طعام غيبي در سجده گاه زهرا


اميرالمؤمنين عليه السلام روزي به خانه آمد، ديد كه فاطمه عليهاالسلام حسنين عليهماالسلام را مي خوابانيد، ايشان به خواب نمي رفتند از شدت گرسنگي. فاطمه ي طاهره عرض كرد:«يا اباالحسن! برو قدري طعام طلب كن كه اين كودكان از گرسنگي به خواب نمي روند.»

اميرالمؤمنين عليه السلام نزد عبدالرحمن بن عوف رفت و از وي ديناري قرض خواست، عبدالرحمن به خانه رفت و كيسه ي زري بيرون آورد و عرض كرد: در اين كيسه يك صد دينار است بگير يا علي! و هرگز عوض آن را مده.

حضرت عليه السلام فرمودند: «از تو قبول نكنم كه از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم شنيده ام: «اليد العليا خير من يد السفلي.» يك دينار به من قرض بده و اين حديث را بشنو كه عوض مي دهند و قرض را يكي هيجده عوض مي دهند.

عبدالرحمن يك دينار به جناب امير قرض داد، آن حضرت چون روانه شد، در راه مقداد را ديد كه بر كنار راه نشسته فرمود: «اي مقداد!



[ صفحه 46]



در اين وقت اينجا چرا نشسته اي؟»

عرض كرد: از جهت ضرورتي.

فرمود: «آن ضرورت چيست؟»

عرض كرد: چهار روز است كه طعامي نيافته ام.

فرمود: «بگير اين دينار را، تو از ما اولي تري كه چهار روز است طعام نيافته اي و ما سه روز است.»

مقداد دينار را گرفت و حضرت وقت نماز شام بود روانه ي مسجد شد، به همراهي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فريضه را ادا نمود، چون فارغ شد جناب رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «يا علي!امشب به خانه شما مي آيم و مهمان شما خواهم بود.»

جناب امير عرض كرد: «حبا و كرامة.»

از پيش روانه شد و فاطمه زهرا عليهاالسلام را خبر كرد، فورا فاطمه زهرا به مصلي خود رفت و روي مبارك بر خاك نهاد و به ايزد پاك عرض كرد: «خداوندا! به حق محمد و آل محمد كه بر ما طعامي فرست.»

هنوز فاطمه عليهاالسلام در سجده بود كه بوي طعام به مشام وي رسيد، سر برداشت كاسه بزرگي ديد پر از طعام كه بوي آن خوشبوتر از مشك بود، آن را برداشته و در خدمت پدر بزرگوار خود نهاد، حضرت فرمود: «اني لك هذا الطعام؟» عرض كرد: «من عند الله، ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.»

پس حضرت امير و فاطمه و حسنين از آن طعام تناول كردند. ناگاه سائلي بر در آمد، اميرالمؤمنين خواست او را از آن طعام بدهد حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم نگذاشتند و فرمودند: «يا علي! اين ابليس است.



[ صفحه 47]



خبر شده كه ما از طعام بهشت مي خوريم آمده كه با ما مشاركت كند.» [1] .


پاورقي

[1] رياحين الشريعة، ج 1، ص 122.


بازگشت