مسجد و جايگاه آن


جناب آقاي احمد مسجد جامعي

وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد و سپاس خداوند بزرگ را كه بار ديگر در دوازدهمين اجلاس طيبه نماز توفيق سخن گفتن، دست داد.

با اداي احترام و عرض سلام به حضور همه ي ميهمانان گرامي اجلاس كه جمع پرباري از دست اندركاران امور فرهنگي و فعاليت هاي ترويجي كشور را در بر مي گيرد، و با اداي احترام و قدرداني از ميزبانان گرامي اجلاس يعني همه ي شهروندان رشيد و شريف كرمان به ويژه امام جمعه و نماينده ي محترم مقام معظم رهبري، استاندار محترم و جناب حجت الاسلام قرائتي موقعيت را مغتنم دانسته نكاتي را در باره ي مسجد و جايگاه اجتماعي مساجد در كشور به مثابه پايگاه هاي رونق بخش نماز به سمع شما مي رسانم.

اميدوارم با توجه به پيام دقيق و رهگشاي مقام معظم رهبري و ديدگاهي كه رياست محترم جمهوري در پيگيري اين نكات ابراز فرمودند، با آنچه هم اكنون بيان مي شود مفيد واقع شود.

مسجد

در زندگي ديني، زمان و مكان دو مؤلفه ي اصلي محسوب مي شوند. زيرا بخش اعظم از فعاليت هاي مؤمنانه در زمان و مكان هاي مقدس انجام مي شود. در چرخه ي زماني روز، هفته، ماه، سال و طول عمر فرد، به تناسب زمان هايي كه به نحوي با امور مقدس مرتبط اند، فرد بايد اعمال و مناسكي را انجام دهد. همچنين نسبت به مكان هايي كه مقدس شناخته مي شوند، مجموعه اي از شعاير و مناسك مشخص شده است. نماز، دعا و ذكر در اسلام از جمله مهم ترين عباداتي هستند كه مؤمن به تناسب زمان و مكان مقدس به آن ها مي پردازد. متني مانند «مفاتيح الجنان» يا «مصباح المتحجد» يا «المراقبات» نيز مجموعه مناسكي را مشخص مي سازد كه نسبت به زمان ها و مكان هاي مقدس قابل انجام است.

اين زمان ها و مكان هاي مقدس اند كه به مثابه كانوني براي حيات ديني عمل مي كنند و با اعمال و مناسك، ايمان را تداوم مي بخشد.

در اسلام، «مسجدالحرام» و «كعبه» مقدس ترين مكان به حساب مي آيد و حول آن عمل عبادي حج انجام مي شود، مساجد اماكني هستند كه با گسترش در قلمرو مكاني، كانون اعمال و مناسكي محسوب مي شوند كه حيات اجتماعي و ايماني مسلمين در قالب هاي گروهي، ملي و بين المللي از طريق آن تداوم مي يابد. به همين جهت اهتمام به آباداني و رونق آن توصيه شده است. محور اين رونق برپايي نماز و شركت در نماز جماعت است. نماز، نماد پرستش و نماز جماعت، نماد اجتماع مسلمين محسوب مي شود. در ادامه ي آن بايد از مجموعه مراسم عبادي چون وعظ و سخنراني، برگزاري جلسات قرآن، مراسم جشن و عزاداري، مراسم دعا و ذكر و اموري نظير آن ها ياد كرد كه همگي پيوند مسلمين با جهان غيب را تقويت مي كنند. از اين رو مي توان گفت نقش اصلي مسجد، امري عبادي - اجتماعي است.

نماز جماعت و ساير اعمالي كه در مسجد انجام مي شود، بدليل ماهيت جمعي آن، مسجد را محوري براي تقويت اجتماع مؤمنين قرار مي دهد.

اگر از اين منظر به مسجد بنگريم، مسجد از يك سو افراد را با خدا و ماورا پيوند مي دهد و از اين طريق ارتباط با غيب را تقويت مي كند و از سوي ديگر موجب تقويت انسجام اجتماعي مي شود.

به عنوان مثال يكي از نتايج اين خصوصيت انسجام بخشي در مساجد مجموعه اي از تأسيسات جانبي شكل گرفته و كاركرد تأمين اجتماعي پيدا كرده است كه از طريق آن مؤمنين حمايت مي شده اند. تشكيل انواع صندوق هاي قرض الحسنه، فعاليت در جهت رسيدگي به ضعفا و مستمندان و اموري نظير آن نمونه هايي از اين كاركرد مسجد بوده و است.

