سبك شمرندگان نماز


عالم رباني جناب شيخ جعفر شوشتري قدس سره استخفاف و سبك شمردن نماز را بر چند قسم مي داند:

اول: آن كه نماز را قبول نداشته باشد كه اين موجب كفر است.
دوم: مسلماني كه نماز را قبول دارد؛ ولي به جا نمي آورد.
سوم: مسلماني كه نماز را قبول دارد؛ ولي گاهي به جا مي آورد و گاهي ترك مي كند.
چهارم: مسلماني كه مسائل نماز را نمي داند و به فكر يادگيري آنها نيست و لذا نماز را صحيح به جا نمي آورد.
پنجم: مسلماني كه نمازها را در اول وقت نمي خواند.
ششم: آن كه قضاي نماز بر عهده اش باشد و در صدد به جا آوردن آن نباشد و سال به سال تأخير اندازد. (1)
ولي بعضي از علما مصاديق ديگري نيز براي استخفاف بيان كرده اند و از بعضي از روايات مصاديق ديگري نيز مي توان به شرح زير استفاده نمود:
هفتم: مسلماني كه قبل از وقت نماز خودش را براي نماز آماده نمي سازد.
هشتم: نيكو انجام ندادن نماز (رعايت نكردن ادب و آداب نماز).
نهم: نداشتن حضور قلب در نماز.
دهم: بي تفاوت بودن نسبت به نماز اعضاي خانواده و ديگران.

شرح موارد و مصاديق استخفاف و سبك شمردن نماز
اول: مُنكِران نماز
مسئله: كسي كه ضروري دين يعني چيزي را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند منكر شود چنانچه بداند آن چيز ضروري دين است و انكار آن چيز به انكار خداوند يا توحيد يا نبوت برگردد، نجس مي باشد (2)
[يعني مرتد است و محكوم به كفر مي باشد كه اگر با همين حال بميرد مانند كفار سخت ترين عذاب الهي از آن او است].(3)

دوم: تارِكُ الصلاة
اين دسته پس از كفار و افراد مرتد كه در حكم كفارند سخت ترين عذاب الهي را در جهنم دارند و جايگاه شان در جهنم مكاني به نام «سقر» است، ولي در دنيا حكم كفار را ندارند.
«كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ، إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ، فيِ جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمِينَ، مَا سَلَكَكُمْ فيِ سَقَرَ، قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ، وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ، وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائضِينَ؛ (4)
هر كس در گرو اعمال خويش است مگر اصحاب يمين [كه نامه ي عملشان را به نشانه ي ايمان و تقوا به دست راستشان مي دهند] آنها در باغ هاي بهشتند و سؤال مي كنند از مجرمان، چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟ مي گويند: ما از نمازگزاران نبوديم! و اطعام مستمند نمي كرديم! [يعني خمس و زكات نمي داديم] و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.»

سوم: سهل انگاران
اين دسته مسلماناني هستند كه نماز را قبول دارند ولي گاهي اقامه و زماني ترك مي كنند. اينان سخت ترين عذاب را پس از دسته ي گذشته دارند چنان كه خداوند متعال مي فرمايد:
«فخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛ (5)
بعد از آنها فرزندان ناشايسته اي روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروي از شهوات نمودند و به زودي جايگاهي را در جهنم به نام «غي» ملاقات خواهند كرد [كه عذابش از «سقر» كمتر ولي از بقيه ي جاهاي جهنم بيشتر است].»
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
«... و صِنفٌ [مِن أُمتي] يُصلّون أحياناً و لا يُصَلّونَ أحياناً، فكانَ لَهُم الغَي. و الغَي اِسم دَركة مِن دَرَكات جَهنّم. قال الله تعالي: فخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛ (6)
... و يك دسته [از امت من] گاهي نماز مي خوانند و گاهي نمي خوانند؛ پس براي آنان «غي» است و «غي» نام جايگاهي از جهنم است كه خداوند متعال فرموده است: پس بعد از آنها فرزندان ناشايسته اي روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروي نمودند و به زودي جايگاهي را در جهنم به نام غي ملاقات خواهند كرد.»

