گناه؟
نماز با اهلش نماز مي شود وگرنه حركاتي غيرطبيعي و بي معني جلوه مي كند. آري چون به حسين عليه السلام مي نگريم و آن فدايي دين را در منظر خود تجسم مي كنيم و تصورات ذهني خود را درباره سرور جوانان بهشت نقش مي زنيم، آن گاه به نماز ايستادن معني مي يابد. هم چنان كه هر گاه به افق خون فام بنگريم گويي خون خدا را مي بينيم.
در بحبوحه روز عاشورا، گويي نماز هم مي خواهد با حسين وداع كند چون اهلش را از دست مي دهد؛ چون غريب خواهد شد. (2)

طفلان مسلم
وقتي طفلان مسلم، محمد و ابراهيم، به دست حارث اسير شدند به طرف نهر فرات برده شدند تا در آن جا به شهادت برسند؛ آن دو كودك به حارث گفتند: «اكنون كه قرار است ما را بكشي، مهلتي ده كه چند ركعت نماز كنيم.»
حارث پذيرفت و گفت: «هر چه مي خواهيد نماز كنيد، اگر شما را نفع بخشد.»
كودكان مسلم چهار ركعت نماز گزاردند؛ پس از آن سر به جانب آسمان بلند نمودند و گفتند:
«يا حيّ يا قيّوم يا حليم يا احكم الحاكمين احكم بيننا و بينه بالحق»
اي خداي زنده و حكيم، اي كسي كه بردباري و اي كسي كه حاكم ترين حاكمان هستي! بين ما و اين شخص دادرسي كن.
وقتي كه نماز آن دو طفل به اتمام رسيد، آن ملعون هر دو را به شهادت رسانيد. (3)

ملامحمد تقي برغاني
ملامحمد تقي برغاني، مجتهد و فقيه عارف، در محراب نماز، به هنگام سحر در حالي كه مشغول خواندن مناجات «خمس عشره» در سجده بود؛ ناجوانمردانه به دست فرقه بهائيت به شهادت رسيد.
عبادت آن جناب، چنان بود كه هميشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد مي رفت و به مناجات و خواندن ادعيه و زاري و نماز شب اشتغال داشت و مناجات «خمس عشره» را از حفظ مي خواند و بر اين روش و شيوه پسنديده استمرار داشت تا همان شب كه شربت شهادت نوشيد.
در فصل زمستان بارها ديده مي شد كه در پشت بام مسجد، در حالي برف به شدت مي باريد، در نيمه شب پوستيني بر دوش و عمامه بر سر داشت و مشغول تضرّع و مناجات و نماز بود؛ با حالت ايستاده و دست ها را به سوي آسمان بلند كرده تا اين كه برف، سراسر قامت مباركش را از سر تا پا سفيدپوش مي كرد. (4)
مرحوم آيت الله ملامحمدتقي از مراجع تقليد بود و در قزوين سكونت داشت. وي عموي زني به نام «قرةالعين» بود. اين زن كه «زرين تاج» نام داشت و محمد علي باب لعنةالله عليه لقب قرةالعين (نور چشم من) به او داده بود، مورد اعتراض سخت پدر و عمويش قرار گرفت، سرانجام طرح نقشه ي قتل ملامحمدتقي را كشيدند كه (به قول بعضي از نويسندگان) طراح اصلي قتل، خود قرةالعين بود. سال 1264 هجري قمري بود، شبي، بعد از نيمه هاي آن، ملامحمدتقي از منزل بيرون آمد و براي اداي نماز شب به مسجد رفت. در مسجد كسي نبود، او در محراب عبادت در حال سجده به مناجات پرداخت كه ناگهان چند نفر به مسجد ريختند، نخستين بار، نيزه اي به پشت گردن او فرو كردند و سپس هشت زخم ديگر به بدنش وارد آوردند و فرار كردند.
ملامحمدتقي براي رعايت نجس نشدن مسجد، كشان كشان خود را به بيرون مسجد رساند و كنار درب مسجد بيهوش شد. مردم باخبر شدند و او را به خانه اش بردند و پس از چند روز به شهادت رسيد.
قبر مقدس او در كنار قبر امام زاده حسين عليه السلام در قزوين به عنوان شهيد ثالث (سوم) معروف و مزار مؤمنان است. (5)

