چرا بدون دانستن فلسفه احكام، بايد تقليد كنيم؟ آيا اين حالت به ما نوعي عدم اختيار و ناداني نمي دهد كه اعمال را تنها از روي اجبار انجام دهيم؟!


تقليد در مورد احكام است و هيچ عالمي نگفته كه نبايستي فلسفه احكام دانسته شود. علاوه بر آنكه دانستن حكمت و فلسفه احكام، از ندانستن آن بهتر است و قرآن و روايات نيز ما را به فلسفه احكام متوجه ساخته اند.

نوعا در آياتي كه احكام بيان گرديده، به حكمت آن هم اشاره شده؛ چنان كه درمورد نماز مي فرمايد: «أقم الصلاة لذكري»؛ «به ياد من نماز بر پا دار» و «أقم الصلاة إن الصلاة تنهي عني الفحشاء و المنكر»، «نماز را بر پا دار، كه نماز [انسان را] از كار زشت و ناپسند باز مي دارد». همچنين در مورد حجاب فرموده است: «ذلك أدني ان يعرفن فلا يؤذين» [1] ؛ «اين براي آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است» و...

بنابراين تقليد در احكام است، نه در فلسفه آنها. علاوه بر اين، فلسفه احكام تقليدي نيست؛ بلكه تحقيقي است. هر تقليدي هم به



[ صفحه 106]



معناي اجبار و حركت كوركورانه نيست. ما در بسياري از امور خود، از متخصصان تقليد مي كنيم. نظر پزشك حاذق را مي پذيريم و يا در خوردني ها و پوشيدني ها، نحوه زندگي و بسياري امور ديگر بدون آنكه فلسفه آنها را بدانيم به تقليد مي پردازيم. تقليد در احكام، همان رجوع به متخصص است و اگر كسي خود كارشناس باشد، بايد به نظر خودش عمل كند و حق تقليد از ديگران را ندارد.


پاورقي

[1] سوره ي احزاب، آيه 59.


بازگشت