نماز تجليگاه حضور


سركار خانم صفاتي

«از اساتيد حوزه ي علميه قم»



[ صفحه 101]



بسم اللَّه الرحمن الرحيم

بنده بحثي را تحت عنوان «نماز تجلي گاه حضور» تقديم حضورتان مي نمايم در اين بحث تلاشم بر اين بوده است كه ديدگاه هاي حضرت امام (ره) را- خصوصاً- تبيين نمايم و محورهاي آن درباره عبوديت و بندگي است و اينكه چه كنيم تا حضور بيشتري در نماز داشته باشيم. ما اين را از كتاب «آداب الصلوة» حضرت امام (ره) آموختيم كه مي فرمايند: اساساً هر عملي كه توسط انسان انجام مي پذيرد، داراي صورتي ظاهري و صورتي باطني است كه آن صورت باطني روح عمل محسوب مي شود؛ همانطور كه همه مان مي دانيم و قاعدتاً عبادت از اين خصيصه مستثني نيست، يك ظاهر دارد و يك باطن و قطعاً امور باطني و معنوي نماز در نماياندن ارزش هاي نماز فوق العاده مؤثرند. يكي از ابعاد مهم در نماز، ابعاد معنوي نماز مي باشد كه همان احساس بندگي و نياز انسان است در مقابل حق تعالي. مولاي متقيان علي عليه الصلوة و السلام در جمله كوتاهي مي فرمايد: «اِلهي كَفي بي عِزّاً اَن اَكُونَ لَكَ عَبداً» خدايا اين



[ صفحه 102]



عزت مرا بس است كه بنده تو باشم. «وَ كَفي بي فَخراً اَن تَكُوَن لي رَبّاً» و كافي است مرا اين فخر، كه تو پروردگار من باشي. ملاحظه بفرماييد حضرت علي (ع) در آن افق متعالي چگونه ذليلانه در مقابل خدا و عالِم هستي و خالق هستي كرنش دارد و تواضع مي نمايد. نماز يك حضور روحاني است كه حقيقت آن عبوديت و بندگي مي باشد. حقيقت عبوديت و بندگي در سراسر نماز جلوه گر است، اما اين عبوديت و بندگي آثاري دارد. آيا هيچ به آثار آن فكر كرده ايم؟ قطعاً فكر كرده ايم. آيا تا كنون هيچ در مقام عمل سعي كرده ايم خودمان را به اين آثار نزديك نمائيم؟ اين عبوديت و بندگي در همه جا و همه برنامه ها آثاري دارد. در يك كلام، الهي شدن از آثار عبوديت است.

در نماز، ما «اللَّه اكبر» مي گوييم و «اللَّه اكبر» از ابتداي اذان شروع مي شود تا پايان نماز به نحوي كه حتي آن تكبيرات ثلاث بعد از نماز كه مستحب است را در بر مي گيرد و در تعقيبات نيز با كيفيتي خاص دنبال مي شود. سه جهت در «اللَّه اكبر» وجود دارد. يك عنوان ذهني دارد؛ يعني هيچ چيز جز خدا نبايد ذهن و انديشه ما را فرا بگيرد. در لفظ مي گوييم: «اللَّه اكبر»، در عمل هم دست را محاذي گوش قرار مي دهيم يعني «ماسوي اللَّه» را پشت سرگذاشتن. پس هم قلباً و هم لفظاً و هم عملاً بيان مي كنيم كه «ماسوي اللَّه» را ما پشت سر مي گذاريم. اين از مسائل فقه ما است كه در ابتداي نماز مستحب است هفت تكبير گفته شود. هفت تكبير براي چيست؟ دست ها را محاذي گوش قرار دادن و بلند كردن و برگرداندن تا هفت نوبت براي چيست؟ تكبير هفتم حضور تمام است؛ حضور تام و تمام نمازگزار. امام صادق (ع) در جمله اي مي فرمايد: وقتي تكبير گفتيم همه چيز از هر موجودي كه مي خواهد باشد، در محضر كبرياي ذات حضرت



