حضور قلب


از امام هشتم پرسيدند ادب نماز چيست؟ حضرت فرمود:

«حضور القلب و افراغ الجوارح و ذل المقام بين يدي الله تبارك و تعالي و يجعل الجنة عن يمينه و النار يراها عن يساره و الصراط بين يديه والله امامه؛ [1] ادب نماز اين است كه نماز را با حضور قلب و فراغت اعضا و جوارح از هر كاري، به جاي آوري و با ذلت در مقابل خداوند بايستي و بهشت را در طرف راست خود ببيني و آتش را در طرف چپ و صراط را پيش رو و خداوند را در مقابل».

در تعريف حضور قلب آمده است:

«مقصود از حضور قلب، اين است كه قلب در هنگام نماز، نزد نماز باشد، نه مشغول به امر ديگري كه او را از نماز، غافل مي كند و همين مقدار كه نمازگزار قلبش، متوجه ظاهر احوال و اقوال نماز



[ صفحه 131]



باشد، در تحقيق حضور قلب، كافي است». [2] .

صاحب كتاب «الاخلاق» نيز مي گويد:

«منظور از حضور قلب اين است كه قلب انسان، از غير نماز خالي باشد و گفتار و كردار انسان، در آن با هم مقرون بوده و فكر در غير آنها غوطه نخورد. پس هر گاه فكر انسان از غير نماز فارغ شود و ياد نماز در قلب بماند و انسان از آن غافل نباشد، حضور قلب حاصل شده است». [3] .

دل انسان، مانند قلعه اي محكم است و شيطان چون دشمن مهاجم، تلاش مي كند وارد اين قلعه شده و آن را تصاحب كند.

حفظ و حراست از اين قلعه، جز با نگه داري از درهاي ورودي آن، امكان پذير نيست. براي حفاظت قلعه، بايد همه ي درهاي ورودي و راه هاي نفوذي آن، به خوبي شناخته شود. چيزي كه همه ي راه هاي نفوذ شيطان در قلعه ي دل را مي بندد، توجه به خدا و روي آوردن به درگاه حضرت احديت است.

البته مجرد تلفظ به ذكر الهي، انسان را از وسوسه ي شيطان حفظ نمي كند؛ بلكه لازم است قلب انسان به وسيله ي تقوا آراسته گردد و از صفات نكوهيده، پيراسته باشد كه صفات نكوهيده تورهاي شيطان



[ صفحه 132]



و جنود ابليس است.

آن گاه نمازگزار بايد در عبادت هاي خويش نيك بينديشد، به خصوص در بهترين آن كه عبارت است از نماز.

شهيد ثاني خطاب به نمازگزار مي فرمايد: «خوب مراقب دل خويش باش. هنگامي كه مشغول نماز هستي، چگونه شيطان دلت را مي ربايد و به كوچه و بازار مي برد و در پيرامون معاملات مردم و پاسخ مخالفان و مسائل ديگر به انديشيدن وامي دارد. يك مرتبه مي بيني كه در بيابان ها حركت مي كني، از مهلكه ها و مخاطره ها، خودت را مي رهاني و مسائل بي اعتباري كه هرگز در غير نماز، توجهي به آن نداري، بر تو فشار نمي آورد و اين افكار را به تو، عرضه نمي دارد». [4] .

نماز، عرض حاجت و بيان شكايت به حضرت دوست است.

نماز، ورود در جرگه ي اهل كرامت و خروج از قبيله ي دنائت است.

نماز، آمادگي براي شهودي عارفانه و حضوري خالصانه است.

نماز، بيت الحرام عشق و عرفات مهر است.

نماز، اولين و آخرين وادي معراج و تعالي است.

نماز، مدينه ي نوريان و سراي پاكان است.



[ صفحه 133]



نماز، شقايق هدايت و لاله ي عنايت است.

نماز، ميعاد رويش و ميقات شكفتن است.

نماز، سفارش محبوب و خواسته ي معبود است.

نماز، اجازه ي تشرف و پروانه ي تقرب است.

گفتني است كه قيام به اداي حقوق نماز، جز از ارباب قلوب متصور نشود؛ زيرا كه حقيقت و روح و قلب نماز، راز و نياز با حضرت احديت و مناجات با رب الارباب و حضرت صمديت است (المصلي يناجي ربه و لو علم المصلي من يناجي ما التفت) [5] .

و ركوع و سجود و تشهد و تكبير و تسليم و اذكار، صورت ظاهري نماز مي باشد و به همين سبب است كه فرموده اند:«از نماز آن مقدارش مقبول واقع مي شود كه نمازگزار در حين انجام و تكلم به آن، قلبش، متوجه معاني آن باشد».

حضرت امام رضا عليه السلام فرموده اند: «ان الصلاة افضل العبادة لله و هي احسن صورة خلقها الله، فمن اداها بكمالها و تمامها فقد ادي واجب حقها و من تهاون فيها ضرب بها وجهه؛ [6] همانا نماز بهترين شيوه ي بندگي خدا است و آن زيباترين شكلي است كه خداوند آن را آفريده؛ پس كسي كه به طور كامل و تمام آن را به جا آورد، حق واجب آن را ادا كرده است و



[ صفحه 134]



كسي كه در انجام آن كوتاهي كند، خدا آن را به صورتش مي زند».

حضرت رسول صلي الله عليه و آله نيز فرموده اند: «الصلاة ميزان من وفي استوفي؛ [7] نماز ميزان و الگو است، هر كس همه ي آداب و شرايط آن را به طور شايسته رعايت كند، اجر و پاداش كاملي دريافت خواهد كرد».

