زيد بن ارقم گويد: من در غرفه ي خود نشسته بودم كه سر مطهر امام عليه السلام را - كه بر ني بود - از آنجا عبور دادند. چون رو به روي غرفه ي من رسيد، شنيدم تلاوت مي كند: «أم حسبت أن اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا؛ آيا پنداشتي كه واقعه ي اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما است؟!»

مو بر بدنم راست شد و ندا كردم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به خدا سوگند، سر بريده ي تو شگفت تر است، شگفت تر!

ابومخنف گويد: سر مبارك امام عليه السلام را در بازار صرافان كوفه بر ني داشتند كه (شنيده شد:) آن سر، صدا صاف كرد و سوره ي مبارك كهف را تا آيه ي



[ صفحه 89]



شريفه ي: «انهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدي» تلاوت فرمود و اين واقعه ي شگفت جز بر گمراهي آنان نيفزود.

در نقل ديگري آمده است: آنان چون سر مبارك امام عليه السلام را بر درخت آويختند، از او شنيده شد كه: «و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون؛ و آنان كه ظلم كنند به زودي خواهند دانست كه به چه كيفرگاهي برمي گردند.»

نيز در دمشق شنيدند كه مي گويد: «لا قوة الا بالله؛ هيچ نيرويي جز از خدا نيست.»

و نيز شنيدند كه تلاوت مي كند: «أم حسبت أن أصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا»

زيد بن ارقم گفت: كار تو شگفت تر است اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم! [1] .