[ صفحه 103]



حق متعال از عرش تا فرش، همه ي اين ها در مقابل خداوند تبارك و تعالي كوچك مي شوند. در اينجا امام راحل جمله اي دارند، مي فرمايند: اگر علتي از حقيقت تكبير در قلب شما باشد و آنچه را كه به زبان جاري مي كنيم با قلبمان هماهنگ نباشد، خداوند مي فرمايد: دروغ گو با من خدعه مي كند. به عزت و جلالم قسم كه از شيريني ذكر خودم او را محروم خواهم كرد.

در نماز «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» هست. اين آيه شريفه ي قرآن كه به وسيله آن، ما ارتباط خاصي با خدا برقرار مي كنيم، اساساً در تمام كارها توصيه شده است كه در آغاز بگوييم «بسم اللَّه الرحمن الرحيم». به نظر مي آيد كه باء بسم اللَّه متعلق به اسمي از اسماء الله است كه تناسب پيدا مي كند با هر كاري كه انجام مي دهيم؛ اگر براي علم است باء متعلق به اعلميت خداوند است، اگر براي كسب و كار است جلوه رزاق را دارد و هكذا براي ديگر امور. دليل اين مطلب هم روايتي است كه در «توحيد» صدوق از علي ابن فضال نقل شده است: از حضرت امام رضا (ع) در رابطه با بسم اللَّه سئوال مي كنند، حضرت مي فرمايند «... قُولُ قائِلِ بِسمِ اللَّهِ اَي اَسِمُ عَلي نَفسي سِمِةً مِنْ سِماتِ اللَّهِ عز و جل» بعد فرمودند «و هي العِبادَهُ» بسم اللَّه كه مي گوييم يك علامتي از علائم الهي را بر نفس خودمان مي گذاريم: «سِمَةً مِن سِماتِ اللَّهِ» در مجموعه دعاي سمات علائم و نام هاي الهي و جلوه حضرت حق متعال بر همه انبيا به خصوص انبياي اولوالعزم بيان مي شود اينها علائم الهي است. و لذا مي گوييم دعاي سمات. «اسم» چه از سمات گرفته شده باشد كه يك نوع بلندي و رفعت است يا اسم از وَسَمَ گرفته شده باشد كه به معناي نشانه و علامت باشد به هر حال ما چه چيزي دريافت مي كنيم از اين «اَسِمُ عَلي نَفسي»، يعني هر فردي يك صورت جديد با هر



[ صفحه 104]



«بسم اللَّه» كه بيان مي كند بر نفس خود ترسيم مي نمايد و يك نوع علّو مرتبت روحي پيدا مي كند و كمال جديدي بر نفس انسان افزوده مي شود. نماز يك چنين خاصيتي بايد داشته باشد. چون فرموده اند: اگر دو روزتان مثل هم باشد ملعونيد. نمي شود دو روزمان مثل هم باشد. به هر حال اينها را توصيه فرمودند. هر نمازي بايد مرحله ي جديدي از سير كماليه در انسان بوجود بياورد و انسان بايد اين سير كمالي را بپيمايد و لذا فرمودند: «اَلصَّلوةُ ِمعراجُ المُؤمِنِ» معراج مؤمن براي همين است. و حضرت فرمود با هر «بسم اللَّه» در حقيقت نامي از نام هاي پروردگار بر نفستان مي افزاييد. و وقتي راوي پرسيد «سمه» چيست؟ حضرت فرمود عبادت پس ملاحظه مي فرماييد در طول عبوديت هم علّو و تقرب به خدا پيدا مي كنيم و هم درجه اي از كمالات نفساني در ما ايجاد مي شود. «سمت من سمات اللَّه عز و جل» و به نظر مي آيد سِرّ تكرار «اللَّه اكبر»ها در طول نماز در هر مرحله اي بي توجهي به چيزهاي ديگر است. و لذا فرمودند: «كُلُّ اَمرٍ ذي بالٍ لَمْ يُبدَء بِبِسم اللَّهِ فَهُوَ اَبتَر» هر امري كه ابتدايش با بسم اللَّه نباشد به منزل مقصود نمي رسد.

