تجلي مجرد


«محراب تاقچه يا كاو ديواري است رو به قبله (مكه)، جايگاه امام به هنگام اقامه ي نماز پيشاپيش صفوف مؤمنان كه اعمال وي را تكرار مي كنند. اين كاو ديوار در وهله ي اول نقش صوتگير را دارد؛ يعني كلماتي را كه به سوي آن بيان مي شوند منعكس مي سازد. و قنديلي كه در برابر محراب آويخته شده، مؤيد شباهتي در نظام نمادپردازي و يادآوري مشكاتي است كه قرآن از آن بدين بيان ياد مي كند: الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجه كانها كوكب دري... (نور/ 35) در واقع محراب به علت انعكاس كلام خداوند در نماز، رمز حضور پروردگار محسوب مي شود؛ و به همين جهت رمزگري قنديل يا مشكات و مصباح [نيز] منحصرا فرعي، و يا به عبارتي ديگر عبادي است.

اعجاز اسلام همان كلام خداست كه بي واسطه در قرآن تجلي يافته، و تلاوت آن در نماز و مناسك موجب مي شود كه فعليت يابد. و اين نكته، موضع شمايل شكني اسلام را به درستي روشن مي كند: كلام خداوند بايد به شكل بيان و لفظ باقي بماند و به همين نحو، نظير عمل خلاق (آفريدگار) آني و مجرد از ماده باشد؛ [چرا كه] بدين گونه قدرت تذكارش به صورت ناب



[ صفحه 106]



محفوظ مي ماند، بي آن كه معروض سايش و فرسايشي گردد كه از ماده ي قابل لمس و مس به طبيعت هنرهاي تجسمي و به اشكال آن ها كه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود؛ راه يابد آن كلام چون در زمان تجلي يافته و نه در فضا و مكان، از خرابي و فسادي كه اشيا مي پذيرند، مصون مي ماند؛ و در مقابل به محيط انساني و خاصه به معماري، آن ساحت بي پيرايگي و شفافيت عقلاني را مي بخشد كه تذكار مي دهد هر چيزي، بيانگر حقيقت الهي است.» [1] .


پاورقي

[1] هنر مقدس/ 149.


بازگشت