سؤال: روايات فراواني(7) از اولياي دين رسيده است كه «تارك الصلاة» را «كافر» معرفي كرده اند معناي اين «كفر» چيست؟

جواب: كُفر در فرهنگ قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام به پنج (8) معنا آمده است:
1. كسي كه اعتقاد به خدا و رسول و معاد ندارد مانند زنديق ها. (9)
2. كسي كه با اعتقاد كفر مي ورزد و حق را مي پوشاند. (10)
3. كفر نعمت (كفران نعمت). (11)
4. كفر به معناي ترك دستور خداوند و مخالفت كردن با او. (12)
5. كفر به معناي برائت و بي زاري جستن. (13)
مرحوم مجلسي بزرگ قدس سره مي فرمايد: «كُفر» در اين روايات به معناي چهارم كه ترك دستور خداوند و مخالفت با اوست مي باشد و بقيه ي گناهان نيز كفر است؛ ولي نماز شديدتر است. (14)

چهارم: جاهلان و قاصران
يعني مسلماناني كه احكام و مسائل نماز را نمي دانند و به فكر يادگيري آنها نيستند.
1. تمام فقها فتوا داده اند كه فرا گرفتن حكم هر كاري كه انسان انجام مي دهد، چه از عبادات باشد يا از معاملات و يا از كارهاي عادي زندگي، بر انسان واجب است. (15)
2. محقق بزرگ آية الله نائيني قدس سره نقل كرده اند كه شيخ انصاري قدس سره در رساله ي عمليه ي خود حكم فرموده بودند به فاسق بودن كسي كه تعلم مسائل مورد ابتلاء را ترك كند و در صدد ياد گرفتن آنها نباشد. (16)
3. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
«أُفٍّ لِكُلِّ مُسْلِمٍ لَا يَجْعَلُ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ يَوْماً يَتَفَقَّهُ فِيهِ أَمْرَ دِينِهِ وَ يَسْأَلُ عَنْ دِينِهِ؛ (17)
اف بر مسلماني كه از ايام هفته [حداقل] يك روزش را براي آشنا شدن با دينش قرار ندهد.»
4. به خاطر آشنا نبودن با احكام اگر جاهل مقصِّر (18) باشد در بيشتر موارد عملش باطل است و اگر جاهل قاصر باشد در بعضي از موارد سبب بطلان عمل مي گردد كه در زير اقسام و احكام آن بيان مي گردد. اعمال جاهل به احكام (19)

1 - جاهل مقصر
الف. ملتفت:
عمل بر خلاف واقع انجام شده است: باطل است مگر در دو مورد كه به فتواي بيشتر فقها صحيح است:
1. در جهر و اخفاف (بلند و آهسته خواندن) نماز، كه اگر حكم آن را نمي دانسته، صحيح است، به شرط آنكه توانسته باشد قصد قربت كند.
2. در ندانستن حكم شكسته خواندن نماز و باطل بودن روزه در سفر، كه اگر حكم را نمي دانسته صحيح است، و اگر حكم را مي دانسته و فراموش كرده و يا جهلش به موضوع بوده نه به حكم، باطل مي باشد.
عمل مطابق واقع انجام شده است. عمل عبادت نبوده است: صحيح است.
اگر عمل عبادت بوده است:
1. قصد قربت نكرده است: عمل باطل است.
2. قصد قربت از او صادر شده است: بعضي از فقها مطلقاً باطل مي دانند اگرچه مطابق با واقع عمل بوده باشد و بعضي قائل به تفصيل شده اند و بعضي فرموده اند: اگر عمل را به اميد درك واقع به جا آورده باشد و مطابق با واقع يا فتواي مجتهدي كه از او وظيفه ي تقليد داشته انجام داده باشد صحيح است.
ب. غافل:
با دو شرط صحيح است:
1. مطابق واقع يا فتواي مجتهد انجام داده باشد. 2. در اعمال عبادي [كه قصد قربت شرط صحت آن است] بخاطر غفلت توانسته باشد قصد قربت نمايد.