وجود اين خصايص براي مسجد، سبب شده تا مسجد به عنوان كانون اجتماع و محلي كه اجتماعات ديني حول آن شكل مي گيرد، محسوب شود. (چنان كه مكه به عنوان مقدس ترين مكان، كانون انسجام كل مسلمين در هر مكان و زمان به حساب مي آيد)، در هر محله، روستا و شهر نيز مسجد مكاني براي تداوم حيات اجتماعي مي باشد.

به خاطر همين محوريت مسجد در حيات اجتماعي بوده كه در گذشته شهرهاي اسلامي حول مسجد شكل مي گرفته است. مسجد محلي بوده است در كانون و مركز شهر كه تأسيسات مختلف شهري حول آن و متصل به آن شكل مي گرفته است و مسجد به عنوان جهت دهنده به شهر و پيوند دهنده ي آن به عالم بالا عمل مي كرده است. بازار و ارگ حكومتي در كنار مسجد و در پيوند با آن بوده است. زيرا در حيات ديني، دين است كه مشروعيت بخش عرصه هاي ديگر زندگي است. (مسجد جامع كرمان)

مساجد به عنوان كانون حيات اجتماعي مسلمين، نه تنها از طريق اعمال عبادي جمعي و فعاليت هاي حمايتي مرتبط با مسجد موجب انسجام و وحدت مي شده اند، بلكه با تكفل امر آموزش در جهت تداوم حيات اجتماعي نيز عمل كرده اند. به همين جهت هم آموزش به عنوان كاركرد ديگر مساجد بوده كه بعدها به يك نهاد جانبي و هم بسته با مسجد، يعني مدارس تبديل شده است. تاريخ اسلام نشان مي دهد، مدارس در پيوند با مسجد و اماكن عبادي به عنوان ادامه ي فعاليت آموزشي مسجد سربرآورده اند.

بر اين اساس مي توان گفت؛ مسجد نه تنها در زمان حال محملي براي پيوند و انسجام اجتماعي بوده است، بلكه در طول زمان نيز، از طريق آموزش، نسل ها را به هم پيوند مي داده و حيات اجتماعي را تداوم مي بخشيده است.

از اين نگاه، در تاريخ سرزميني چون ايران كه در آن جابجايي سلسله ها و حكومت ها و انقطاع هاي سياسي در پي انقراض يك سلسله تا جايگزيني سلسله ي ديگر پديد مي آمده، عامل تداوم فرهنگ و تمدن و حيات اجتماعي، مسجد بوده است، نقشي كه متأسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

امروزه آنچه به عنوان فرهنگ اسلامي شناخته مي شود، به درجات بالايي مرهون وجود مساجد به عنوان كانون اجتماع مسلمين است تا حكومت ها و نهادهايي كه با جابجايي دچار فروپاشي يا انقطاع مي شده اند.

به عبارت ديگر، اگر صفحه ي تاريخ را بنگريم و بخواهيم عنصر تداوم بخشي براي آن بيابيم، عنصري كه به خاطر ماهيت خاص خودش هيچ گاه دچار انقطاع نشده است، اين عنصر را بايد در مجموعه سنت هايي جست كه پيوسته با مسجد بوده است.

متأسفانه اين امري است كه نگاه غيرديني به تاريخ در دوره هاي جديد، آن را ناديده گرفته و حق مطلب را در باب آن ادا نكرده است.

در پيوند با سنت آموزش و تبليغ، روحانيت را به عنوان يك قشر اجتماعي داريم كه به عنوان حافظ سنت ديني عمل كرده است. روحانيت به دليل نوع رسالتي كه دارد، علي رغم تنوع و تفاوت مشرب، هميشه حداقل وحدت دروني را داشته است. به همين جهت قشري بوده كه اتصال سنت ديني را تداوم بخشيده و از اين طريق وحدت و تداوم اجتماعي را تحقق داده است. متأسفانه اين نقش هم از ديد مورخان كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

علاوه بر اين، روحانيت از يك سو به خاطر آن كه درون سنت واحدي آموزش ديده و پرورش مي يابد، و با وحدت حداقلي كه داشته و دارد، و از سوي ديگر به خاطر نقشي كه به عنوان امام جماعت، واعظ، خطيب و نظاير آن در مسجد داشته است، عاملي در جهت وحدت اجتماع ديني بوده است. به عبارت ديگر، روحانيت مانند رشته تسبيحي كه از درون نهاد مساجد عمل مي كرده، اجتماعات ديني مختلف را به هم پيوند زده است.

