تن پوش هشياري


«هر جا كه تمدن اسلامي روي در تنزل و تراجع نهاده، نخست عمامه و



[ صفحه 108]



سپس پوشيدن جامه هاي گشاد و نرم كه اعمال اقامه ي نماز را تسهيل مي كنند، طرد شده است. و اما تبليغاتي كه در بعضي ممالك عربي برله كلاه شاپو به راه افتاده، مستقيما ناظر به القاي آيين ها و شعائر است؛ زيرا لبه ي كلاه شاپو مانع از آن مي شود كه در سجود، پيشاني به خاك رسد، و كلاه كاسكت لبه دار نيز با آن شكل و وضع خاصه ي دنيوي اش كمتر از كلاه شاپو خصم سنت نيست. اگر كار با ماشين، استفاده از چنين پوشاكي را واجب مي سازد، [تنها] اين امر [كافي است تا] ثابت و مدلل دارد كه از ديدگاه اسلام، ماشينيسم آدمي را از مركز وجودش، كه در آن نقطه [براي تكريم] در برابر خدا به پا خاسته، دور مي كند.

پوشاك سنتي و تغييرناپذير اقوام سامي، ساحت فردي و ذهنا انفعالي (شهواني) تن آدمي را مستور مي دارد، و برعكس كيفيات ذوالجلالي (Theophore) آن را نمايان مي سازد و اين كيفيات را از راه تركيب آثارشان در عالم صغير كه به علت چندگونگي اشكال انساني محجوب مي مانند، با نشانه هاي آن ها در عالم كبير آفتابي مي كند. و بنابراين در رمزگري خاصش، تجلي شخصي خداوند را با تجلي غيرشخصي اش درمي آميزد و يگانه مي سازد. [و گويي] بر شكل مركب و آفت پذير انسان، جمال بسيط و تباهي ناپذير كواكب و سيارات را مي تاباند.

در اين خصوص، خاطرنشان كنيم كه جامه ي مردانه ي جديد، نمودگار تقليب و بازگونگي غريب اين ارزش هاست: نفي جسم با نرمي و زيبايي طبيعيش، در جامه ي مردانه ي عصر ما بيانگر فردگرايي نويني برخلاف طبيعت شده است كه نفرت غريزي از هرگونه سلسله مراتب، ملازم آن است. [در مقابل] جامه ي مردانه ي اسلام، تركيبي است از پوشاك مقام



[ صفحه 109]



روحاني و مرتبت رهباني و در عين حال بر شرف و عزت مرد، تأكيد مي ورزد. به گفته ي رسول خاتم صلي الله عليه و آله اين عمامه است كه نمودگار شأن و حيثيت معنوي و بنابراين منزلت مقام روحانيت (Sacerdotal) است.» [1] .


پاورقي

[1] هنر مقدس/ 150، 152.


بازگشت