و مهم ترين حق آن، رعايت حضور قلب و توجه به معاني و مفاهيم نماز است.

نمازگزار، بايستي همواره خود را در محضر خداوند متعال مشاهده كند (بين يدي الله تبارك و تعالي).

و از پريشاني حواس و افكار غير الهي بپرهيزد.

نمازگزار، بايد حريم اوامر الهي را بسيار بزرگ بشمارد و از عظمت پروردگار خويش خائف بوده و به رحمت واسعه ي پروردگار اميد داشته باشد. او هنگامي كه براي نماز ايستاده و به محل سجده چشم دوخته است، بايد در ذهن خود مجسم كند كه در برابر خداي قادر متعال ايستاده كه او را مي بيند و به آنچه در اعماق دلش مي گذرد آگاه است.

حضرت امام رضا عليه السلام در فرازهاي سخنانش توجه به اين چند نكته را در امر حضور قلب براي هر نمازگزاري ضروري دانسته اند:



[ صفحه 135]



1- نماز را با حضور قلب و فراغت اعضا و جوارح از هر كاري به جاي آورد.

2- با ذلت در برابر خداوند بايستد.

3- بهشت را در طرف راست خود ببيند.

4- آتش دوزخ را در طرف چپ خود ببيند.

5- صراط را در پيش روي خود قرار دهد.

6- خداوند را در مقابل خود مشاهده كند.

حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرموده است: «عبادت كن خداي تعالي را، چنان كه گويا او را مي بيني و اگر او را نمي بيني، او تو را مي بيند». [8] .

هم چنين نمازگزار بايد متوجه باشد كه توجه به خدا، منحصرا بايد با قلب او باشد و درونش متوجه حضرت احديت باشد؛ اما سر و صورت او آينه ي دل و تابع و پيرو آن است و توجه سر و صورت، به تنهايي ارزش ندارد.

بنده اي كه دامن خدمت به كمر بسته است در برابر سيد و مولاي خود ايستاده است، چگونه ممكن است از او روي برتابد و افكارش را در غير آنچه مولا مي خواهد به كار اندازد؟ بي گمان چنين كاري، موجب محروميت او از توفيق بندگي خواهد بود؛ كجا رسد كه آن مولي خداي قادر متعال باشد كه او را آفريده و همه ي



[ صفحه 136]



مقدراتش را تقدير نموده است. در حديث آمده است:

«ان الله لا ينظر الي صوركم و لكن ينظر الي قلوبكم؛ [9] خداي متعال هرگز به صورت هاي شما نگاه نمي كند؛بلكه به دل هاي شما نگاه مي كند». حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام نقل فرموده اند: «ان رجلا من اصحاب علي عليه السلام يقال له قيس كان يصلي، فلما صلي ركعة اقبل اسود، فصار في موضع السجود فلما نحي جبينه عن موضعه، تطوق الاسود في عنقه ثم انساب في قميصه؛ [10] مردي از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بود به نام «قيس»، هنگامي كه مشغول نماز شد، در ركعت اول مار سياهي آمد و در موضع سجده ي قيس قرار گرفت، او با بي توجهي كامل به ركوع و سجود رفت، وقتي پيشاني برداشت، مار به گردن او پيچيد، سپس وارد پيراهن او شد؛ ولي او به نمازش ادامه داد و از مار هم آسيبي به او نرسيد».

سپس حضرت رضا عليه السلام قضيه اي را كه براي خودشان رخ داده بود، نقل كرد و فرمود: «من روزي در فرع بودم (زميني واقع در مابين مكه و مدينه) وقت نماز فرارسيد، پس پياده شدم و به سوي بوته ي ثمامه رفتم (در بيابان عربستان گاهي بوته هايي به قد يك درخت وجود دارد كه از سايه شان به خوبي مي توان استفاده كرد). همين كه به نماز ايستادم و ركعتي خواندم، يك افعي نزديك من



[ صفحه 137]



آمد و در كنارم قرار گرفت و من متوجه نماز شدم و از آن نكاستم و كم نكردم. افعي به من نزديك شد و سپس به طرف بوته برگشت. وقتي از نماز فارغ شدم، در حالي كه دعا و تعقيباتم را نيز تخفيف نداده بودم، بعضي از يارانم را كه همراهم بودند، فراخواندم و گفتم: پشت سر شما زير بوته افعي است». پس او را كشتند. آن گاه امام علي بن موسي الرضا عليه السلام فرمود: هر كس از غير خدا نترسد خداوند او را كفايت مي نمايد». [11] .



كي نماز آمد، نماز بي حضور

كي نماز آمد نماز بي خطور



گر حضوري پس تو مملوي ز نور

هم تو را، معراج و هم احرام حور



حبذا زين قرب و هم از اين مقام

حبذا زين عرش و هم طور و كلام



كن تو روشن، موسي از بيضاي دست

مملكت تن را تو از بالا و پست



در سرير دل تو استبرق بپوش

هم زحوض دل مي احمر بنوش




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 84، ص 246؛ فقه الرضا، ص 43.

[2] اسرار الصلاة، ملكي تبريزي، ص 186.

[3] الاخلاق، ص 81.

[4] اسرار الصلاة، ص 62.

[5] ينبوع الاسرار، ص 53.

[6] بحارالانوار، ج 84، ص 246.

[7] ارشاد القلوب، ص 128.

[8] آداب الصلاة، ص 45.

[9] اسرار الصلاة شهيد ثاني، ص 80 (بحارالانوار، ج 70، ص 248).

[10] بحارالانوار، ج 81، ص 264.

[11] بحارالانوار، ج 84، ص 247.


بازگشت