به همين جهت، شهر و روستا و محلات، علي رغم تفاوت هايي كه با هم داشته اند و در عين گسستگي هاي مكاني و تفاوت هاي فرهنگي و اجتماعي كه بين آن ها وجود داشته، از طريق روحانيت به يك جامعه ي بزرگتر تبديل مي شده اند كه در اصول و باورهاي واحدي با هم اشتراك داشته اند.

مساجد به خاطر همين نقش كانوني كه داشته اند، همان قدر كه سنتي واحد را تداوم داده اند، توانسته اند، تنوع و تكثير اجتماعي را هم كه لازمه ي زندگي اجتماعي است، پوشش دهند. مساجد در اسلام، بنا به ماهيت خاص خودشان و پيوندي كه با امت دارند، مراكزي بوده اند كه به تناسب وضعيت اجتماعي كه حول آن شكل گرفته، تكثر و تنوع را هم در دل خود پرورده است.

تجربه ي نزديك ما در ساليان اخير نشان مي دهد، كه گروه هاي اجتماعي مختلف، صنفي، قومي و فرهنگي به تناسب وضعيت خاص خودشان مساجد ويژه داشته اند، مسجد بنّاها، بزّازها، خياط ها، مساجدي است كه در عين اين كه كاركرد عبادي خود را داشته، در جهت تقويت هويت صنفي نيز عمل مي كرده است. مراكزي چون «كانون توحيد»، «حسينيه ي ارشاد» و مسجد «قبا» و مسجد «كرامت» در مشهد از جمله برخي مساجد بازار و مسجد «جامع» و مسجد «آذربايجاني ها» در تهران و مساجدي كه توسط روحانيون بنام «شهداي محراب» در مركز استان ها اداره مي شد. نمونه هايي است كه با رشد انديشه هاي احياگرانه و انقلابي، ديني پيوند دارند و مساجد «آشتياني ها»، «ترك ها»، «شبستري ها» و... نقش وحدت بخشي قومي را ايفاء كرده اند.

حتي در مساجد بزرگ شهرها، به تناسب امامان جماعت و روحانيوني كه در آن فعاليت مي كردند، گاه در يك مسجد گرايش هاي مختلفي را پوشش مي داد، بدون اين كه با تعارض و كشمكش همراه باشد.

از اين رو مي توان گفت، برخلاف نهادهاي جديد كه تكثرگرايي را نمايندگي مي كنند، و اين نمايندگي با تعارض و كشمكش و عدم تحمل همراه است، مساجد كانون هايي بوده اند كه تكثر را با حفظ وحدت در اصول و مباني و به همراه سعه ي صدر در درون سنت واحد ديني به جامعه ارزاني داشته اند. اين الگويي است كه امروز بيش از گذشته ما نيازمند آن هستيم. در جامعه اي كه تكثرگرايي يكي از مشخصه هاي آن است، مساجد مي توانند كانوني باشند كه درون آن ها با حفظ سنت اصلي به اين تكثرگرايي پاسخ دهند. پاسخي كه تكثرگرايي را به جاي آن كه منجر به تعارض و شقاق اجتماعي شود، در جهت اعتلا جامعه سوق خواهد داد.

متأسفانه، امروزه جريان يكسان كننده اي موجب تضعيف كاركرد محوري مساجد شده است. به همين جهت هم كانون تكثرگرايي به بيرون از مساجد منتقل شده است، كانون هايي كه قادر نيستند، در كنار تكثرگرايي، وحدت حداقل جامعه را تأمين كنند.

امروزه، جامعه ي ما به عنوان جامعه اي ديني كه حكومت ديني را شكل داده و به عنوان جامعه اي كه با جريان مدرن برخورد داشته و از حالت سنتي خارج شده است، اگر بخواهد جامعه ديني باقي بماند، بيش از گذشته نيازمند به نقش مسجد است. زيرا صنعتي شدن و تقسيم كار متزايد در دوره ي كنوني، با ناهمسان شدن افراد در عقايد و باورها همراه است كه به عنوان يك معضل اساسي در زندگي مدرن مطرح است. متفكران بسياري در باب حل آن انديشيده و راه حل هايي چون ايجاد تشكل صنفي و يا تشكيل جامعه ي مدني را به عنوان راه حلي براي خروج از اين بن بست كه به ذره اي شدن افراد منجر مي شود، پيشنهاد مي كند.

