مقدمه


هوالمعبود

در حريم راز



در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد

زانكه آنجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش



در جهان آفرينش هيچ لذت و موهبتي برتر و دلپذيرتر از آن نيست كه عاشقي مشتاق به قرب و جوار معشوق بار يابد و از وصل و لقاي او برخوردار گردد.

بسا دلدادگان كه از محنت فراق كارشان به شيدايي و جنون كشيده و گاه از شدت اندوه جان در سر كار عاشقي كرده اند، حال آنكه معشوق و محبوب آنان موجودي خاكي و در معرض فنا و زوال بوده است. همان عزيز دلبند اگر جان از كالبدش بيرون رود عاشق از جسد او وحشت دارد و ديگر ميل و رغبت ديدار پايان مي پذيرد، چنانكه مولانا در اين معني گويد:



آنچه بر صورت تو عاشق گشته اي

چون برون شد جان چرايش هشته اي



صورتش برجاست اين سيري ز چيست

عاشقا وابين كه معشوق تو كيست



سپس گويد:



عشق آن زنده گزين كو باقي است

وز شراب جانفرايت ساقي است



عشق آن بگزين كه جمله ي انبيا

يافتند از عشق او كار و كيا



عشق بر مرده نباشد پايدار

عشق را بر حي و بر قيوم دار



آري انبيا و اوليا و ارباب معرفت دل به عشق دلداري سپرده اند كه حسن بي مثال او زوال نمي پذيرد و زنده جاويد و حقيقت حيات است.



[ صفحه 6]



همان محبوب و منظوري كه عاشقان حقيقت بين در راه وصل و لقاي او از سر جان و جهان برخاسته و دل بدو سپرده اند، همان عشقي كه مولاي متقيان و پيشواي عارفان علي عليه السلام در دعاي كميل به محبوب ازلي خطاب مي كند. يا الهي و سيدي مولاي و ربي صبرت علي حر نارك فكيف اصبر علي فراقك، اي معبود و سرور و مولا و پروردگار من، گيرم من بر عذاب تو شكيبايي ورزيدم، پس چگونه بر جدايي و فراق تو صبر كنم، همان عشقي كه پيشواي دلدادگان حسن ازل سالار شهيدان حسين عليه السلام در دعاي عرفه عرضه داشت، «خسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبك نصيبا»، معبود من، زيانمند باد تجارت بنده اي كه تو براي وي بهره اي از محبت خود قرار نداده اي، همان عشقي كه زيور عابدان و سيد ساجدان درباره ي آن گفت: «الهي من ذاالذي ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا، و من ذاالذي انس بقربك فابتغي عنك حولا»، معبود من، كيست كه شيريني محبت ترا چشيده باشد و ديگري را بر تو اختيار كند، و كيست كه به مقام قرب تو انس گرفته باشد و لحظه اي از تو روي گرداند.

پس در عالم كدام شوربخت بينوايي است كه نخواهد به قرب چنين محبوبي بار يابد و از موهبت راز و نياز با او سر باز زند و خواستار تقرب به پيشگاه وي نباشد.

در حالي كه آن غني بي نياز و معبود يگانه بي انباز كه از عبادت جن و انس مستغني است بي هيچ رادع و مانعي و بي هيچ حاجب و درباني عاشق را به حريم وصال رهنمون آمده و نماز را كه نردبان عروج به ملكوت اعلي و پرواز مرغ روح به معراج قرب است به آساني و سادگي در دسترس انسان قرار داده و با اين نردبان مي توان تا عرش قرب راه يافت و به حريم وصال آرام گرفت.

آري نماز معراج مؤمن و صيقل آينه روح از زنگار هوي و هوس است با اين بال مي توان از تنگناي دنياي محدود به فراسوي عرصه ي جهان مادي



[ صفحه 7]



پرواز كرد و در اين چشمه سار زلال رحمت مي توان جميع پلشتي ها را از دامان روان خود پاك ساخت، در اين خلوت انس و حريم راز مي توان با معشوق و محبوب بي انباز، نجوا و گفتگو كرد و در اين درياي بيكرانه رحمت و لطف مي توان قطره صفت فاني شد و چون غرقه گشتي با دريا يكي خواهي شد. كه در اين معني است كه آمده العبودية جوهرة كنها الربوبه، بندگي و عبوديت جوهري است كه ربوبيت در كنه آن جاي دارد.

