داستان هايي از سجده هاي امام رضا


از سجده ها و توجهات قلبي حضرت امام رضا عليه السلام داستان هاي زيادي نقل شده است كه دقت در آنها، انسان را با عظمت و ارزش سجده و فضيلت و بزرگي و عبوديت آن امام همام آشنا مي كند.

سليمان جعفري گويد: امام رضا عليه السلام فرمودند: «من در حال سجده بودم كه بادي وزيدن گرفت، مردم هر كدام براي خود جايي پيدا كردند تا از باد محفوظ بمانند؛ ولي من همچنان در سجده ماندم تا باد آرام شد و از وزيدن بازايستاد». [1] .



[ صفحه 184]



ابوالصلت هروي گويد: وقتي حضرت رضا عليه السلام از نيشابور به جانب مرو رهسپار شد به ده سرخ رسيد. عرض كردند: آقا ظهر شده است نماز نمي خوانيد؟

آن حضرت پايين آمد و فرمود: آب بياوريد. عرض كردند: آب نداريم، امام با دست زمين را كاويد و چشمه ي آبي ظاهر شد. آن جناب و همراهان وضو گرفتند. [و هنوز اثر آن چشمه تا امروز باقي است].

بعد رو به قبله ايستاد چند ركعت نماز خواند و دعا كرد. پس از تمام شدن دعا، سجده اي طولاني كرد كه من شمردم پانصد تسبيح در آن سجده گفت. [2] .

هم چنين در عيون اخبار الرضا نقل شده است كه صولي گفت: مادر پدرم، كه عذرا نام داشت، گفت: مرا با صد كنيز ديگر از كوفه خريدند و براي مأمون بردند.

حرمسراي او بهشتي بود از خوراكي و ساير چيزهاي خوب و پول فراوان. مرا مأمون به حضرت رضا عليه السلام بخشيد. وقتي وارد خانه حضرت رضا عليه السلام شدم، آنچه نعمت در خانه ي مأمون بود از دست دادم. يك كنيز سرپرست ما بود كه ما را شب ها بيدار مي كرد و به نماز وامي داشت...



[ صفحه 185]



صولي گفت: زني عاقل تر و سخاوتمندتر از جده خود نديدم. در سال 270 (ه. ق) از دنيا رفت كه در آن وقت صد سال داشت. خيلي از اوقات راجع به حضرت رضا عليه السلام از او مي پرسيدند، در جواب مي گفت: چيزي به خاطر ندارم جز اينكه عود هندي بخور مي كرد و پس از آن گلاب و مشك به كار مي برد.

وقتي نماز صبح مي خواند، در اول وقت آن را به جاي مي آورد. پس از آن به سجده مي رفت و سر از سجده برنمي داشت تا خورشيد بالا مي آمد و بعد براي رفع نيازمندي هاي مردم جايي مي نشست، يا سوار مي شد و مي رفت». [3] .

رجاء گويد:

«به خدا كسي را از حضرت رضا عليه السلام پرهيزگارتر و ذكرگوتر در تمام اوقاتش نديدم و نه كسي را ديده ام كه از او بيشتر از خدا خوف داشته باشد.

سحرگاه نماز صبحش را مي خواند، پس از نماز در محراب خود به تسبيح، تحميد، تكبير و تهليل مشغول مي شد و صلوات بر پيامبر و آلش مي فرستاد، تا خورشيد طلوع مي كرد. بعد رو به مردم مي كرد و با آنها به گفت وگو مي پرداخت و يا ايشان را موعظه مي كرد تا نزديك ظهر. بعد باز وضوي خود را تازه مي كرد و به طرف



[ صفحه 186]



محراب خويش مي رفت». [4] .


پاورقي

[1] ادعيه و زيارت حضرت امام رضا عليه السلام، ص 85.

[2] بحارالانوار، ج 12، ص 113. (مترجم).

[3] همان، ص 81 و 82.

[4] همان، ص 84.


بازگشت