نماز سرخ صنوبر


(آخرين نماز امام (ع)

نسترن قدرتي - سمنان



هنگامه ي قيامت عاشورا

صحراي عشق، عرصه ي محشر بود



دلها ز داغ سرخ عطش بي تاب

چشم تمام آينه ها، تر بود



صحرا پر از حضور شقايق ها

لبريز عطر بال كبوتر بود



دستي ز باغ فاطمه (س) گل مي چيد

باغي كه سبز و سرخ و معطر بود





[ صفحه 63]





سروي ميان معركه در آتش

از شعله ي شرار ستمگر بود



از سوز تشنه كامي گل، مي سوخت

مردي كه داغدار برادر بود



مردي ز نسل آبي درياها

با اوج بي كرانه برابر بود



مثل شميم عاطفه عطرآميز

مثل زلال سوره ي كوثر بود



آيينه ي رشادت مولايي

نستوه، شب شكار، دلاور بود



سرشار آيه آيه غم و ماتم

مردي كه نور چشم پيمبر بود



بر لب سرود سرخ نيايش داشت

روحش، قرين درد مكرر بود



او را ز جاودانگي ايمان

آواي جاودانه ي باور بود



باران تير بود رها، اما

سردار عشق را سر ديگر بود





[ صفحه 64]





تا قبله ي حضور خدا جاري

عطر نماز سرخ صنوبر بود



در سر هواي سبز پريدن داشت

روحي كه در نماز، شناور بود





[ صفحه 65]




بازگشت