به نظر مي رسد در جامعه ي ما، به دليل قوت سنت ديني به جاي آن كه به تكثرهايي از اين نوع متمسك شويم، مي توانيم به الگوهايي از اجتماعات ديني متنوع حول كانون مساجد متوسل شويم، كه در عين حفظ سنت واحد ديني به تكثرهاي ناشي از زندگي جديد هم پاسخ مي دهد. چنان كه در انقلاب اسلامي هم همين كانون ها بودند كه به عنوان محور مقابله ي جامعه ي مدني با حكومت خودكامه، عمل كردند.

در واقع جامعه ي ديني، با وجود مساجد و اجتماعاتي كه حول آن شكل مي گيرد، جامعه اي مدني و سازمان يافته است كه تقويت آن مي تواند ما را از آسيب يكسان سازي ها و تفرق هايي كه محصول تمدن جديد است، مصون بدارد. در واقع طرح جامعه ي مدني توسط رئيس جمهور مي تواند تأكيدي بر اين حيات مدني در جامعه ي اسلامي باشد.

به نظر من مي توان مجدداً حيات مدني را در بطن جامعه با كانون هايي كه محور آن ها را مساجد تشكيل مي دهند، تقويت نمود.

اگر از نگاه سياست گذاري اجتماعي نيز به مسجد بنگريم، مي توان گفت كه مساجد كانون هايي براي انسجام و تداوم حيات اجتماعي اند. بنا بر اين اگر عملكرد آن ها را مرور مي كنيم، يا براي مساجد برنامه ريزي مي كنيم، يا بايد ديد، در حال حاضر از اين زاويه، داراي چه قوت ها و ضعف هايي هستيم.

در نگاه اول بايد متوجه اين نكته باشيم كه كاركردهاي اجتماعي مسجد، همگي در پرتو نقش عبادي آن معني دار است. بنا بر اين هميشه به عنوان يك اصل در خصوص فعاليت هاي مربوط به مساجد بايد اين نكته را مد نظر داشته باشيم كه نبايد فعاليت هاي جانبي به اين فعاليت اساسي لطمه اي وارد كند.

نكته ي دوم، اين است كه بعد از جايگاه عبادي مهم ترين و حياتي ترين كاركرد مسجد حفظ وفاق اجتماعي در سايه ي انسجام و وحدت و تداوم حيات اجتماع ديني است. از اين رو هرگونه فعاليتي كه به اين كاركرد آسيب بزند، در بلند مدت به حكومت اسلامي و هويت و حيات ديني لطمه خواهد زد. بر اين اساس مي توان گفت، اگر فعاليت سياسي در مساجد به سمت جناح بندي هاي خاص يا تقويت جناح هاي سياسي معيني جهت يابد، مي تواند عامل آسيب زايي براي كاركرد اجتماعي مسجد باشد.

سياست زدگي هايي كه در بعضي مساجد وجود داشته و دارد و جناح بندي هايي كه اعمال مي شود، سبب مي شود تا مسجد كاركرد خود را به عنوان كانون اجتماع مؤمنين در يك محله يا منطقه يا شهر از دست بدهد و كم كم به عنوان شاخصي براي عضويت در يك جناح خاص درآيد. در حالي كه هميشه تاريخ نشان داده كه روحانيت و مسجد چتري بوده اند كه بر سر امت و همه ي اعضاي جامعه ي ديني با گرايش هاي مختلف گسترده شده اند.

ضرورت حضور بين المللي و بهره بردن از ظرفيت هاي علمي و ارتباطي مسجد، در سطح جهان نيز، امروزه مغفول مانده است. در حاليكه اين امر مي تواند مسجد را مركز تحولات و مبادلات فكري و عقيدتي جامعه ي مسلمين سازد.