2 - جاهل قاصر
حكمش مانند جاهل مقصر غافل است.
شخصي به نام مسعده مي گويد: خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم كه شخصي از آيه ي شريفه ي (فَلِلّهِ الحُجَّةُ البالِغَة) (براي خداوند حجت رسا و روشن است) سؤال كرد، حضرت در پاسخ او فرمودند: «خداوند متعال در قيامت از هر بنده يك سؤال بيش نكرده و مي فرمايد: بنده ي من آيا مي دانستي از تو چه مي خواستم؟ اگر پاسخ دهد آري. خطاب مي رسد پس چرا به آنچه مي دانستي عمل نكردي؟ و چنانچه بگويد نمي دانستم خداوند مي فرمايد: چرا ياد نگرفتي تا بدان عمل نمايي؟ و اين همان حجت رسا و روشن خداوند است.» (20)
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در مسجد نشسته بودند، مردي وارد شد و به نماز ايستاد، ليكن ركوع و سجودش را صحيح انجام نداد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «مانند كلاغ منقار به زمين زد، اگر اين شخص بميرد و نمازش به همين گونه باشد، بر غير دين من از دنيا رفته است.» (21)

حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مردي را مشاهده كردند كه ركوع و سجود نمازش را صحيح انجام نمي داد (و به سرعت بدون رعايت واجبات آنها خم و راست مي شد) حضرت فرمودند: چه مدت است كه اين گونه نماز مي خواني؟ عرض كرد فلان مدت. حضرت فرمودند: مثل تو در نزد خداوند مثل كلاغي است كه منقار به زمين مي كوبد، اگر با چنين وضعي بميري به دين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا نرفته اي. سپس حضرت علي عليه السلام فرمودند: به تحقيق دزدترين دزدها كسي است كه از نمازش بدزدد. (22)
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
«الصلاة كَيلٌ أو ميزانٌ، فَمَن أوفي وُفِيَ لَهُ، و مَن نَقَصَ فَقَد عَلِمتُم، ما أنزَلَ اللهُ عَزَّوجلَّ فِي المُطَفِّفين؛ (23)
نماز پيمانه يا ترازو است - هر كس تمام بياورد - تمامش مي دهند و هر كس كم گذارد، مي دانيد كه خداوند درباره ي كم فروشان چه نازل كرده است.»
حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:
«إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي لِمَلَائِكَتِهِ أَ مَا تَرَوْنَ إِلَي عَبْدِي كَأَنَّهُ يَرَي أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَ مَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي!؛ (24)
هرگاه بنده به نماز مي ايستد؛ ولي از نمازش كم مي گذارد خداوند متعال به ملائكه مي فرمايد: بنده ام را مي بينيد گويا فكر مي كند كه كارهايش به دست غير من درست مي شود آيا نمي داند كه كارهايش به دست من است.»
حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:
«إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْبُدُ اللَّهَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ مَا يُطِيعُهُ فِي الْوُضُوءِ؛ (25)
به تحقيق شخص، چهل سال خداوند را عبادت مي كند ولي يك وضوي خدايي نگرفته است.»

پنجم: مسلماني كه قبل از وقت نماز خودش را براي اقامه نماز آماده نمي سازد.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
«مَن لَم يأخُذ أهبَةَ الصَّلاةِ قَبلَ وَقتِها فَما وَقَّرَها؛ (26)
كسي كه پيش از رسيدن وقت نماز، آماده نشود، نماز را بزرگ نشمرده است.»

ششم: غافلان و به تأخيراندازها
مسلماني كه نمازهايش را در اول وقت آن نمي خواند، مورد سرزنش قرار گرفته است.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْ ءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون (27)
يَعْنِي أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا؛ (28)
هيچ عملي نزد خداوند، محبوب تر از نماز نيست. پس هيچ كار دنيايي، شما را در وقت نماز مشغول ندارد. كه خداوند گروه هايي را سرزنش كرده و فرمود: «آنان از نمازشان غافلند» يعني آنان غافل بوده و به وقت نمازها بي اعتنايي مي كردند.»