شهيد دادمحمدي
شهيد «دادمحمدي» غواص بود و با بچه هاي اطلاعات عمليات كار مي كرد. شب عمليات شجاعت بسياري از خود نشان داد و در راهنمايي بچه هاي گردان از هيچ ايثاري دريغ نكرد. تا اين كه همان شب به شهادت رسيد.
در هنگام شهادت به حالت سجده قرار گرفته بود. صبح فردا كه همرزمان او از خط مقدم برمي گشتند، متوجه شدند يكي از غواصان سرش را به سجده گذاشته است وقتي او را بلند مي كنند؛ او را مي شناسند؛ او شهيد «دادمحمدي» بود.(6)

شهيد حاج سيد احمد ميري زنجاني
مجاهد شهيد آقاي حاج سيد احمد ميري زنجاني سال 1315 در سلطانيه زنجان در يك خانواده روحاني چشم به جهان گشود. پس از پايان تحصيلات دوره ابتدايي چون به روحانيت علاقه داشت، براي كسب علوم و معارف اسلامي به حوزه علميه هيدج مشرف شد و در آن جا از علما و بزرگان كسب علم نمود و پس از مدتي وارد حوزه علميه زنجان شد و به تحصيل علوم اسلامي پرداخت. در 1327 شمسي براي ادامه تحصيل رهسپار نجف اشرف در جوار حرم مولاي متقيان علي بن ابي طالب عليه السلام شد و در آن جا از آيات عظام چون آيت الله العظمي حاج سيدمحسن طباطبايي حكيم و آيت الله حاج سيدعبدالكريم زنجاني و ديگر حضرات كسب فيض كرد.
پس از مدتي براي ديدن اقوام و صله ارحام به ايران آمد و به دليل انقلابي كه در عراق به وجود آمده بود شهيد آقاميري ديگر نتوانست به نجف اشرف برگردد. بنابراين؛ براي اين كه از حوزه جوان قم نيز بهره برده باشد، به قم رفت و از محضر آيت الله العظمي آقا حسين طباطبايي بروجردي و ديگر علما استفاده كرد.
شهيد آقاميري از ابتداي ورود به حوزه علميه و دانشگاه امام صادق و حوزه كهن سال نجف اشرف از طاغوتيان نفرت داشت و از جنايت هاي حكومت پهلوي رنج مي برد تا اين كه با قيام 15 خرداد 1342 به رهبري آيت الله العظمي خميني و ديگر زعماي جهان تشيع بر عليه رژيم سفاك پهلوي شروع به كار كرد تا بتواند اسلام را بر جهانيان معرفي كند.
شهيد آقاميري از 15 خرداد به بعد فعاليت چشم گيري داشت و در 1346 با صبيه حضرت آيت الله مرحوم حاج آقا سيد محمد ميرطاهري ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج، سه دختر و يك پسر بود.
پس از سال 42، مبارزه هم چنان ادامه داشت و شهيد بزرگوار در مساجد و محافل به مردم آگاهي مي داد.
و اين فعاليت ها در سال هاي 1356 و 1357 تا شهادت وي به اوج خود رسيد و مردم را در راه پيمايي هاي عظيم عليه طاغوت، رهبري كرد.
در دي ماه 1357 در دانشگاه تهران به اتفاق روحانيون به تحصن نشست تا رهبر انقلاب با پيروزي وارد ايران شد. در شب نوزده بهمن پنجاه و هفت در اقامتگاه امام با ايشان ملاقات خصوصي داشتند و امام در اين ديدار به ايشان رهنمودهايي را ارائه فرمودند.
از آن جايي كه هميشه عاشق شهادت بود در بيست و ششم بهمن پنجاه و هفت هنگام نماز در محراب عبادت در مسجد ولي عصر عج واقع در جنوب غربي تهران مثل جدش علي بن ابي طالب عليه السلام به خون خود غلتيد و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.(7)