نكته ي ديگر، پوشش مكاني مساجد است. اگر بپذيريم كه مساجد كانون اجتماع مؤمنين است، بايد به تناسب جمعيت و گسترش مكاني آن ها، مساجد گسترش يابند. به نحوي كه بتوانند به درجات هر چه بيشتر جمعيت هاي ساكن در مناطق شهري و روستايي را پوشش دهند. آمار مربوط به تعداد مساجد و پراكندگي آن ها، اگر چه نشان از كثرت مساجد و حسينيه ها در مجموعه مكان هاي فرهنگي دارد، اما به اقتضاي كاركرد متفاوت آن از ساير مراكز فرهنگي انتظار مي رود كه مساجد به نسبت بالاتري از ساير اماكن فرهنگي توسعه يابند.

با توجه به اهميت مساجد و نقش محوري آن در ساليان گذشته همواره اين مسئله مورد توجه بود و از اوايل دهه ي هفتاد در ايام وزارت جناب آقاي خاتمي سنجش ميزان مشاركت در مساجد در چارچوب يك طرح ملي آغاز شد كه با مروري به نتايج آن امروزه مي توان به سنجش وضع موجود و تطبيق آن با انتظاراتي كه از مساجد مي رود براي دوام نقش مساجد برنامه ريزي كرد.

در طرح آمارگيري فرهنگي كه به شناسايي اماكن فرهنگي از جمله اماكن ديني در سال 79 پرداخته است، كل تعداد مراكز فرهنگي 147000 واحد است كه 38 درصد از آن ها را مسجد (يعني حدود 57 هزار مسجد) تشكيل مي دهد. اگر تعداد حسينيه ها و تكاياي ثابت و زيارت گاه را هم به اين رقم بيفزائيم، نسبت اماكن ديني به مراكز فرهنگي، 55 افزايش مي يابد. در حالي كه به لحاظ سرانه، اگر زيربناي مساجد را با كليه ي ابنيه ي مربوطه، به جمعيت كشور محاسبه كنيم، سهم هر نفر از زيربنا 29 / 0 متر مربع (يعني مساحتي به اندازه ي 29 سانتي متر در يك متر) مي شود.

اين سرانه، كه نسبت به كل جمعيت كشور محاسبه شده، پراكندگي مساجد را نشان نمي دهد. در شهرها و در بخش هاي سنتي با تراكم بيشتر مساجد مواجه هستيم، در حالي كه در بخش هاي جديد كه اغلب بعد از انقلاب توسعه يافته و يا ساخته شده، با كمبود و يا تعداد محدود مساجد مواجه هستيم كه بايد آن را يك ضعف اساسي در معماري و شهرسازي امروزي به حساب آورد. براي نمونه مي توان به بخش هاي مركزي اطراف بازار و خيابان هاي مرتبط با آن در تهران اشاره نمود در مقابل بخش هايي از شهر كه بعد از انقلاب در قسمت غرب و شمال غربي اين شهر ساخته شده است كه گاه در يك منطقه با جمعيت حدود 100 هزار نفر و يا بيشتر فقط يك مسجد وجود دارد.

همين مساجد هم بعد از شكل گيري منطقه و ساخت و ساز وسيع تأسيس شده است. محل آن هم ممكن است نسبت به منطقه، مركزيت نداشته باشد. در حالي كه اگر در هر نوع طراحي شهري، و مقدم بر بسياري از تأسيسات عمومي اقدام به ساختن مسجد شود، مسجد كانوني خواهد بود كه شكل گيري مستمر و آرام محله، اجتماع ديني محله اي را هم شكل خواهد داد و از بسياري از آسيب هاي اجتماعي كه ريشه ي آن در عدم همبستگي است، مانع مي شود. زيرا در «حيات محله اي» به ميزاني كه افراد مواجهه و تعامل بيشتري با يكديگر داشته باشند و به ميزاني كه افراد قديم با افراد جديد پيوند بيابند، امكان انحرافات و آسيب ها كاهش مي يابد.

در نگاه ديگر، فاصله ي خانواده ها تا مسجد شاخصي است كه امكان مسجد رفتن و در نتيجه مشاركت در حيات ديني را افزايش مي دهد. در تحقيق فعاليت و مصرف فرهنگي فاصله ي خانواده ها تا مسجد مورد پرسش قرار گرفته است. در شهري مانند تهران ميانگين فاصله ي خانواده ها تا مسجد 427 متر (حدود نيم كيلومتر) است كه در بعضي مناطق به 2 كيلومتر هم مي رسد.

