انفاق بعد از نماز


مردي اعرابي وارد مدينه شد و از كريم ترين مردم سؤال كرد، امام حسين عليه السلام را به او معرفي كردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز يافت، پشت سر آن بزرگوار ايستاد و اين شعر را خواند:



لم يخب الان من رجاك و من

حرك من دون بابك الحلقة



انت جواد و انت معتمد

ابوك قد كان قاتل الفسقة



لو لا الذي كان من اوائلكم

كانت علينا الجحيم منطبقة



آنكه به تو اميدوار شده نااميد نگشته، و كسي كه بر در خانه آمده و دق الباب كرده به اميد بخشش آمده.

تو بخشنده و مورد اعتمادي، پدرت كشنده ي فاسقين بود.

اگر هدايت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا مي گرفت.

امام حسين عليه السلام نمازش را سلام داده و به قنبر فرمود: آيا از مال حجاز چيزي باقي مانده است؟

گفت: بله، چهار هزار دينار باقي مانده است.

فرمودند: آن را بياور كه نيازمند حقيقي آن آمده است.

قنبر دينارها را آورد، امام دو برد خود را از تن درآورده و دينارها را در آن پيچيد و دست مباركشان را از شكاف در خارج كردند؛ زيرا به خاطر كم بودن



[ صفحه 23]



دينارها از اعرابي خجالت كشيدند و اين شعر را سرودند:



خذها فاني اليك معتذر

و اعلم بأني عليك ذو شفقة



لو كان في سيرنا الغداة عصا

امست سمانا عليك مندفقة



لكن ريب الزمان ذو غير

و الكف مني قليلة النفقة



بگير اين مقدار دينار را، من به خاطر كمي آن از تو عذر مي خواهم و بدانكه من نسبت به تو مهربانم.

اگر در آينده وسيله فراهم شد ثروت سرشاري بر تو ريزش خواهد كرد.

ليكن مردم زمان بيگانه پرستند و اينك دست ما خالي است. (ريب الزمان، يعني حيله مردم زمان، منظور اين است كه مردم به جاي اينكه خلافت را به خاندان رسالت بسپارند و خمس و زكاتشان را به ايشان برسانند تا به دست مستحق حقيقي برسانند به غير مراجعه مي كنند.)

اعرابي دينارها را گرفته و هاي هاي گريه كرد! امام فرمودند: شايد آنچه عطا كردم به تو، كم است كه گريه مي كني؟!

اعرابي گفت: نه، وليكن گريه من براي اين است كه چرا اين دستهاي با سخاوت زير خاك خواهد رفت. [1] .


پاورقي

[1] مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 65. شفاعت امام حسين عليه السلام، 53.


بازگشت