عبادت رسول خدا


عايشه كه مي ديد پيغمبر اين همه از وقت شب را به عبادت مي ايستد - كه در يك وقت آن قدر پيغمبر اكرم روي پاي مباركشان به عبادت ايستاده



[ صفحه 33]



بودند كه پاهايشان ورم كرده بود - روزي گفت: آخر تو ديگر چرا اين قدر عبادت مي كني؟ تو كه خداوند درباره ات گفته: «ليعفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تأخر» [1] خدا كه به تو تأمين داده. او فرمود: «افلا اكون عبدا شكورا» آيا همه عبادتها فقط براي ترس از جهنم و براي بهشت بايد باشد؟ آيا من بنده ي سپاسگزار نباشم؟

از جمله كلمات پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در باب ارزش معنوي عبادت اين است كه: «افضل الناس من عشق العبادة و عانقها و باشرها بجسده و تفرغ لها:

بهترين مردم آن كسي است كه به پرستش و نيايش عشق بورزد.»

همچنين حضرت رسول مي فرمايند: «طوبي لمن عشق العبادة» خوشا به حال كسي كه به عبادت عشق بورزد، عبادت به صورت معشوق دربيايد «و احبها بقلبه» و از صميم قلب عبادت را دوست داشته باشد. «و باشرها بجسده» و با بدنش به آن بچسبد.

مقصود اين است كه عبادت فقط يك ذكر قلب به تنهايي نيست؛ خود عبادت عملي، ركوع كردن، سجود كردن، قنوت كردن، نوعي عشق ورزي عملي است. «و تفرغ لها» («تفرغ») از ماده فراغ است) خودش را فارغ كند براي عبادت، خالي كند از همه چيز جز عبادت، يعني آن وقتي كه به عبادت مي ايستد، ديگر هيچ خيالي، هيچ خاطره اي، هيچ فكري در قلبش نيايد، فقط او باشد و خدا، قلبش خالي بشود براي خدا؛ و روح عبادت هم همين است. روح عبادت ذكر است (به اصطلاح ديني) يعني ياد خدا، منقطع شدن، بريده شدن، كه در لحظه ي عبادت انسان از غير خدا بريده شود و فقط او باشد و خداي خودش. گويي، غير از او و خدا، چيزي در عالم وجود



[ صفحه 34]



ندارد. اين همان حالتي است كه شعراي عرفاني، از آن تعبير به «حضور» مي كنند. شعر معروف حافظ مي گويد:



نه حافظ را حضور درس خلوت

نه دانشمند را علم اليقيني [2] [3]




پاورقي

[1] سوره ي فتح، آيه 2.

[2] طهارت روح، ص 88 و 89 و 90.

[3] هزار و يك داستان نماز و نمازگزار، ص 312.


بازگشت