بر اين اساس مي توان گفت كه فعاليت مسجدسازي و كثرت مكاني آن ها ضرورتي است كه در برنامه ريزي ها كمتر به آن توجه شده است. علاوه بر اين به مكان يابي مسجد و تناسب آن با اعمال و مناسك و چرخه ي زماني انجام آن كه شبانه روزي است، توجه لازم نشده است. همچنين به كاركرد اجتماعي مسجد در پديد آوردن «حيات محله اي» و ايجاد همبستگي و كنترل اجتماعي در شهرسازي توجه نشده است.

مسجد مانند ديگر اماكن فرهنگي نيست كه عمدتاً به عرضه ي ابزار و كالاهاي فرهنگي مي پردازند. مسجد كتابخانه نيست كه حد تعامل آن با افراد، حد امانت كتاب يا اموري نظير آن باشد، بلكه كانوني است براي تعامل، حول امر ديني كه با جوشش عاطفي همراه است و لازمه ي تداوم فعاليت آن حضور افراد در آن است. در حالي كه در مساجد موجود، فعاليت و مدت زماني كه مي توانند در آن حضور داشته باشند، در حد انتظار نيست.

طرح آمارگيري فرهنگي نشان مي دهد، از مساجد كل كشور در اوقات عادي سال (غير از ماه رمضان)، 56 درصد مساجد، قبل از نماز صبح مفتوح اند، 4 / 54 درصد بعد از نماز صبح، 1 / 71 درصد قبل از نماز ظهر و حدود 62 درصد بعد از نماز ظهر و مغرب باز هستند. در صورتي كه بالاترين نسبت مفتوح بودن را در نظر بگيريم، حدود 70 درصد براي نماز ظهر است كه نشان مي دهد حدود دو سوم مساجد در بالاترين زمان فعاليت شان مفتوح اند و امكان مراجعه به آن ها وجود دارد.

در خصوص برگزاري نمازهاي يوميه به جماعت در ايام عادي (غير از ماه رمضان و محرم و صفر)، در 4 / 24 درصد مساجد نماز صبح، در 1 / 33 درصد نماز ظهر و عصر و در 4 / 40 درصد آن ها نماز مغرب و عشا به جماعت برگزار مي شود. در حالي كه كانوني ترين فعاليت مسجد، نماز جماعت است. قابل ذكر است كه در مساجد استان «سيستان و بلوچستان» علي رغم مساحت كوچك تر مساجد نسبت به ساير مناطق نسبت برگزاري نماز جماعت در صبح و عصر حدود 85 درصد است.

در انجام ساير فعاليت ها چون سخنراني مذهبي، مراسم دعا و نيايش و مراسم سوگواري نيز نسبت فعاليت بين 46 تا 58 درصد است. كه نشان مي دهد حدود نيمي از مساجد در اين زمينه ها غير فعالند.

بنا بر اين مي توان گفت، از مساجد موجود نيز به صورتي بهينه استفاده نمي شود و مساجد نيز در كاركردي كه بر عهده دارند، مؤثر عمل نمي كنند.

در همين جا بايد به اين نكته اشاره نمود كه بر اساس آمار مذكور، 9 / 58 درصد مساجد كشور، امام جماعت ندارند. اين امر به معناي آن است كه محور فعاليت و كسي كه هدايت كننده ي فعاليت هاي مسجد مي باشد، در مسجد حضور ندارد و مسجد به جاي آن كه كاركرد اجتماعي انسجام بخش داشته باشد، اگر فعال هم هست در حد مكاني براي عبادت عمل مي كند تا شكل دادن به اجتماع مؤمنين.

ارقام افرادي كه به نماز جماعت مسجد مي روند در تحقيق فعاليت و مصرف فرهنگي در 28 شهر كشور مشخص شده است. اين تحقيق نشان مي دهد، 27 درصد جمعيت بالاي 14 سال شهرهاي بزرگ مركز استان در نماز جماعت مسجد و حسينيه شركت مي كنند. اين رقم نيز مطلق شركت است كه استمرار شركت را نشان نمي دهد. اما آنچه از همين ارقام هم مي توان استنباط نمود اين است كه كمتر از يك سوم از جمعيت شهري كه بيشترين امكان و تسهيلات هم در اختيار آن ها است در اجتماع ديني حول مساجد مشاركت دارند كه اين خود يك خلاء بسيار بزرگ براي يك اجتماع ديني است. البته افراد از طرق ديگري با اجتماع ديني پيوند دارند، از جمله مجالس عزاداري و جشن و سرور، اما آن ها نمي توانند جاي نماز جماعت مسجد را بگيرند.

