فلسفه و اسرار نماز




شولاي نور بر تن ما مي كند نماز

ما را غريق مهر خدا مي كند نماز



با بانگ پرصلابت «قد قامت الصلاة»

ما را به كوي عشق صلا مي كند نماز

(عليدوستي)



«اين است نماز ما و نيايش روزانه ي ما؛ به سوي خدا، خداي يكتا، خداي پرمهر؛ نيايشي كه هر فرازش، بيانگر اصلي از اصول جهان بيني اسلام، و هر حركتش، نمايشگر پيوند عميق انسان با خدا است.

نيايشي كه انسان را به سوي خدا، به سوي راه او، و به سوي رهبران او، مي كشاند. او را به همه ي شايسته كاران روي زمين در طول تاريخ - در گذشته و آينده و حال - پيوند مي دهد وصف او را از صف ستمگران، تبه كاران و گمراهان، جدا مي سازد تا در راه راست



[ صفحه 33]



خدا، استوار بماند و به بيراهه نيفتند». [1] .

ضمرة بن حبيب مي گويد: از پيامبر عليه السلام درباره ي نماز و فلسفه ي آن پرسش شد. حضرت در خواص و اسرار نماز فرمودند:

نماز، از شرايع دين است.

نماز، منهاج و صراط پيامبران به سوي الله مي باشد.

براي نمازگزار است: دوستي فرشتگان، هدايت و ايمان، نور معرفت و شناخت پروردگار، تشخيص حق از باطل،بركت در رزق و روزي، راحتي بدن و سلامت آن و كراهت و ناراحتي شيطان.

نماز سلاح مؤمن عليه كافر و موجب اجابت دعا و قبولي اعمال است.

نماز، زاد و توشه ي مؤمن، در دنيا براي آخرت مي باشد.

نماز، شفيع نمازگزار در نزد ملك الموت، مونس در قبر و فراش نيكو در زير او و پاسخ وي براي نكير و منكر مي باشد.

نماز بنده در محشر، تاجي است بر سر او و موجب نورانيت صورت او، لباس براي بدن وي و ساتر و حايل بين او و آتش جهنم است.

نماز، حجت و برهان خوبي بين او و پروردگارش بوده و موجب نجات وي از آتش جهنم و جواز عبور از صراط است.

نماز، موجب فتح و گشايش ابواب جنت به روي نمازگزار است.



[ صفحه 34]



نماز، مهريه ي حورالعين و ثمن و بهاي بهشت است.

به وسيله ي نماز، بنده به درجه ي عالي و مقام والا مي رسد؛ زيرا نماز تسبيح، تحميد، تهليل، تكبير، تمجيد، و تقديس الهي است.

نماز، قول حق و دعوت به سوي قرآن مي باشد». [2] .



دل هاي خو گرفته به مرداب شرك را

سرچشمه ي خلوص و رضا مي كند نماز



هر صبحدم، به روي خداباوران خاك

درهاي رحمت است كه وا مي كند نماز



آكنده از طنين عبور فرشته هاست

آن جا كه بال نافله وا مي كند نماز



با نماز، مي توان به اوج قله ي عرفان و شهود صعود كرد.

با نماز، مي توان تا بيكرانه هاي عشق الهي، پرواز نمود.

با نماز، مي توان از قفس سنگي تن، رهايي يافت.

نماز، راهنماي پيامبرگونه ي انسان ها، به سوي روشنايي و پاكي ها است.

نماز، ساحل رستگاري غرق شدگان در گرداب غفلت و بيراهگي است.

نماز، بهترين پناهگاه براي پريشان خاطران و درماندگان است.



[ صفحه 35]



نماز، بهشت وصال مشتاقان و دلدادگان است.

نماز، باده ي فناي عارفان و سالكان الي الله است.