شهيد سيد احمد ديباجي
شهيد سيداحمد ديباجي حسيني در سال 1315، در يك خانواده روحاني در همايونشهر اصفهان متولد شد. پس از گذراندن دوره ابتدايي به حوزه علميه قم رفت و سطوح را از استادان برجسته حوزه علميه فرا گرفت و پس از چند سال به نجف اشرف مهاجرت كرد و در آن جا از محضر درس آيت الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم موسوي خويي بهره فراواني برد. در همين سفر بود كه با دختر حاج شيخ محمدمحسن آقابزرگ تهراني(8)
.ازدواج نمود. شهيد ديباجي به علت نزديكي با مرحوم آقابزرگ تهراني از محضر ايشان استفاده ها برد و در تهيه و تنظيم فيش هاي الذريعه به جناب ايشان كمك كرده است.
در ماه رجب 1385 ق از نجف اشرف براي زيارت حضرت امام رضا عليه السلام به مشهد رفت و در منزل يكي از افراد محترم آن شهر كه باني مسجد مهديه رستم آباد شميران بود، اقامت كرد. در ضمن از محضر درس آيت الله العظمي حاج سيداحمد خوانساري بهره برد.
شهيد ديباجي در تعليم و تربيت مردم بسيار كوشيد و جلسات ديني متعدد تشكيل داد و در بالا بردن سطح فرهنگ مردم بسيار تلاش كرد. در همين دوران كتاب تبويب الذريعه را نوشت و جلد اول را به چاپ رساند و چون مسجد مهديه كوچك بود كنار مسجد زميني تهيه كرد و ساختمان مسجد را توسعه داد.
صندوق قرض الحسنه حضرت مهدي عج و درمانگاه عمومي را براي كمك به اهالي آن منطقه تأسيس كرد. شهيد ديباجي قبل از به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي نقش ويژه اي در آگاهي مردم داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز مسئوليت دو كميته را به عهده داشت؛ يعني هم كميته مسجد مهديه و هم كميته مسجد محسني.
سرانجام؛ شامگاه 18 فروردين 1358 پس از نماز مغرب و عشا در مسجد و در اثر انفجار بمب، سيداحمد ديباجي و دو فرزندش به نام سيدمحمد 19 ساله و سيدعلي 14 ساله به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. در اين انفجار 4 نفر ديگر نيز شهيد شدند. اولين روحاني شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد ديباجي بود. روحش شاد و يادش گرامي باد. شهيد ديباجي كتاب هاي بسياري تأليف كرده است كه عبارتند از: 1. تقريرات فقه2. تقريرات اصول3. زبدةالمعاني درباره علم بديع و عروض 4. مختصرالمنطق 5. تفسير القرآن العظيم6. كشكول در علوم مختلفه در دو جلد7. الاجازات الي طرق الاحاديث والروايات 8. تبويب الذريعه در شش جلد.(9)

شهيد محمد علي نجفي ناوخي
از وصاياي شهيد محمدعلي نجفي ناوخي:
«... و پدرجان! تو يك عمر براي امام حسين عليه السلام گريه كردي حال چرا ساكت نشسته اي و قيام نمي كني؟
مادرم! من براي دفاع از ميهن و اسلام مي روم، تقاضا دارم خودت را ناراحت نكني.
همسرم! شما را به خداوند متعال مي سپارم، امروز دفاع از ميهن واجب است و بايد همه بروند ولي اگر كساني هستند كه احساس تكليف نمي كنند ما نبايد خودمان را با آن ها مقايسه كنيم...»
شهيد محمدعلي نجفي ناوخي پس از به جا آوردن غسل شهادت هنگامي كه براي نماز از سنگر خارج مي شود، مورد اصابت گلوله دشمن قرار مي گيرد. يادش گرامي باد!