شنيدم از بعضي از عزيزان كه كتاب مصباح الشريعه كتابي است كه سنديت ندارد؛ مجموعه اي است كه عرفا آن را تدوين كرده اند. در حالي كه محدثين بزرگي چون مرحوم مجلسي و حضرت امام (ره) نيز در ضمن مباحث عرفاني خود در «آداب الصلوة» بسياري از روايات مصباح الشريعه را نقل نموده اند و مضامين به گونه اي است كه به نظر مي آيد كلام، كلام معصوم باشد. حضرت امام صادق (ع) در مصباح الشريعه يك حديثي دارند كه بنده بخش اول آن را مي خوانم، مي فرمايند: «اَلعُبُودِيَّةُ جَوَهَرةٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّهِ» عبوديت و بندگي



[ صفحه 105]



حضرت حق، گوهري است كه باطن آن ربوبيت است. رب كه به معناي همان صاحب مي شود. هر كسي صاحب هر چيزي كه هست عرب به او مي گويد «رب» اينجا مقصود و نظر حضرت اين است كه عبوديت در انسان، انسان را مالك نفس خودش مي نمايد. عبوديت و بندگي هر چه بيشتر باشد، تسلط بر رفتار، بر انديشه، و بر كردار بيشتر مي شود. البته اين حديث صدر و ذيلي دارد كه من بخشي از آن را مي گويم. در اين كلام نوراني حضرت پيامبر اكرم (ص) در حديثي قدسي مي فرمايند: هيچ بنده اي از بندگان من نيست كه با عملي به من تقرب جويد و نزد من محبوبتر باشد از بنده اي كه با انجام واجبات به من تقرب مي جويد يعني در سايه ي واجبات است كه آن تقربات حاصل مي شود و عجيب اين است كه من امروز نديده ام كه كسي هم اين را بفرمايد.

مساله ي نافله خواني؛ زماني رهبر انقلاب اين را فرمودند كه نافله خواني در بين ما خيلي ضعيف است. اهل سنت به نوافل خيلي اهميت مي دهند، در صورتي كه ما به اين مسأله كمتر اهتمام مي ورزيم. حضرت امام سجاد (ع) ظاهراً در حال نماز بودند و ابو حمزه ي ثمالي پشت سرشان نماز مي خواندند. عباي آقا افتاده بود. آقا امام سجاد (ع) همچنان نماز را ادامه مي دادند. ابو حمزه ي ثمالي بعد از نماز عرضه داشت: يابن رسول اللَّه، چرا عباي مبارك را جمع نكرديد. آقا فرمودند: مي داني در محضر چه كسي بودم؟ واي بر تو! به هر حال ابوحمزه ي ثمالي خيلي جا خورد بعد حضرت فرمودند: شما با كمك نوافل مي توانيد عبادت خودتان را تكميل كنيد. خداوند در اين مورد مي فرمايد: من اينها را دوست دارم، و هر كه را دوست داشته باشم آن وقت مي شوم زبان او، آن وقت مي شوم دست او، گوش او، چشم او، همه اينها الهي مي شوند.



[ صفحه 106]



در حال حاضر تبيين معارف نماز براي مردم در سطوح مختلف يكي از كارهاي ضروري است؛ چرا كه ما شاهد كمرنگ شدن نماز در بعضي جاها هستيم و اين مسئله - بعد از گذشت 18- 17 سال از انقلاب- اصلاً شايسته نيست. در زمينه تبيين معارف نماز، از هنر توقع زيادي مي رود. ليكن با تمام حضوري كه هنر در اين عرصه داشته، باز هم براي رسيدن به حد مطلوب كافي نيست و به نظر مي رسد كه در زمينه هنري ضعيف عمل شده است.