نماز است كه پيامبر مكرم درباره ي آن فرمود، «قرة عيني في الصلوة» روشني چشم من در نماز است و فرمود، «موضع الصلوة من الدين كموضع الرأس من الجسد» مقام و جايگاه نماز نسبت بدين مانند جايگاه سر است نسبت به بدن، و فرمود: اول ما يحاسب به الصلوة، نخستين چيزي كه به حساب آن مي رسند نماز است و فرمود: «ليس بين العبد والشرك الا ترك الصلوة فاذا تركها فقد اشرك»، ميان بنده و شرك جز ترك نماز فاصله اي نيست، هرگاه بنده نماز را ترك گويد شرك ورزيده است.

آري نماز كليد جميع خيرات و مفتاح تمام حسنات و بازدارنده انسان از فحشاء و منكر است و نجوا و ذكر با محبوب و معبود يكتا و يگانه، همو كه جلال و جمالش را زوال و نقصان نيست، عارفي گويد: اگر رضوان، كليد هشت بهشت را در آستين من نهد و گويد هر هشت بهشت بگير و نماز بامداد را از اول وقت به آخر وقت به جاي آر، من آن هشت بهشت را نخواهم و نماز اول وقت را رها نكنم درود بر آن مقربان كه رضاي دوست را بر هر آنچه در دو جهان است ترجيح مي دهند و از دوست جز دوست چيزي طلب نمي كنند



اگر چه مشك اذفر خوش نسيم است

دم جانبخش چون بويت ندارد



مقام خوب و دلجوي است جنت

وليكن رونق كويت ندارد



باري در اين سنوات اخير مسؤلان و متصديان ستاد اقامه نماز با صدق و اخلاص و عزمي راسخ و قدمي استوار، گام هاي مؤثري در جهت اشاعه



[ صفحه 8]



فرهنگ نماز و تبيين جايگاه و منزلت آن برداشته و از مقولات مختلف هنري در معرفي اين فريضه ي الهي سود جسته اند، از جمله گردآوري آثار منظوم در اين زمينه و طبع و نشر آن سروده ها كه درين باب خدمات شايسته اي به انجام رسانيده اند كه از جمله آن آثار دو مجموعه يكي به نام معراج مؤمن و ديگري نور مؤمن است كه عناوين آن متخذ از احاديث نبوي است، و همايش هايي نيز ترتيب داده و به سرايندگان بهترين آثار جوائزي اهدا شده است.

اينك مجموعه اي ديگر فراروي شماست با نام و عنوان نيايش سرخ كه بيان كننده عظمت و منزلت نماز است، خاصه اينكه اين مجموعه حول محور شورانگيزترين جلوه ي نماز يعني اقامه ي آن توسط سالار شهيدان و انصار و اصحاب آن حضرت سروده شده كه حسين عليه السلام در سهمگين ترين موضع و هولناك ترين عرصه به اقامه نماز پرداخت و نقشي جاودان بر صحيفه ي دوران رقم زد ازين رو سروده هاي اين مجموعه پيرامون آن نيايش سرخ سروده شده و پرتوي از انوار آن خورشيد تابناك در اين آينه منعكس گشته است، اميد است كه ذكر نماز آن سرور درسي باشد براي مؤمنان راستين و صاحبان اخلاص و يقين، و از آن مهربان بخشنده خاضعانه خواستاريم كه ما را به مشرب صدق و اخلاص رهنمون گردد تا اين فريضه را چنانكه مورد قبول خداوند است به جاي آريم، در پايان مزيد توفيق مسئولان محترم ستاد اقامه نماز را از پيشگاه خداوند متعال خواستاريم سعيشان مشكور و پاداش آنان با پروردگار بخشنده باد. بمنه و كرمه

محمود شاهرخي

سالروز شهادت فاطمه سلام الله عليها

سوم جمادي الاولي 1420



[ صفحه 9]




بازگشت