آلاله هاي آدينه
افتخار انقلابي كه نهالش به دست خميني كبير كاشته شد، همين بس كه صفوف آدينه هايش لاله گون بود. امامان آدينه اش علي وار در خون غلطيدند و در آسمان ايران شيون و غم به پا شد.
اي لاله هاي در خون غلطيده محراب نماز، اي كبوتران حرم عصمت؛ از دست ساقي كوثر سير بنوشيد، تا از سرورتان ملائكه نيز به شادماني درآيند.
شهيدان محراب را به خاطر داريد؟ مدني را؟ دستغيب را؟ صدوقي را؟ اشرفي اصفهاني را؟ آن نگاه نافذ اولين لاله محراب را؟ آن بيان گرم لاله دوم را؟ آن چهره صميمانه سومين گل گون را؟ و آن وقار چهارمي را؟
اين شهيدان عارف از هر جهت برتر از ديگران هستند؛ بايد زندگي آن ها را ورق زد و عبرت گرفت. آن ها از كودكي متفاوت با ديگران بزرگ شده اند.

خاطره اي از شهيد مدني از زبان دامادش:
نيمه شب از خواب بلند شدم وديدم كه آقا (شهيد مدني) نيست، به اطراف نگاه كردم و ديدم چند متر دورتر داشت گريه مي كرد و با سوز عجيبي مي گفت «خدايا من آمدم، خدايا! اگر تو به من نه بگويي اگر تو مرا ترك كني چه كسي مرا دريابد؟» (10)

افلاكيان (شهيدان هشت سال دفاع مقدس)
حديث خاك نشينان آسماني حديثي ديگر است. بايد خواند ولي چشيدني است، بايد فهميد اما ديدني است. بايد ابراهيم وار بر اريكه عرش و ملكوت نشست و اينان را نظاره كرد... و بايد از آن ها كه در گناه و خلاف بر ديگران سبقت مي گيرند روي برتافت تا سيمرغ انديشه از قله قاف به چاه ظلمت در نيفتد.
ياد كبوتران مهاجر به خير، ياد پروانه هاي در بغض كين كفر سوخته به خير؛ ياد آن پرندگان بال شكسته عزيز به خير؛ ياد كربلايي هاي مجروح به خير... و صد آه از غربت غريبان در راه مانده از قافله. (11)

شهيدان هشت سال دفاع مقدس، شيران بيشه روز بودند و زاهدان شب. در زير به طور نمونه به وصيت هايي از شهداي استان چهار محال و بختياري در مورد نماز اشاره مي گردد:

شهيد عبداللّه باقري (ش.پ 182 شهركرد) در وصيت نامه خود مي گويد:
«آيا پرده ها و حجاب هاي مادي را كنار زده و حقايق معنوي را ديده ايد؟ آيا نماز جماعت از مستحبات مؤكد نيست؟ پس چرا براي نماز جمعه اهميت قائل نيستيد؟ چرا در نمازهاي جماعت شركت نمي كنيد؟ اين را بدانيد كه بهشت را به بها مي دهند نه به بهانه.»

شهيد جمشيد براتپور (ش.پ. 188 شهركرد) مي گويد:
«شركت در نمازهاي جمعه و جماعت و برنامه هاي ديگر به انسان رشد مي دهد و انسان مي تواند به اين وسيله راه خود را در اين دنيا بيابد. نمازهاي يوميه و احكام مقدس اسلام را چنان به جاي آوريد كه گويا چند لحظه ديگر از دنيا مي رويد.»
شهيد سهراب رحماني (ش.پ. 494 شهركرد) مي گويد:
«همه ما، اين را مي دانيم كه هدف از خلقت انسان، بندگي و عبادت خداوند بوده است. به احكام اسلام پاي بند باشيد. مبادا اين احكام را سبك بشماريد. مبادا نماز را كه از اصول و پايه ها و اساس ديني ماست كم اهميت بشماريد.»

