نمون كرامت نماز


«و گفته اند كه اين نماز، عقدي [1] است در آن جوهرهاي [2] رنگارنگ. هر رنگي از تحفه ي عزيز، و حال پيغامبري:

طهارت، فعل ايوب پيغامبر است: اركض برجلك. الآيه.

تكبير، ذكر ابراهيم عليه السلام است: و فديناه بذبح عظيم.

قيام، خدمت زكريا: و هو قائم يصلي في المحراب.

ركوع، فعل داوود: و خر راكعا و أناب.

سجود، حال اسماعيل است: و تله للجبين.

تشهد، فعل يونس است: اذ ابق الي الفلك المشحون.

تسبيح، فعل فريشتگان است: يسبحون بحمد ربهم.

بنده ي مؤمن دو ركعت نماز با خضوع و خشوع كه كند، رب العزه او را كرامت اين پيغامبران دهد، و به درجات ايشان رساند.» [3] .

در اين فصل، كوشش شد تا با تعاريف معادل هايي از دانش نشانه شناسي، نگاه متفاوت و جامع تري در فهم معاني نمادين نماز اختيار گردد. اگر چه بايد اذعان داشت كه براي شخص مبتدي، در آغاز، گونه گوني تعاريف و حتي ناهمگوني نظريات موجب آشفتگي ذهني مي شوند؛ زيرا «در تعريف و توضيح معناي اين كلمات [و فرق لغوي و كاركرد آن ها] آراي صاحب نظران، مختلف است. به طوري كه نمي توان تعريف معين پذيرفته شده اي كه وجه تمايز هر يك را با ديگري روشن كند، و همه با آن موافق



[ صفحه 66]



باشند، فراهم آورد.» [4] با اين همه، وجه مشترك تمامي تعاريف اين است كه همگي بر مفهوم قدسي هستي و حضور آن در جزء جزء حيات آدمي تأكيد دارند. و با اين ساختار، هنگامي كه با نحله هاي متعدد مذهبي، متجانس مي شوند، قابل دريافت است كه شاخه هاي دانش نشانه شناسي تا چه حد قابل گسترش، و دامنه ي فهم معاني ديني تا چه اندازه پربار خواهد بود.

تحليل چنين ديدگاهي ايجاب مي كرد تا با آوردن فرازهايي از آراي دانشمندان معاصر و تعابير عارفان نهان بين، گذشته از يافتن ضمني نقاط اشتراك و افتراق با نقطه نظرهاي جديد، اين واقعيت مهم آشكار گردد كه آنچه در گفتار و تعاليم معصومين عليهم السلام برجسته مي نمايد حضور عنصر قدسي، و دانشي پخته و منحصر به فرد است، كه در حيطه ي معرفت و اشارت غيرمعصوم، غيرهمسان بوده، و در سايه ي محدوديت بينش ذوق و مشرب اشخاص، قرار مي گيرد.

اعظم احاديث و روايات نماز، براي شخص متربي به گونه اي بيان گرديده اند، كه او بدون تعطيل حواس ظاهر، و حتي با كمترين رتبت روحاني و يا تجربه و سابقه ي مكاشفت ملكوتي، بتواند چشم دل بر حقايق و لطايف عز نماز بگشايد، و در مظاهر نشانه ها، سير معنوي كرده، مرحله به مرحله حقايقي برتر را مشاهده نمايد.

پاره اي ديگر از احاديث و روايات نيز، مي توانند رمزي يا شبه رمزي، تلقي شوند؛ زيرا به اقتضاي موضوعي كه عهده دار بيان آن گرديده اند، لايه هاي عميق ذهن و روان ناآگاه آدمي را به تكاپو و فعاليت وامي دارند؛ كه در يك



[ صفحه 67]



حالت فراآگاهي (در ماوراي اين عالمي كه در حيطه ي تجربه ي حسي ما است) يعني در مرتبه ي نفس مطمئنه مي توان با آن معاني، اتصال يافت. و اين تقسيم بندي، دور از واقعيت نيست؛ زيرا اگر معتقديم معصومين عليهم السلام آيينه ي تمام نماي عالم شهود و غيب هستند، بي گمان پاره اي از مهم ترين تعاليم و اشارات ايشان را مي توان رمزي يا شبه رمزي شمرد؛ چرا كه تأكيدات بر خودآگاهي، تنها جزئي از علم و شيوه ي تربيتي معصومين عليهم السلام را شامل مي شود (كه يك دليل آن، تربيت عيني به مقتضاي ظرفيت محدود نفوس آدميان است.)

در مجموع تحليل نقطه نظرهاي گوناگون، اين باور مهم قابل دريافت است كه در تعابير و تعاليم اسلام، آدمي و جهان پيرامون او در عين حدودپذير و نسبي بودن، به اعتبار ترجماني كه از مقوله ي قداست مي پذيرند بي نهايت توانند بود. و نماز به لحاظ محوريت بي چون و چرا در اين آيين، مي تواند ترجمان اين واقعيت باشد.

در اين فرآيند، كه مي توان از آن به وحدت شهود و حتي وحدت وجود، تعبير كرد، مراتب ناهمگون وجود آدمي، به يكپارچگي نائل مي شوند. به گونه اي كه حتي انسان، خود مي تواند به قداستي قابل تأويل مبدل گردد! زيرا كسب قداست در سير و سلوكي متعبدانه و متفكرانه، به شخص اين امكان را بخشيده است كه ديگر خويشتن را جزئي تقليل يافته و منفرد از هستي تسبيح كننده، احساس نكند، بلكه با تأثر به جلوه هايي كه بر او مكشوف شده اند، درون خود را عالمي گشوده بر ملكوت بي نهايت، و حتي برتر از عوالمي كه در ميانش گرفته اند ببيند.



[ صفحه 68]




پاورقي

[1] گردن بند، رشته ي مرواريد.

[2] هر سنگ گران بها، احجار كريمه.

[3] همان، ج 2، ص 653.

[4] رمز و داستان هاي رمزي در ادب فارسي/ 9.


بازگشت