عن يونس بن عمار عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سَأَلْتُهُ عَن قول الله عزوجل: (الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون) أَ هِيَ وَسْوَسَةُ الشَّيْطَانِ؟ فَقَالَ: لَا كُلُّ أَحَدٍ يُصِيبُهُ هَذَا، وَ لَكِنْ أَنْ يُغْفِلَهَا وَ يَدَعَ أَنْ يُصَلِّيَ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا؛ (29)
يونس بن عمار مي گويد: از حضرت صادق عليه السلام از معناي قول خداوند متعال سؤال كردم كه فرموده است: «ويل جايگاه نمازگزاراني است كه اهل سهو در نماز هستند» كه آيا مراد وسوسه ي شيطان است كه انسان را گرفتار سهو مي كند؟ حضرت فرمودند: «خير، هر انساني گرفتار سهو در نماز مي شود و ليكن مراد اين است كه نماز مي خواند، ولي آن را در اول وقتش نمي خواند.»
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
«إنَّ أخوَفَ ما أخافُ علَي أُمّتي تأخيرُ هُمُ الصَّلاةَ عَن وَقتِها، و تَعجيلُهُم الصَّلاة عَن وَقتِها؛ (30)
به تحقيق خوف ناك ترين چيزي كه بر امتم مي ترسم اين است كه نمازشان را از اول وقت آن تأخير بيندازند و هم چنين نمازشان را قبل از وقت آن به جا آورند [كه امروز متأسفانه اين دو جهت در فرقه هاي مختلف اسلامي ديده مي شود].»
امام عليه السلام فرمودند:
«اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَي الصَّلَوَاتِ فِي مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ؛ (31)
برادران تان را با دو ويژگي بيازماييد، اگر هر دو ويژگي در آنها بود [چه بهتر] وگرنه دوري گزينيد، دوري گزينيد، دوري گزينيد: مواظبت بر نمازها در [اول] وقت آنها و نيكي به برادران در سختي و رفاه.»

هفتم: كسي كه ادب و آداب نماز را رعايت نمي كند
حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:
«وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَأْتِي عَلَي الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَيُّ شَيْ ءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَتَعْرِفُونَ مِنْ جِيرَانِكُمْ وَ أَصْحَابِكُمْ مَنْ لَوْ كَانَ يُصَلِّي لِبَعْضِكُمْ مَا قَبِلَهَا مِنْهُ لِاسْتِخْفَافِهِ بِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْحَسَنَ فَكَيْفَ يَقْبَلُ مَا يُسْتَخَفُّ بِهِ؟؛ (32)
به خدا قسم هر آينه بر شخصي پنجاه سال مي گذرد ولي خداوند يك نماز هم از او قبول نكرده است؛ پس چه چيز از اين سخت تر است. به خدا قسم شما هر آينه از همسايگان و يارانتان اگر اين گونه براي شما نماز بخوانند نمي پذيريد، زيرا مشاهده مي كنيد كه نماز را سبك شمرده است به تحقيق خداوند متعال [سنتش اين است كه] عمل خوب را قبول نمايد، پس چگونه عملي كه سبك شمرده شده قبول خواهد كرد؟»

هشتم: كسي كه در نماز حضور قلب ندارد
حضرت باقر و صادق عليهماالسلام فرموده اند:
«إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ مِنْهَا فَإِنْ أَوْهَمَهَا كُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا؛ (33)
براي تو از نمازت، فقط آنچه كه به آن توجه داري هست. پس اگر نمازگزار همه ي نماز را به وهم و خيال بگذراند يا از انجامش غفلت بورزد، نماز را در هم مي پيچند و به صورتش مي زنند.»