شهيد اردشير رفيعي (ش.پ. 551 شهركرد) اين طور توصيه كرده اند كه:
«عليكم بالقرآن، عزيزان من! قرآن را عزيز نگاه داريد و در انجام دستورات آن »آيين مقدس» هرگز كوتاهي نكنيد. نماز ستون دين است. استوارترين پايه اسلام را محكم بداريد.»

شهيد عباسعلي صادقي (ش.پ. 703 شهركرد) مي گويد:
«اي مردم، خدا را چنان پرستش كنيد كه او را مي بينيد و او شما را مي بيند. اي برادران از رفتن به دعاهاي كميل و توسل و نماز جماعت كوتاهي نكنيد، كه همين نمازها هستند كه انسان را به خدا مي رساند.»

شهيد غفار كريمي (ش.پ. 990 شهركرد) مي گويد:
«وصيت من به شما اين است كه نماز را به پاي داريد و هميشه به ياد خدا باشيد و كارهايتان را فقط و فقط، براي رضاي خدا انجام دهيد و در هر حال خدا را مدّنظر قرار دهيد. قرآن بخوانيد و هميشه در نماز جمعه و دعاي كميل و جلسات مذهبي شركت كنيد.»
شهيد غلامرضا مولوي (ش.پ. 222 فارسان) در وصيت نامه خود اين طور آورده اند كه:
«مگر خداوند اين همه نعمت و آسايش را براي ما قرار نداده است تا ما او را شكر كنيم. پس چرا بعضي ها نماز نمي خوانند. خطابم به شما نماز نخوان هاست كه اين را بدانيد كه به فرموده پيامبر اسلام كسي كه نماز نخواند، مسلمان نيست.»

شهيد محمد كريميان (ش.پ. 97 بروجن) مي گويد:
«بايد همواره جزء برپادارندگان نماز باشيد. بايد دعا بخوانيد و قرآن و نهج البلاغه را در جامعه پياده كنيد. عزيزانم، حتماً نماز بخوانيد كه نماز ستون دين است. مساجد را با نماز جماعت با شكوه كنيد.»

شهيد نادرقلي احمدي (ش.پ. 25 گرگان) مي گويد:
«سفارش من اين است كه چه مرد و چه زن از نماز و عبادت، غافل نگرديد. واي بر كسي كه از اسلام و نماز و قيامت غافل باشد.»

شهيد شعبانعلي ابراهيمي (ش.پ. 10 شهركرد) مي گويد:
«و از امت اسلامي مي خواهم كه به وظايف شرعي خود از قبيل نماز، روزه، خمس، زكات و حج دقت كافي را بنمايند.»

شهيد عبدالعلي احمدي (ش.پ. 19 شهركرد) وصيت كرده اند كه:
«نماز را به پاي داريد و روزه بگيريد.»

شهيد بختيار احمدي (ش.پ. 21 شهركرد) مي گويد:
«مبادا مساجد را خالي كنيد و بي اعتنا به نماز جماعت باشيد.»

شهيد سيد آيت اللّه احمدي (ش.پ. 44 شهركرد) مي گويد:
«به نماز اهميت بدهيد كه نماز انسان را از زشتي باز مي دارد.»

شهيد ابوالقاسم احمدي (ش.پ. 45 شهركرد) مي گويد:
«نماز و روزه را تا آن جا كه به ياد دارم، با جاي آورده ام.»

