رابطه درون و بيرون
دامنگيري مفاسد، جاذبه هاي تباه كننده موجود در اجتماع،
[ صفحه 33]
زلف ها و بدنهاي عريان، صحنه هاي بدآموز و تحريك كننده، نواها و نغمه هاي حرام چنان پرده اي بر دلها مي كشند كه آن را توان مشاهده و ارتباط با ظرائف و لطائف معنوي نيست.
چشمي كه در ساعات روز به تماشاي صحنه هاي لغزاننده در خيابان و بازار مشغول بوده و با فيلم و سينما و نوارهاي ويدئوئي انس گرفته آيا مي تواند عالم ملكوت را ببيند؟ دلي كه در گرو حركات و رفتار فلان رقّاص، در فلان فيلم داخلي يا خارجي است آيا مي تواند در گرو محبّت خدا قرار گيرد؟
مگر نه اين است كه ما از نظر علمي و ديني قائل به ارتباط درون و بيرون هستيم؟ مگر باور نداريم كه چشم جاسوس دل است؟ مگر نپذيرفته ايم كه حواس ما دريچه هائي از جهان خارج به داخلند؟ مگر انقلابات دروني و بيروني، تجليات متقابل ندارند؟ در آنصورت براي اصلاح درون بايد بيرون را ساخت، و براي پاكي دل ظاهر را هم بايد آراست.
مي خواهيم بگوئيم وسوسه هاي جهان كوچه و بازار، تحريك سازي نوارها و فيلم ها و سينما و تلويزيون، مصونيت دل را از نوجوان سلب مي كنند و روح تقوا و عبادت را از او مي گيرند. حتي ممكن است نوجوان در اثر تماشاي زلف هاي دختري اروپائي احساس لذت در عين گناه داشته باشد و با خود حساب كند ديگر نماز به چه دردي مي خورد؟ من كه تماشاچي فلان صحنه گناهم و اهل جهنم، ديگر چه فايده اي براي نماز من؟ غرض اين است كه تا اين جنبه ها سامان نيابند آن مشكل حل
[ صفحه 34]
نخواهد شد.