نهم: كسي كه نماز قضا بر عهده اش مي باشد و در صدد به جا آوردن آن نباشد
مسأله: كسي كه نماز قضا دارد، بايد در خواندن آن كوتاهي نكند؛ ولي واجب نيست فوراً آن را به جا آورد و تا حدي كه به مسامحه و سهل انگاري در أداي تكليف و استخفاف و سبك شمردن نرسد مي تواند تأخير بيندازد و اما نسبت به يك يا دو نماز قبل اگر قضا شده باشد بعضي از فقها فرموده اند: احتياط واجب آن است كه پيش از نماز همان روز، آن را قضا كند. (34)

دهم: كسي كه نسبت به نماز اعضاي خانواده و ديگران بي تفاوت است
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
«لَا يَلْقَي اللَّهَ سبحانه أحَد بِذَنبٍ أعظم مِن جهالة أهله و أولاده؛ (35)
خداوند سبحان را كسي ملاقات نمي كند به گناهي كه بالاتر از جهالت (ناآگاهي يا آلوده بودن به گناه) اهل و عيال و اولادش باشد.»
عن الحسن بن قارون أنه قال: سَأَلْتُ الرِّضَا عليه السلام أَوْ سُئِلَ وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْبِرُ وَلَدَهُ وَ هُوَ لَا يُصَلِّي الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ فَقَالَ وَ كَمْ أَتَي عَلَي الْغُلَامِ فَقُلْتُ ثَمَانِي سِنِينَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ يَتْرُكُ الصَّلَاةَ قَالَ قُلْتُ: يُصِيبُهُ الْوَجَعُ قَالَ يُصَلِّي عَلَي نَحْوِ مَا يَقْدِرُ؛ (36)
شخصي به نام حسن بن قارون مي گويد: نمي دانم من از حضرت رضا عليه السلام سؤال كردم يا كسي پرسيد و من شنيدم كه كودكي يك روز يا دو روز نمازش را نخوانده است آيا پدر بايد نسبت به نماز او حساسيت نشان دهد و او را به خواندن نماز وادار نمايد؟ حضرت فرمود: «چند سال دارد؟» عرض كردم هشت سال. امام عليه السلام با تعجب فرمودند: «سبحان الله، [بچه ي هشت ساله] نماز را ترك مي كند!» راوي با شنيدن اين مطلب از امام عليه السلام پرسيد: حال اگر بچه مريض شد چه بايد كرد؟ حضرت فرمودند: «به هر مقدار كه مي تواند نماز را به جا آورد.»
سؤال: اگر فرزند مكلف انسان خواب باشد، آيا بيدار كردن او براي نماز صبح واجب است؟
جواب: اگر علم به رضايت او دارد، او را بيدار كند و هم چنين اگر مي داند ادامه ي اين وضع باعث سهل انگاري او در امر نماز مي شود؛ در غير اين دو صورت جايز نيست. (37)
سؤال: آيا بيدار كردن مهمان و افراد خانواده براي نماز صبح، لازم است؟
جواب: در حال خواب، تكليف ساقط است، اما اگر بيدار نكردن افراد، سبك شمردن و بي اعتنايي به نماز تلقي شود، بايد آنها را بيدار كرد و همين طور اگر خود آنها رضايت داشته باشند. (38)