آموزش به خانواده ها از طريق رسانه هاي گروهي به خصوص صدا و سيما، مسأله مهمي است و بايد با برنامه ريزي دقيق انجام شود. چقدر ما مي خواهيم سفره آرايي به زنان آموزش بدهيم؟ چقدر مي خواهيم پخت و پز غذاهاي متنوع و رنگارنگ را آموزش بدهيم؟ من فكر نمي كنم حتي آقايان هم تا اين حد تمايل داشته باشند. چقدر مي خواهيم مرواريد دوزي و گل دوزي هاي متنوع را آموزش بدهيم؟ تا كنون حجم زيادي از برنامه ها را سفره آرايي ها و امثال آن تشكيل داده اند. ما تجمل گرايي را به طور غير مستقيم بين زن هاي جامعه مان رواج مي دهيم. آن وقت مي خواهيم زن هاي ما صاحب فكر و انديشه باشند، مي خواهيم زن هاي ما در مورد مسائل صاحب نظر باشند. ما در اين زمينه مشكل داريم و نبايد سطح فكر و انديشه بانوان را پايين نگه داريم و بايد فكري جدي در اين باره بشود.و مي بايستي كه مسأله نماز در قالب هاي هنري ارائه شود.

حل مشكلات معيشتي مردم مسأله ي مهمي است؛ چرا كه گرفتاري هاي



[ صفحه 107]



اقتصادي نه تنها مخل اداي نماز با حضور و نماز با روح است، بلكه موجب كم رنگ شدن نماز در خانواده ها نيز مي شود.

مسأله ديگر نماز خواندن بچه ها است. تقيد پدر و مادر به اقامه ي نماز و اهميت دادن ايشان به نماز و به خصوص نماز اول وقت و عدم ترك نماز مطمئناً تأثير قابل توجهي روي بچه ها خواهد داشت.

و بالاخره من باز هم بر پيام هاي بازرگاني تلويزيون تكيه مي كنم. ما پيام هاي هشدار دهنده براي گاز و چيزهاي مختلف داريم. ما گاهي براي اسراف نكردن در برق آگهي خاصي داريم كه در آن فردي براي بچه ها شعر مي خواند و بچه ها جوابش را مي دهند. به هر حال ما پيام هاي مختلفي داريم. چرا پيام نماز را نداشته باشيم؟ يك كسي بود كه خيلي علاقه مند به امام زمان بود. در زمان نواب خاصه ي حضرت ولي عصر آن قدر گشت تا سَمُري را پيدا كرد. (در كتاب غيبت شيخ طوسي اين را ببينيد، مرحوم آقا شيخ عباس قمي در سفينةالبحار هم اين را نقل كرده است). وقتي كه سَمُري را پيدا كرد به او گفت مي خواهم خدمت آقا برسم، به هر حال لحظاتي طول نكشيد كه آقا تشريف آوردند. اين آقا از حضرت ولي عصر چند سؤال كرد، آخرين پيام حضرت ولي عصر اين بود «مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنْ تَأَخَّرَ الصَّلوةَ بالعِشاء» ملعون است كسي كه نماز عشا را به تأخير بيندازد، در توضيحي كه حضرت مي فرمايد معلوم مي شود كه نماز مغرب منظور بوده است، چون مي فرمايند قبل از اين كه ستارگان در آسمان شبكه ببندند، بايد نماز



[ صفحه 108]



را به پا بداريد. پس مقصود، نماز مغرب است و باز «مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَنْ تَأَخَّرَ الصَّلوةَبالغداة»- ملعون است آن كسي كه نماز صبحش را به تأخير بيندازد تا آسمان سپيد شود اين پيام حضرت ولي عصر (عج) است. خداوند همه ي ما را اهل عمل قرار بدهد.

«والسلام عليكم و رحمةالله»



[ صفحه 109]




بازگشت