غزل


حميدرضا ايران نژاد - خميني شهر



سجاده است و دست دعايي كه يپش روست

قد قامت الصلاة، صدايي كه پيش روست



صبح است و باز بوي اذان مي وزد به دل

نيت براي اوست، خدايي كه پيش روست



تكبير عشق دست دلم را گرفت و برد

تا چشمه هاي پنجره هايي كه پيش روست



اينك! نماز و ما و كليد در بهشت

اينك! حضور راهنمايي كه پيش روست



اي دل وضو بگير و نمازي بخوان به صدق

با عشق و شور، پيش خدايي كه پيش روست





[ صفحه 116]




بازگشت