چرا اين همه ستايش و سفارش؟

فلسفه ي اين همه ستايش هاي شگفت آور از نماز و بزرگداشت هاي حيرت انگيز از نمازگزاران راستين، چيست؟

كدامين انگيزه و يا انگيزه هاي هستي ساز مكتوم در جوهر اين عبادت، موجب سهمگين ترين تهديدهاي خيره ساز، نسبت به خوارشمارندگان و سهل انگاران آن، گشته است؟

چرا خداي حكيم در پيامنامه ي آسماني همه سو نگرش (قرآن)، آن جا كه سخن از «خويشتن داران» مي راند، پس از ايمان به خود، برپايي نماز را، نخستين نشانه ي پرهيزكاران مي داند، (الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة)؟

چرا در اين كتاب آسماني، به هنگام برشمردن ويژگي هاي ايمان آورندگان راستين، باز نخستين ويژگي آنان را، خشوع در نماز (الذين هم في صلاتهم خاشعون) و واپسين نشانه ي آنان را، در «پاسداري از اين عبادت» (الذين علي صلواتهم يحافظون) مي نماياند؟

چرا پيشوايان سترگ اسلام، در جاي جاي سخنانشان، بزرگ ترين ستايش هاي چشمگير را از نماز كرده اند و با زيباترين و



[ صفحه 36]



جانبخش ترين تعابير، ما را به گرايش آگاهانه به سوي آن و باز شناخت هر چه بيشتر پايگاه عظيم آن در آيين اسلامي، برانگيخته اند؟ چرا همه ي كردارهاي آدمي در گرو «صحت نماز» بوده و پذيرش نيكوكاري ها به «قبول نماز» منوط گشته است؟ و...

در جواب گفتني است كه نماز، ده ها و شايد صدها فلسفه و علت منحصر به فرد داشته باشد. «اين گنجينه ي ذكر و راز را هرگز پاياني نيست و هر كه با آن بيشتر آشنا شود، جلوه و درخشش بيشتري در آن مي يابد». [3] .

در هر يك از شريعت ها و اديان الهي، انواع عبادات به وضعي خاص مقرر بوده است و در تمام كتاب هاي آسماني،پس از ذكر توحيد و ايمان بر يگانگي خداي تعالي، نماز درجه ي اول اهميت را حائز بوده و در رأس تمام عبادت ها قرار داشته است.

در تاريخ اسلام نيز نماز، اولين عبادتي بود كه پيامبر عليه السلام به برپايي آن فرمان يافت و از آن پس بود كه ساير احكام اسلامي تشريع شد، حال آيا چنين عبادتي، از فلسفه و اسرار زيادي برخوردار نخواهد بود؟

هشام از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا خداوند نمازهاي يوميه را واجب كرده است؛ در حالي كه نماز، مردم را از كارهاي زندگي



[ صفحه 37]



بازمي دارد و براي آنان رنج و زحمت دارد؟

امام فرمود: «علت هاي زيادي دارد؛ زيرا اگر خداوند مردم را بدون وسيله تذكر و تنبه رها مي كرد و فقط به بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله اكتفا مي نمود و قرآن را در دسترس مردم مي گذاشت، سرنوشت مسلمانان، همچون ملت هاي [ديگر] مي شد و به تدريج از پيامبر و كتاب و مكتب او فاصله مي گرفتند. پس خدا اراده كرد كه امر پيامبر صلي الله عليه و آله فراموش نشود...». [4] .

پيشوايان معصوم عليهم السلام در هر فرصتي،به بيان فلسفه و اسرار نماز پرداخته اند و در هر بياني، پرده اي از پرده هاي نوراني آن را كنار زده اند.

در اين صحيفه، تنها به چندين مورد از فلسفه و اسرار نماز - كه توسط امام رضا عليه السلام بيان شده است - بسنده مي شود و بررسي همه جانبه ي آن به مجالي ديگر موكول مي گردد.


پاورقي

[1] چهارصد سخن، ص 71.

[2] بحارالانوار، ج 6، ص 231؛ خصال صدوق، ج 2، ص 522.

[3] مقام معظم رهبري (چهارصد سخن)، ص 240.

[4] ميزان الحكمه، ج 5، ص 375.


بازگشت