شهيد بهرام آرامي (ش.پ. 57 شهركرد) مي گويد:
«تقاضاي من از همگي شما اين است كه نمازتان را هميشه به وقت بخوانيد كه بزرگ ترين فريادها نماز است. همه شما نماز بخوانيد و مساجد، اين سنگرهاي اسلامي را حفظ كنيد.»

شهيد ابراهيم ارزاني (ش.پ. 58 شهركرد) مي گويد:
«يك توصيه دارم كه نمازتان را بخوانيد، زيرا همين نماز است كه انسان را مي سازد.»

شهيد اسماعيل اسكندري (ش.پ. 72 شهركرد)مي گويد:
«در نماز جماعت و مساجد حتماً شركت كنيد.»

شهيد صفدر اسكندري (ش.پ. 74 شهركرد) مي گويد:
«در نماز جماعت و نماز دشمن شكن جمعه شركت كنيد.»

شهيد علي نقي اسماعيل زاده (ش.پ. 85 شهركرد)مي گويد:
«خدا را فراموش نكنيد و نماز و روزه و زكات را به پاي داريد.»

شهيد علي ياراسماعيل زاده (ش.پ. 91 شهركرد) مي گويد:
«پيام آخر به تمامي برادران عزيزم و خواهران گرامي اين است كه در دعاهاي توسل و كميل و نماز جمعه و نماز جماعت شركت كنيد.»

شهيد يوسف آقابابايي (ش.پ. 123 شهركرد) مي گويد:
«اما وصيتي به دوستان دارم. آن اين كه بكوشيد پيوند خود را با خدا بيش تر كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد.»


شهيد اكبر بابادي (ش.پ. 174 شهركرد) مي گويد،
«همه در خط اسلام باشيد و نماز را به پاي داريد.»

شهيد فرامرز بهامير (ش.پ. 209 شهركرد) مي گويد:
«من به عنوان يك بسيجي به شما مردم توصيه مي كنم نماز را به پاي داريد و تقواي خدا پيشه كنيد.»

شهيد قاسم بهرامي (ش.پ. 213 شهركرد) مي گويد:
«به قول امام(ره)، مساجد سنگرند، سنگرها را حفظ كنيد. امام را تنها نگذاريد و نمازهايتان را فراموش نكنيد و نگذاريد نمازتان قضا شود و در نمازهاي عبادي سياسي و دشمن شكن جمعه شركت كنيد، چرا كه نماز جمعه روز عزاي دشمن است.»

شهيد ناصر جعفريان (ش.پ. 298 شهركرد) در وصيتنامه خويش اين طور آورده اند كه:
«پيام من به مردم اين است كه نماز جماعت را به پاي دارند، همين طور نماز جمعه را.»

شهيد سيدرضا جلالي (ش.پ. 301 شهركرد) مي گويد:
«مسجدها را پر كنيد و نماز جمعه و جماعت را با اهميت بشماريد.»

شهيد چراغعلي حيدري (ش.پ. 383 شهركرد) مي گويد:
«يادآور مي شوم كه نمازهايتان را پاكيزه و با حضور قلب اقامه كنيد كه نماز، انسان را از منكرات بازمي دارد.»

شهيد ايرج خسرويان (ش.پ. 412 شهركرد) مي گويد:
«مطلب ديگراين بود كه پدر و مادر و خانواده ام و آن هايي كه مرا دوست داشتيد و داريد، شما را به عبادت و نماز و روزه و برنامه هاي اسلامي توصيه مي كنم.»

شهيد حياتقلي خلجي (ش.پ. 413 شهركرد) در وصيتنامه خويش اين طور گفته اند:
«شما را به كارهاي خير، دعوت مي كنم. مخصوصاً نماز و روزه و دادن زكات و صدقه.
نماز را هر چند كه براي شما ناگوار باشد به پاي داريد كه نماز بازدارنده انسان از گناهان است.»

