ترك مهم ترين جلسات تاريخ به خاطر نماز


مأمون خليفه ي ستمكار عباسي، با نقشه اي از پيش ساخته، مناظره و مباحثه اي ديني تدارك ديد تا دانشمندان ورزيده در بحث و جدل و سران مذاهب و اديان مختلف را در مجلسي با هشتمين امام علي بن موسي عليه السلام رو در رو قرار دهد و بدين ترتيب شايد بر عظمت علمي و معنوي امام شكستي وارد آورد. امام عليه السلام، به تنهايي به پاسخ آنان نشست و با بياني رسا و منطقي گويا، هر يك را به عجز و تسليم و پذيرش استدلال خويش واداشت، چنان كه حق را بازشناختند و بر عظمت علمي امام اعتراف كردند.

در چنين مجلس بااهميتي، امام عليه السلام در ميان بحث به مأمون رو كرد و فرمود: «الصلاة قد حضرت؛ وقت نماز است...».

يكي از دانشمندان - كه با امام به بحث مشغول بود - عرض كرد: سرور من پاسخ را ناتمام مگذار كه دلم نرم شده و آماده ي پذيرشم...؟

امام فرمودند: نماز مي خوانيم و برمي گرديم... برخاست و ديگران نيز برخاستند.

در تفصيل اين داستان آمده است:

يكي از ادياني كه نامش در قرآن آمده «صابئين» است كه به حضرت يحيي گرايش دارند. ضمنا براي ستارگان تأثيري قائلند و



[ صفحه 114]



نماز و مراسم ويژه اي دارند كه هنوز در خوزستان گروهي از آنان هستند. اين فرقه رهبري بسيار دانشمند ولي مغرور داشتند به نام عمران كه بارها با امام رضا عليه السلام گفت وگو مي كرد؛ ولي زير بار نمي رفت، در يكي از جلسات امام رضا عليه السلام استدلالي كرد كه او تسليم شد و گفت: «الآن لان قلبي؛ حالا روح من نرم شده و حاضرم مكتب تو را بپذيرم»، ناگهان صداي اذان بلند شد. امام رضا عليه السلام جلسه را ترك كرد. مردم گفتند: فرصت حساسي است، چنين فرصتي پيش نمي آيد، امام فرمود: اول نماز! او كه اين تعهد را از امام ديد علاقه اش بيشتر شد.

حضرت رضا عليه السلام در داخل مجلس نماز خواند. پس از نماز مجلس براي مرتبه دوم تشكيل شد. حضرت رضا عليه السلام عمران را پيش خواند و فرمود: سؤال كن؟

عمران از آفريدگار و صفاتش سؤال كرد و جواب كاملي شنيد تا اين كه فرمود: فهميدي؟ جواب داد: بلي آقاي من فهميدم و گواهي مي دهم خداوند همان طوري است كه شما توصيف فرموديد و اين كه محمد بنده و برگزيده ي خداوند است و دين او دين حق است. پس رو به جانب قبله نموده، به سجده افتاده و اسلام آورد. [1] .



[ صفحه 116]




پاورقي

[1] داستان ها و حكايت هاي نماز؛ ص 33؛ترجمه جلد دوازدهم بحارالانوار، ص 164.


بازگشت