نماز، نردبان آسمان


آيت الله حائري شيرازي

نماينده محترم ولي فقيه و امام جمعه شيراز

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و اهل بيته الطيبين الطاهرين.

مسائلي كه مربوط به انسان هست بدون شناسايي خوبي از انسان نمي شود در آن موفق شد. آن هايي كه در عالم موفق مي شوند، نان انسان شناسي خود را مي خورند. آن هايي هم كه شكست مي خورند، چوب انسان نشناسي خود را مي خورند. اگر حسين بن علي(ع) در عاشورا موفق مي شود كار چنان بزرگي را انجام بدهد كه شعاعش براي هميشه راه ها را در عالم روشن مي كند، ريشه در انسان شناسي او دارد. اگر كاري را كه براي پيروزي مي كنند به شكست منتهي مي شود، علامتي مي شود براي راه. پس چوب انسان نشناسي خود را مي خورند.

امام راحل هم مي فرمود: «بيچارگي دشمنان اسلام در اين است كه اسلام را نشناختند. انسان را نشناختند.» خدا به انسان جهل داده است و اين جهل يك امر ضد عقلي است. علاوه بر اين كه اين جهل را در مقابل عقل گماشته است. هر صفتي كه از كمالات به عقل داده، معادلش را از خصال ذميمه به جهل داده است. روايت داريم كه وقتي خدا هفتاد جان به عقل داد، جهل شكايت كرد كه خدايا مرا براي مقابله با عقل قرار دادي و به او هفتاد جان دادي! خداوند فرمود: «هفتاد جان هم براي تو» پس جهل را دست كم نگيريد. قدرتمند است، توانا است. شايد بپرسيد كه چرا جهل را در مقابل عقل قرار دادند؟ اين نردباني است مي توان از آن بالا رفت. مي توان از آن پايين آمد. بالا رفتن و پايين آمدن به اختيار انسان است. اگر اين نردبان را بردارند نه سقوطي هست و نه صعودي. جهاد با جهل، ترقي آور است. اگر جهل نباشد، عقل هم نيست. هواپيمايي كه مي خواهد از زمين بلند بشود، هوايي كه در مقابل او مقاومت مي كند، موجب صعود آن مي شود. اگر هوا و مقاومت را برداريد هواپيما از زمين تكان نمي خورد. جهل انسان نعمتي است، اگر انسان با جهل جهاد كند. اسرائيل نعمتي است، اگر با آن جهاد كنيم. همان طوري كه امام راحل فرمود: «جنگ نعمتي است، تهاجم فرهنگي هم نعمتي است، اگر به آدابش رفتار كنيم.»

كسي كه نهي از منكر مي كند، نعمتي است، فرصتي است. انسان هايي فكر مي كنند نه خودشان را نجات داده اند و نه ديگري را. تارك نهي از منكر، خودش ضرر مي كند، چون فرصت صعود بود و مقاومت او. چون منكر مقاومتش زيادتر است. شيب آن تندتر است. سرعت صعودش بيشتر است. هر چه جوّ غليظ تر باشد، سرعت صعود بيشتر مي شود. كسي به خودش وعده ندهد كه روزهاي آينده آسان تر خواهد شد. اين چنين وعده اي عملي نخواهد شد. مقاومت در مقابل ما شديدتر از گذشته خواهد شد. باطل به صورتي پيچيده تر از گذشته در مقابل ما ظاهر خواهد شد. شاه يك باطل برهنه بود. گروه هايي كه بعد با ايشان مقابل شديم، باطل هايي با يك دست لباس حق بودند. بعداً باطل هايي با دو دست لباس حق، بعد از آن ها با سه دست لباس، بعد از آن ها با چهار دست لباس حق مي آيند و مقابله با آن ها مشكل تر است. منتهي آن مقابله اوج صعود بيشتري مي دهد. من براي اين كه اين چهار دست لباس را بشناسيد اشاره مي كنم به قسمت آخر زيارت عاشورا.

از برهنه آغاز مي كنيم. چون دوره ي طلوع، عكس دوره ي غروب است. در دوره ي طلوع، اوّل نور خورشيد مي آيد. بعد جرمش. در دوره ي غروب، اوّل جرمش غائب مي شود بعد نورش. سقوط شفق بعد از غروب است. طلوع فجر قبل از طلوع است. مراحل بايد انجام بشود.