اين ارقام نشان مي دهند كه از امكانات موجود هم به صورت بهينه در جهت كاركردهاي اصلي مسجد استفاده نمي شود و اين در حالي است كه ظرفيت معنوي و عبادي جامعه ظرفيت ثابتي است.

آماري كه اينك ارائه مي دهم نشانگر قوت عبادي و ظرفيت گرايش مردم به نماز است در تحقيقي كه در سال 1373 در استان مركزي انجام شده، نسبت افرادي كه اظهار كرده اند نماز مي خوانند، 5 / 86 درصد بوده است. در تحقيق ديگري كه در سال 1374 در تهران انجام شده (سراج زاده) نسبت مذكور 1 / 89 درصد بوده است. در تحقيق مستقلي در سال 77 در تهران، نسبت مذكور 80 درصد و در سال 78، 2 / 86 درصد است. در تحقيق ديگري مشابه تحقيق سال 77 كه در سال 1379 انجام شده، نسبت نمازخواني براي دانش آموزان سال سوم دبيرستان هاي مناطق شهري كشور 2 / 93 درصد ذكر شده است. تفاوت اين رقم به دليل نسبت بالاتر تقيّد به نماز در مناطق غير از تهران مي باشد. زيرا در تحقيق ديگري كه در سال 1380 در مورد دانش آموزان سال سوم دبيرستان هاي شهر تهران انجام شده، نسبت 2 / 87 درصد بدست آمده است كه نزديك به ارقام ديگر مربوط به شهر تهران مي باشد.

با توجه به اين كه اين تحقيقات مستقل از هم و توسط افراد مختلف انجام شده، ثبات نسبي رقم حدود 85 درصد نمازخواني براي دانش آموزان مقطع متوسطه ي شهر تهران، علي رغم تغييرات و تحولاتي كه در طول حدود يك دهه انجام شده، قابل توجه است و نشان مي دهد، پاي بندي به امري چون نماز چه به صورت مداوم و چه غير مداوم از اين تغييرات تأثير نمي پذيرد.

در مورد بالاترين نسبت نمازخواني در بين دانشجويان، تحقيقي در سال 1373 «دانشگاه هاي دولتي مراكز استان هاي كشور» انجام شده بود كه حاكي از نماز خواني 9 / 94 درصد دانشجويان است.

تحقيق ديگري در سال 1379 از سوي نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها انجام پذيرفته است كه جمعيت آماري آن، دانشجويان دانشگاه تهران و كرمان بوده اند. در اين تحقيق نيز نسبت نمازخواني 8 / 95 درصد ذكر شده است.

مقايسه ي ارقام اين دو تحقيق با هم نشان مي دهد، در طول دهه ي 70 تغييري در نسبت مذكور پديد نيامده است.

ثبات و در مواردي افزايش آمار نمازخواني نشانگر موفقيت تلاش هايي در سطح كشور و به خصوص نقش محوري جناب حجةالاسلام و المسلمين آقاي قرائتي است كه آرزوي موفقيت هر چه بيشتر براي ايشان دارم.

اين نكات همه نشان مي دهد كه در كنار اهتمام به ساختن مساجد - مكان يابي مناسب و متناسب با جمعيت محلات و مناطق، لازم است در خصوص نماز جماعت و ساير فعاليت هايي كه در مسجد انجام مي شود، اهتمام بيشتري به خرج داد. همچنين از فعاليت هايي كه كاركردهاي اساسي و اوليه ي عبادي و اجتماعي مسجد را به مخاطره مي اندازد، پرهيز نمود و فعاليت هاي جانبي را در جهت تقويت اين دو كاركرد اصلي هدايت كرد.

تاريخ نشان مي دهد كه دين همواره منشاء خلاقيت ها و تحولات هنري در سطح جامعه ي ديني بوده است و هنرمندان مومن معيارهاي زيباشناسي خود را از نهادهاي ديني دريافت كرده اند و اين امر مسئوليت نهاد روحانيت را در عرصه ي تحولات فرهنگي و هنري دو چندان مي سازد و اميدواريم با همكاري دو نهاد مسجد با مسئولان فرهنگي شاهد رونق هر چه بيشتر خلاقيت هاي هنري در جامعه باشيم.


بازگشت