نماز علي از زبان ياران


«حجر بن عدي» يكي از ياران خالص علي عليه السلام بر معاويه وارد شد و سلام كرد. معاويه به او گفت: اي برده زاده ي زشترو! تويي كه پيوندت را با ما بريدي و در جنگ با ما جوياي ثوابي، و ياور ابوتراب بر ضد مايي؟

حجر گفت: ساكت باش اي معاويه! سخن از مردي نگو كه از خداوند ترسان و از موجبات خشم خدا بيزار و به اسباب رضاي الهي آگاه بود، اندرون از طعام خالي مي داشت و ركوع طولاني، سجده بسيار، خشوع آشكار، خواب اندك، قيام به حدود، سرپرستي پاك، سيره اي پسنديده و بصيرتي نافذ داشت، پادشاهي كه در عين فرمانروايي چونان يكي از ما بود. هرگز حقي را زير پا نگذاشت و به هيچ كس ستم نكرد. آن گاه چندان گريست تا گريه گلويش را گرفت، سپس سر برداشت و گفت: اما اينكه مرا نسبت به آنچه از من سرزده توبيخ مي كني، بدان اي معاويه! كه من نسبت به كارهايم از تو پوزش نمي خواهم و هيچ باكي ندارم، پس هر چه در دل داري آشكار كن و فرمانت را اظهار دار. [1] .


پاورقي

[1] امام علي عليه السلام، ص 858، مؤلف احمد رحماني همداني.


بازگشت