شاه را پشت سر گذاشتيم. حالا چهار مرحله را بايد پشت سر بگذاريد. اما اين كه پيش آمد اوضاع چه خواهد شد، با اين تهديدهايي كه به ما مي شود نامعلوم است. مقام معظم رهبري امسال را سال عزّت و افتخار حسيني مي داند. اين را هم عرض مي كنم. وضعيت مؤمن در مقابل ديگران جز با حل معماي انسان شناخته نمي شود. عقل و فطرت انسان اگر درست به آن عمل شود درست به كار گرفته شود، يعني هميشه قضايا شرطيه است. اگر ما مشكل طاغوت خودمان را در خودمان حل كنيم، طاغوت بيروني خطر ما نيست، خطر ما طاغوت دروني ماست، جهل ماست. اگر ما حريف جهل شويم حريف طاغوت شويم. حريف طاغوت بيرون شدن ساده است، مشكلي نخواهيم داشت. امام راحل حريف طاغوت بيرون شدند. چون قبلاً بر طاغوت دروني مسلط شده بودند.

نماز به كمك ولايت زمينه ي پيروزي انسان بر طاغوت خودش است و هرگز نمي توانيم كارآيي نماز انساني را كه عشق و محبت در آن نماز وجود ندارد، قبول كنيم. نماز زبان فطرت است نه زبان طبيعت. زبان عقل است نه زبان جهل. نماز جاري مي خواهد تا در مجراي خودش قرار بگيرد. ركوع مجراست. تواضع جاري است. صعود، سجود، مجرا است. خشوع جاري است. الفاظ نماز مجري است، حضور قلب و ارتباط جاري است. اگر انسان ها بدون رابطه با يك انسان برتر ارتباط پيدا نمي كنند، مجرايشان هميشه بدون جاري خواهد بود. به همين دليل در نماز ذكر مي كنيم (اهدنا الصراط المستقيم) به كلي گفتن مستقيم، اكتفا نمي كند معرفي مي كند صراط مستقيم را به (صراط الذين انعمت عليهم) و اكتفا نمي كند به ذكر انعمت عليهم، به ذكر مغضوب عليهم به ذكر ضالّين. اين ها شرط قبولي نماز است. ما براي معرفي مغضوب عليهم چه اقدامي كرديم؟ براي معرفي ضالّين چه اقدامي كرديم؟ اين كارهائيست كه براي معرفي بايد بشود. براي (الذين انعمت عليهم) چه كاري كرديم؟ حضرت زهرا (س) چرا از آن دو نفر اعتراف گرفت كه، غضب فاطمه غضب خداست. خواست بگويد كه شما مغضوب عليهم هستيد و خواست علامت بدهد بر اين راه، كه اين صراط، صراط مغضوب عليهم است. از اين صراط خارج شويد. اين كه مرگ خودش را مي خواست. براي اين كه زودتر برود. قبرش زودتر مخفي بشود و كمتر انسان ها تو اين چاله آن دونفر بيفتند. مصيبت بزرگ او اين است وگرنه بقيّه ي مصيبت ها كه براو مي خوانيم مصيبت هائي است كه خودش خواست. به هر جهت، اگر قرار هست كه اين (الذّين انعمت عليهم) معرفي بشود بايد (ما ارسلنا من رسول بلسان قومه) را فراموش نكنيم. لازم نيست لسان قوم حتماً عربي يا فارسي يا انگليسي باشد. امروز جامعه، ادبيات خاص خودش را دارد. جوانان ادبيات خودشان را دارند. حوزوي ها اگر به ادبيات جوانان آشنا نباشند نمي توانند در مقابل آن ها موفق باشند. مدافعين نماز، اگر ادبيات روز عالم را نداشته باشند؛ توفيقي براي بدست آوردن انسان ها ندارند. آن هايي كه اين ادبيات را دارند، خيلي كار مي كنند. اگر بخواهند، اغفال كنند بدليل اين كه زبان اين كار را بلد هستند در اين كار، كارآمد مي شوند. خوب اشاره اي هم بكنم كه از انواع زبان ها، ابزارش هم هست. ما چه بخواهيم چه نخواهيم امروز فيلم وارد زندگي شده است. شما اگر فكر كنيد كه كارتون هاي تلويزيوني كارآيي ندارند. ساده انديشي است و اگر قبول داريد كه اين ها كارآيي دارد اين ها ابزار مشترك هستند مي توان با همين كارتون هاي تلويزيوني، نماز را ترويج كرد. مي توان با همين رمان ها، قصه ها، داستان ها و با همين فيلم ها خيلي كارها كرد. آمار و ارقام، عدم توفيق ما را در مسئله ي نماز نشان داده است كه ارقام وحشت آوري است. اما زماني وحشت آور است كه ما ابزار لازم را بكار گرفتيم و توفيق لازم را پيدا نكرديم، آن وقت وحشت آور است. اما اگر ما سلاح هايي داريم و بيرون نكشيديم، ابزارهايي داريم، كليدهايي داريم و بكار نينداخته ايم، خطري نيست، خطر نشناختن كليدهاست. خطر نشناختن امكانات است. خطر نشناختن اقتدار خودمان است. (كم من فئةٍ قليلة غلبت فئةً كثيرة باذن الله) اين چيز محسوس است. يك چيز تعبدي صرف نيست يك چيز معقول است. اين فئة قليله چه دارد؟ كه فئة كثيره غالب مي شود؟ يك چاه عميق را در نظر بگيريد. 300 متري. يك پمپ 10 اينچي روي آن گذاشته ايم. لوله 10 اينچي. پمپ قوي، آب را خارج مي كند. چقدر آب توي اين چاه است؟ خيلي باشد 200 متر مكعب. اگر چاه با يك درياچه با مساحت صدها كيلومتر مسابقه بدهد، چاه برنده است. اين چاه، همان فئه قليله است. آن درياچه بسيار وسيع فئه كثيره است. اين چاه غالب مي شود بر آن درياچه. اگر پمپ را روي درياچه و روي چاه بگذارند و آب بكشند بعد از مدتي درياچه خشك مي شود، اما چاه همان طور كه آب مي داد، آب مي دهد. انسان را بشناسيم، انسان چاه است. چون چاه است بايد از آن كشيد.امام با اطمينان از مردم خون مي گرفت، چون مي دانست بعدي بيشتر از اولي است. پول مي گرفت. وقت مي گرفت، مردم را بكار مي گرفت. جنگ بود كه ابزار بكار كشيدن مردم بود. جنگ تمام شد ما بايد جايش ابزار درست كنيم. ما بايد يك چيز شبيه جنگ داشته باشيم. حالا تهاجم فرهنگي را مثل جنگ تلقي كنيم. برايش خرج كنيم. برايش امكانات بياوريم. صحبت كنيم، حرف بزنيم. اگر كسي پول كلاني براي ساختن يك فيلم اسلامي خوب، براي نماز بدهد آيا اهميت آن كمتر از ساختن يك مسجد است؟! چرا ما اين را به صراحت نمي گوئيم؟ چرا هزينه كردن در اين كار را ما يك امر واجب، لازم تلقي نمي كنيم؟ چرا يك اطلاعيه براي اين امر مهم نمي دهيم. به هر جهت، زكات را هم كه در اسلام قرار دادند براي همين است كه انسان با كشيدن آب از خودش، آبدهي خود را بيشتر كند. من با ذكر اين مثال صحبتم را خاتمه مي دهم. فطرت ما مي خواهد خودش را به خدا برساند اين خواسته ي همه ي انسان هاست. انساني نيست كه نخواهد خودش را به بينهايت برساند، اين قدرت طلبي هم ريشه در همين مطلب دارد. چون انسان قدرت مطلق را طلب مي كند. مانع آن تعلق است. تعلق، براي انسان مانع رشد است. دو گردو را با هم بكاريد؛ يكي در گلدان يكي در زمين. بيست سال ديگر نگاه كنيد. آن كه در زمين است درخت بزرگي شده است و آن كه در گلدان است همان است كه بوده. اين تعلق است. شرك يعني اين كه انسان متعلق به چيزي غير از خدا باشد. هر چيزي غير خدا براي انسان گلدان است. خدا تنها بستري است كه بايد انسان در آن كاشته بشود. همه چيز براي انسان كوچك است. اين تعريفي از شرك و نفاق است. نفاق اين است كه گلدان را زير خاك ببري و خاك رويش بريزي، در زير گلدان دارد، در رو آزاد است. اين گلدان، خطر انسان است. اين گلدان را يا بايد خود انسان بشكند يا آن را مي شكنند. (و لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع) گلدان شكني، بت شكني است. ما اين جشن را داريم. جشن گلدان شكني. بياييد در اين جشن شركت كنيد. گلدان را هدف قرار مي دهيم، به تيرهايي كه خطا نمي كند. از اين جهت به آن ها مي گويد: (الذين اذا اصابتهم مصيبة) تير بي خطا. (قالوا انا لله) يعني انسان درك (انا لله) غير از گفتن (انا لله)است، اين مثل گفتن (قولوا لااله الاالله تفلحوا) است. قولوا نيست شدن است. مرتبه ي اولي قولوا است. مشكل بشر امروز هم اين است كه باورش نمي شود كه مال خداست. بايد باورش بشود كه برمي گردد پيش او. به هر جهت مي گويد وقتي ما شكستيم، صبر كنيد. يعني گلدانتان را تعمير نكنيد، از راه حرام، فقر را جبران نكنيد يا از راه خلاف جبرانش نكنيد. در پايان همه ي شما را به خدا مي سپارم.


بازگشت