پنجره اي به بهار


رضا خيري «شكيب»



اي دل انگيزتر از لذت پرواز، نماز

عشق ورزي مرا فرصت ابراز، نماز



در زلال تو كه سرچشمه ي رود شوقي

مي شوم با نفس آينه همراز، نماز



با تو يك پنجره دارم به تماشاي بهار

بي تو با سردترين حنجره دمساز، نماز



دلت از دختر خورشيد خبر دارد و عشق

لبت از ماندن و پوييدن و آغاز نماز





[ صفحه 26]





من كويري تر از آنم كه به خود سبز شوم

روزني كن به دل سوخته ام باز، نماز



با طمأنينه ي الفاظ تو آرام شوم

اي غزلسازترين مرغ خوش آواز، نماز



در حوالي تو صد چشمه ي پاك است و زلال

و من و اين همه داغ جگرانداز، نماز



غنچه ي لاله ام و داغ شكفتن دارم

حرفها دارم از آن نرگس غماز، نماز



اي خوش آن اوج نشينان كه به بال و پر سرخ

تا عروج تو رسيدند به پرواز، نماز



در كدامين غزل سبز به من هديه شدي

كه پر از شوق شكفتن شده ام باز، نماز





[ صفحه 27]




بازگشت