ايمان و يقين


يحيي بن نعمان گويد:

در محضر امام حسين عليه السلام شرفياب بودم، عربي نقابدار با چهره اي تيره رنگ وارد شد و سلام كرد. حضرت عليه السلام سلام او را پاسخ داد. آن مرد گفت:



[ صفحه 83]



اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سؤالي دارم؟

فرمود: بپرس.

گفت: فاصله ميان ايمان و يقين چقدر است؟

فرمود: «چهار انگشت.»

گفت: چگونه؟

فرمود: «ايمان آن است كه آن را مي شنويم و يقين آن است كه آن را مي بينيم و فاصله ي بين گوش و چشم چهار انگشت است.»

پرسيد: ميان آسمان و زمين چه قدر است؟

فرمود: يك دعاي مستجاب.

پرسيد: ميان مشرق و مغرب چه قدر است؟

فرمود: به اندازه ي سير يك روز آفتاب.

پرسيد: عزت آدمي در چيست؟

فرمود: بي نيازيش از مردم.

پرسيد: زشت ترين چيزها چيست؟

فرمود: «در پيران، هرزگي و بي عاري است، در قدرتمندان درنده خويي، در شريفان (و نجيب زادگان) دروغگويي، در ثروتمندان بخل و تنگ نظري است و در عالمان حرص است.» [1] .


پاورقي

[1] موسوعة كلمات لامام الحسين، ص 745.


بازگشت