نماز عيد فطر


در نخستين روز ماه شوال و پس از يك ماه عبادت و روزه داري، به شكرانه ي اين توفيق، نماز عيد فطر خوانده مي شود.

نماز عيد فطر با معنويت خاصي كه دارد، دل ها را متوجه خدا مي كند و حالت توبه و استغفار را در دل ها ايجاد مي نمايد.

امام رضا عليه السلام مي فرمايد:

«انما جعل يوم الفطر العيد، ليكون للمسلمين مجتمعا، يجتمعون فيه و يبرزون لله - عزوجل - فيمجدونه علي ما من عليهم، فيكون يوم عيد و يوم اجتماع و يوم زكاة و يوم رغبة و يوم تضرع؛ [1] خداوند، روز فطر را بدين سبب، عيد قرار داد تا مسلمانان مجمعي داشته باشند كه آن روز، جمع شوند و در برابر خداوند، به خاطر منت ها و نعمت هايش، به تمجيد و تعظيم بپردازند. پس آن روز، روز عيد و تجمع و زكات و رغبت و نيايش است».



[ صفحه 227]



شهيد ثاني قدس سره مي فرمايد:

«در مورد نماز عيدين، در قلبت اين معنا را حاضر كن كه امروز، روز تقسيم جوايز و پخش رحمت و بخشش هديه به كساني است كه قرباني يا روزه ي آنها، قبول شده و وظايفشان را به درستي به جاي آورده اند».

پس در نماز عيد، خشوع بسيار كن و در حال نماز، و پيش از آن و بعد از آن، به سوي خدا تضرع كن كه اعمالت را بپذيرد و تقصيراتت را ببخشد و بترس از اين كه اعمالت رد شود و خجلت داشته باش از اين كه از در خداوند، طرد شوي و رسوا گردي.

اين روز، عيد كساني نيست كه لباس نو بپوشند؛ بلكه فقط براي كساني عيد است كه از وعيد عذاب، در امان باشند و از حسابرسي دقيق و تهديد، سالم بمانند و با اعمال صالح خود، شايسته ي برتري و افزايش احسان خدا شوند. [2] .



ابذلوا ارواحكم يا عاشقين

ان تكونوا في هوانا صادقين



داند اين را هر كه زين ره آگه است

كاين وجود همنشين، سد ره است



(شيخ بهايي)

يكي از باشكوه ترين نمازهاي عيد در طول تاريخ،مربوط به



[ صفحه 228]



امام رضا عليه السلام است كه به علت شكوه عظمت و معنويت اين نماز، اهريمنان مانع خواندن آن شدند و جلوي آن را گرفتند. آمده است:

«مأمون، خليفه ي عباسي - كه امام رضا عليه السلام را مجبور به قبول ولايت عهدي نموده بود - روز عيد فطر، از امام درخواست كرد تا نماز عيد را بخواند. امام عليه السلام ابتدا نپذيرفت؛ اما مأمون اصرار داشت كه نماز فطر را حتما بايد خود امام عليه السلام بخواند.

سرانجام حضرت رضا عليه السلام به شرط آن كه نماز را به سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت علي عليه السلام بخواند، قبول كرد. مأمون - كه به علت فكر قاصر، شرط امام را درنيافت - آن را پذيرفت و گفت: هر طوري كه مي خواهيد عمل كنيد.

مأمون سفارش كرد كه فرماندهان و مردم، در كنار منزل امام حاضر شوند و در معيت ايشان به مصلا بروند. مردم از اول صبح، كنار خانه ي آن حضرت گرد آمدند؛ به طوري كه راه ها از كثرت جمعيت بسته شد و زنان و مردان، پشت بام ها را پر كردند.

ياسر مي گويد: «آفتاب كه برآمد، امام برخاست و غسل كرد. عمامه ي سفيدي بر سر گذاشت و لباسش را بالا زد و فرمود: همه ي همراهانش نيز مانند امام عمل كنند. آن حضرت بدون پاي افزار و پياده از منزل خارج شد. ما نيز پشت سر امام حركت كرديم. امام عليه السلام



[ صفحه 229]



ابتدا سر را بلند كرد و چهار مرتبه گفت: «الله اكبر» احساس كرديم كه آسمان و زمين با آن حضرت، هم صدا شده اند.

هيبت و هيمنه ي امام، گويا رعبي در دل فرماندهان مسلح افكنده بود كه مات و حيرت زده، مجذوب حركت امام شده بودند.

حضرت رضا عليه السلام باز لب به تكبير گشود و ما نيز هم صدا با امام، تكبير گفتيم. صداي تكبير همراه با ضجه و فرياد مردم در هم آميخت و شهر را به لرزه درآورد. امام در تكبير خود مي فرمود: «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، علي ما رزقنا من بهيمة الانعام و الحمد لله علي ما ابلانا».

فرماندهان از مركب ها پياده شده، چكمه ها و كفش ها را به دور انداختند؛ زيرا كه ديدند امام با پاي پياده حركت مي كند.

آن حضرت چند قدم برمي داشت و در هر ده قدم مي ايستاد و سه بار تكبير مي گفت. ياسر گويد: گمان مي كرديم كه آسمان و زمين و كوه ها به امام عليه السلام جواب مي دهند. مرو يكپارچه، ضجه و فرياد و ناله شده بود. مأمون از اين اجتماع عظيم و پر از معنويت، مطلع گرديد. فضل بن سهل ذوالرياستين به او گفت: اگر حضرت رضا عليه السلام، با اين وضع به مصلا برسد، مردم به او فريفته مي شوند. صلاح آن است كه از او بخواهيد برگردد. مأمون نيز كسي را فرستاد



[ صفحه 230]



از امام عليه السلام خواست كه برگردد. آن حضرت كفش هايش را خواست و آنها را پوشيد. آن گاه سوار شد و برگشت». [3] .



[ صفحه 232]




پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 5، ص 141؛ من لا يحضره الفقيه، ج 51، ص 522.

[2] الاخلاق، ص 95.

[3] اصول كافي، ج 1، ص 489؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، باب 39؛ ارشاد مفيد، ج 2، باب 21.


بازگشت