پاورقي

1- هزار و يك نكته درباره ي نماز، ص 137.
2- توضيح المسائل، مسأله 106.
3- احكام عمومي، ج 3، ص 384.
4- سوره مباركه مدثر، آيه 38 - 45.
5- سوره مباركه مريم، آيه 59.
6- المواعظ العددية، في الرباعيات الواردة عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم، الفصل الثاني.
7- در كتاب الصلاة في الكتاب و السنة، ص 126 و 127 بيش از ده روايت به اين مضمون نقل شده است.
8- اصول كافي، ج 2، باب وجوه الكفر، حديث 1.
9- سوره مباركه جاثيه، آيه 23.
10- سوره مباركه نمل، آيه 14 و سوره مباركه بقره، آيه 152.
11- سوره مباركه نمل، آيه 40 و سوره مباركه ابراهيم، آيه 7 و سوره مباركه بقره، آيه 152.
12- سوره مباركه بقرة، آيات 84 - 85.
13- سوره مباركه ابراهيم، آيه 22 و سوره مباركه عنكبوت، آيه 25.
14- روضة المتقين، ج 2، ص 33.
15- العروة الوثقي، ج 1، في التقليد، مسأله 29.
16- اجود التقريرات باب مقدمه ي واجب، ص 158.
17- بحار الأنوار (چاپ بيروت)، ج 1، ص 176.
18- سؤال: ملاك جاهل مقصر بودن چيست و فرق آن با جاهل قاصر كه معذور است، چه مي باشد؟ جواب: ملاك، التفات داشتن و احتمال بطلان و شك در صحت و عدم صحت عمل است به اين معنا كه اگر كسي احتمال بطلان عمل خاصي را بدهد و در صحت آن شك داشته باشد و در عين حال سؤال نكند، جاهل مقصر محسوب مي شود و معذور نيست اما اگر التفات و توجه به جهل خود نداشته باشد و احتمال بطلان ندهد و عمل را صحيح بداند، جاهل قاصر محسوب مي شود و معذور است.
«جامع المسائل، ج 2، ص 67، سؤال 33 و اجوبة الاستفتاآت، ج 1، ص 19، سؤال 49».
19- العروة الوثقي، ج 1، في التقليد مسئله 16 و في احكام القراءة، مسئله 22 و في احكام المسافر، مسئله 3 و 4 و 5؛ مدارك العروه، ج 1، ص 121 و اجوبة الاستفتاآت، ج 1، ص 7، سؤال 6.
20- عن مسعدة بن زياد قال: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَي فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَ كُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ وَ إِنْ قَالَ كُنْتُ جَاهِلًا قَالَ لَهُ أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ حَتَّي تَعْمَلَ فَيَخْصِمُهُ وَ ذَلِكَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ.تفسير الميزان، ج 7، ص 393.
21- «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله جَالِسٌ فِي الْمَسْجِدِ إِذْ دَخَلَ رَجُلٌ، فَقَامَ يُصَلِّي، فَلَمْ يُتِمَّ رُكُوعَهُ وَ لَاسُجُودَهُ، فَقَالَ صلي الله عليه و آله: نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ، لَئِنْ مَاتَ هذَا وَ هكَذَا صَلَاتُهُ، لَيَمُوتَنَّ عَلي غَيْرِ دِينِي» الفروع من الكافي، ج 3، ص 268.
22- أَبْصَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام رَجُلًا وَ هُوَ يَنْقُرُ بِصَلَاتِهِ فَقَالَ مُنْذُ كَمْ صَلَّيْتَ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مُنْذُ كَذَا وَ كَذَا قَالَ مَثَلُكَ عِنْدَ اللَّهِ مَثَلُ الْغُرَابِ إِذَا مَا نَقَرَ لَوْ مِتَّ مِتَّ عَلَي غَيْرِ مِلَّةِ أَبِي الْقَاسِمِ ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ أَسْرَقَ السُّرَّاقِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلَاتِه ؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (چاپ قديم)، ج 2، ص 319.
23- محمدي ري شهري، الصلاة في الكتاب و السنة، ص 34.
24- الفروع من الكافي، ج 3، ص 269.
25- بحارالانوار، ج 77، ص 264.
26- محمدي ري شهري، الصلاة في الكتاب و السنة، ص 53.
27- سوره مباركه ماعون، آيات 4 - 5.
28- نورالثقلين، ج 5، ص 677.
29- نورالثقلين ، ج 5، ص 678.
30- محمدي ري شهري، الصلاة في الكتاب و السنة، ص 39.
31- محمدي ري شهري، الصلاة في الكتاب و السنة، ص 41.
32- الفروع من الكافي، ج 3، ص 269.
33- الفروع من الكافي، ج 3، ص 363.
34- العروة الوثقي، ج 1، في صلاة القضاء، مسئله 27 و توضيح المسائل مراجع، مسأله 1372.
35- محجة البيضاء، ج 3، ص 73.
36- وسائل الشيعه، ج 3، ص 13.
37- استفتائات جديد، ج 2، سؤال 417.
38- جامع المسائل، ج 2، سؤال 241؛ دانستني هاي لازم از نماز ، محمد وحيدي، ص83-104.

بازگشت