شهيد عباس خلجي (ش.پ. 414 شهركرد) مي گويد:
«اي جوانان عزيز، به شما نصيحت مي كنم نماز بخوانيد و با هم مهربان باشيد و تقوا را پيشه كنيد و ايمانتان را قوي كنيد.
اگر نماز شما مورد قبول خدا گرديد، همه كارهاي شما مورد قبول خداي بزرگ و متعال قرار مي گيرد.»

شهيد سبزعلي داوودي (ش.پ. 429 شهركرد) مي گويد:
«هميشه وحدت و يكپارچگي را حفظ كنيد. مساجد را حفظ و در نمازهاي جماعت و جمعه و دعاي كميل و توسل، شركت كنيد. كه ما هر چه داريم از نماز و روزه است.»
شهيد يحيي داودي (ش.پ. 431 شهركرد) مي گويد:
«نكته قابل ذكر اين كه در نماز جمعه و جماعت و دعاها و راهپيمايي ها حضور داشته باشيد.»

شهيد كرمعلي راهنورد (ش.پ. 489 شهركرد) مي گويد:
«پيام من به مردم اين است كه دنباله رو رهبر باشيد. سنگرها را خالي نگذاريد. جبهه ها را گرم نگه داريد، مساجد را با شركت خود و نمازهاي خود آباد كنيد.»

شهيد سيدمهدي رفيعي (ش.پ. 526 شهركرد) مي گويد:
«مهم ترين وصيت من اين است كه اي اشخاصي كه به من علاقه داريد، به جاي گريه و زاري در شبي كه مرا دفن مي كنيد، هر كدام از شما دو ركعت نماز بخواند.» (12)

پاورقي

1- نماز عشق، زندگاني حضرت علي عليه السلام.
2- سجاده وصل، آثار برگزيده چهارمين مسابقه نويسندگان جوان و جوانان نويسنده، ص43، ستاد اقامه نماز، چاپ اول: پاييز 1382، به نقل از مقاله: «شهيدان نماز»، سميه زنگي آبادي.
3- سجاده وصل، آثار برگزيده چهارمين مسابقه نويسندگان جوان و جوانان نويسنده، ص60، ص25، ستاد اقامه نماز، چاپ اول: پاييز 1382، به نقل از مقاله: «ركعتان عشق، ناهيد اصلاني».
4- قصه هاي نماز، جلالي، عزيزيان.
5- اقتباس از قصص العلماء و محاكمه و بررسي باب و بها، ج 1، ص 90 - 93.
6- خاطرات كوتاه از عمليات هاي بزرگ، ص24.
7- شهداي روحانيت شيعه، صص277 و 278؛ سجاده وصل، آثار برگزيده چهارمين مسابقه نويسندگان جوان و جوانان نويسنده، ص48، ستاد اقامه نماز، چاپ اول: پاييز 1382، به نقل از: مقاله: «شهيدان نماز»، حليمه سادات رضويان.
8- صاحب كتاب الذريعه الي تصانيف الشيعه
9- شهداي روحانيت شيعه، صص310-308.
10- سجاده وصل، آثار برگزيده چهارمين مسابقه نويسندگان جوان و جوانان نويسنده، ص31، ستاد اقامه نماز، چاپ اول: پاييز 1382، به نقل از مقاله: «دو ركعت عشق شهداي نماز، الهام محمديان».
11- سجاده وصل، آثار برگزيده چهارمين مسابقه نويسندگان جوان و جوانان نويسنده، ص31، ستاد اقامه نماز، چاپ اول: پاييز 1382، به نقل از مقاله: «دو ركعت عشق شهداي نماز»، الهام محمديان.
12- آينه ها دركوير؛ آثار برگزيده چهارمين دوره مسابقه نويسندگان جوان و جوانان نويسنده، ص 209-199، ستاد اقامه نماز، چاپ اول: پاييز 1382، به نقل از: مقاله: «نماز در ميدان هاي جهاد و شهادت»، منيژه كاوه قهفرخي.

بازگشت